ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه 18 بهمن ماه مأموران کلانتری 161 ابوذر برای رسیدگی به درگیری خونین 2 جوان به پارکی در منطقه فلاح اعزام شدند.

طرفین دعوا که با ضربات چاقوی یکدیگر غرق در خون بودند، با کمک امدادگران اورژانس به بیمارستان ضیاییان انتقال یافتند که یکی از زخمی‌ها در راه به دلیل شدت خونریزی زخم ناحیه سینه‌اش از پا درآمد.

با مرگ این جوان، بازپرس سعید احمدبیگی و تیمی از مأموران اداره 10 پلیس آگاهی وارد عمل شدند و تحقیقات آغاز شد. در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد عامل جنایت که از ناحیه پا مجروح بود از قبل با مقتول اختلاف داشته و همین مشکل قدیمی عامل درگیری آنها شده است.این مرد که علت حمله‌اش به مقتول را دفاع از خود عنوان کرده بود با دستور بازپرس احمد بیگی پس از درمان در بیمارستان ضیاییان صبح دیروز در دادسرای جنایی تهران حاضر شد.

گفت‌وگو با قاتل

رضا که ٢٥ سال دارد ادعا می‌کند که هیچ ضربه‌ای به ابراهیم نزده و نمی‌داند چطور کشته شده است.
  سابقه داری؟ نه.
  ازدواج کردی؟  بعد از ٤ سال دوران عقد نزدیک به یک سال است که ازدواج کردم.
  مقتول را می‌شناختی؟١٠ سال است که بچه محل هستیم.
  چرا ابراهیم را کشتی؟من نکشتم و حتی چاقو هم نداشتم.
  از روز حادثه بگو؟ ساعت یک و نیم ظهر بود که به خاطر بی‌پولی مجبور به فروش حلقه‌های عروسی‌ام شدم و به همین خاطر به منطقه امام‌زاده حسن رفتم اما طلافروشی بسته بود. وقتی به محل برگشتم اهالی محل گفتند که ابراهیم شیشه کشیده و دنبال من می‌گردد. ساعت ٣ بود که به سمت خانه می‌رفتم و ابراهیم از جلوی کامیون پدرزنم بیرون آمد و در حالی که دستانش در جیب بود گفت «آقا رضا کجا می‌ری» و در همین لحظه با چاقو به سمتم حمله کرد.
  تو چه کار کردی؟ابراهیم با چاقو ضرباتی به سمت صورتم رها کرد که با دست چپم از خودم دفاع کردم و ضرباتش به دستم خورد.
  تو هم با چاقو او را زدی؟نه، من عقب عقب می‌رفتم و می‌خواستم فرار کنم که افتادم روی شمشادهای داخل پارک که ابراهیم سعی داشت با چاقو مرا بکشد که با پاهایم از خودم دفاع می‌کردم و او با ٢ چاقویی که در دست داشت چپ و راست به پاهایم ضربه می‌زد که در این زمان چند نفر برای کمک به ما نزدیک شده بودند. ابراهیم گفت سوختم و پا به فرار گذاشت و به سمت خانه‌اش رفتم ودیگر نمی‌دانم چه شد.
  یعنی تو با چاقو نزدی؟ شاید موقعی که با پاهایم دفاع می‌کردم چاقویش به خودش خورده باشد و شنیدم بعد از فرار روی زمین افتاده و احتمال دارد چاقویش به سینه‌اش خورده باشد.
  با ابراهیم اختلاف داشتی؟برادرش مرداد ماه امسال در یک جشن عروسی با چاقو زد که من بعد از شکایت دلم برایش سوخت و رضایت دادم اما بعد از مدتی وقتی شنیدم آنها به خاطر زخمی کردنم جشن گرفتند تصمیم به پیگیری پرونده‌ام را گرفتم و شنیدم برادر مقتول چندی پیش به اتریش فرار کرده است.
  یعنی ابراهیم به خاطر شکایت برادرش به تو حمله کرد؟ نه، ابراهیم شرور بود و به خاطر اعتیادش با همه درگیر بود که این بار فاز منو گرفته بود. حتی از برادرانش شنیدم که ابراهیم در خانه، پـــدرش را حلق آویز کرده و به همه گفتند خودکشی بوده است.
  برادرش چرا تو را با چاقو زد؟ در حالت عادی نبود که از پشت مرا با چاقو زد و هیچ مشکلی نداشتیم.
  جریان اسید پاشی به خودروی رضا چه بود؟ برادر ابراهیم چند روز مرا سوار موتورش کرد و در محل دور می‌زدیم که فهمیدم برنامه دارند و می‌خواهند پای مرا وسط بکشند که بی‌خیال شدم و رضا به سراغم آمد و گفت که فیلم اسید پاشی روی خودرویش را دیده و من بی‌گناهم.
  بچه داری؟رضا در حالی که اشک می‌ریخت گفت عید بچه‌ام به دنیا می‌آید.
  حرف آخر؟ من قاتل نیستم.

 

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 508543

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • اروین GB ۰۴:۲۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
    9 2
    تهران واقعا امنیت نداره
  • ایرانی A1 ۰۷:۰۴ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
    8 36
    قبل ازاینکه قاتل بشی واشک تمساح بریزی بایدازکارهایت توبه می کردی وازشرارت دست برمی داشتی.
    • بی نام A1 ۰۷:۵۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
      9 0
      سواد خوندن نداری؟ یا اینکه علم غیب داری؟
    • بی نام A1 ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
      19 15
      این هم نتیجه مهاجرت روستاییان نازنین به تهران در 5 دهه اخیر
    • علی A1 ۰۰:۳۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۴
      5 3
      میخواستید روستاییان به تهران نیان و تهران فقط برای شما باشه؟
  • بی نام A1 ۰۷:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
    20 0
    پدرش رو حلق آویز کرده بود....... یا خدا چه جونورانی پیدا میشه اونم که رفته اتریش از این مدلا بوده که قاچاقی از ترکیه میرن آلمان و........ اونم اونجا به نوبه خودش با شرور بودنش واسمون آبرو ریزی میکنه و مایه تاسف میشه مطمئن باش.