افراد جامعه‌ستیز معمولا قاتل، ناسازگار و جدا از جامعه تصور می‌شوند؛ اما همکار، دوست یا حتی همسر شما می‌تواند جامعه‌ستیز باشد بدون آن‌که خبر داشته باشید.

مجید جویا: چیزهای کمی هستند که در برهمکنش‌های اجتماعی به آنها امتیاز می‌دهیم. پیش فرض ما بر این است که همه ما جهان را تقریبا به یک صورت می‌بینیم و همه ما حقایق پایه‌ای و اساسی را می‌دانیم؛ که کلمات برای شما همین معنی را می دهند که برای من. و باز هم فرض می‌کنیم که برداشتمان از مفهوم درست و غلط مشابه هم است.

اما برای گروه کوچکی (البته نه آن قدرها کوچک) از مردم این چیزها بسیار متفاوت است. این افراد حس پشیمانی و همدلی نداشته و احساساتی کاملا سطحی دارند. در موارد حاد، احتمالا مرگ یا زندگی شما هم برایشان اهمیتی ندارد. این افراد جامعه‌ستیز نامیده می‌شوند. برخی از آنها مجرمان خشن و قاتلین هستند. اما نه همه آنها.

رابرت هیر، استاد روانشناسی جنایی، خالق یک شیوه ارزیابی روانی به نام PCL-R است که برای تعیین جامعه‌ستیز بودن افراد مشکوک به کار برده می شود. برای ده‌ها سال او روی افراد جامعه‌ستیز تحقیق کرده و آنها را در زندان‌ها و هر مکان دیگری مورد مطالعه قرار داده است. او می‌گوید: «این کار اکنون همان قدر مرا شگفت زده می‌کند که 40 سال پیش می‌کرد، این افراد می‌توانند چنان بی‌احساس باشند و طوری رفتار کنند که گویی دیگر مردم صرفا اشیایی هستند که می‌توان آنها را دست‌کاری کرد و بدون هیچ ناراحتی درهم شکست و نابود کرد».

فهم ما از مغز هنوز در مراحل آغازین است و از زمانی که اختلالات روان‌شناختی به صورت ضعف‌های شخصیتی تلقی می‌شدند، بیش از چند دهه نمی‌گذرد. ما آرام آرام آموخته‌ایم که بیماری‌های ذهنی را همانند بیماری‌های دیگر مثل بیماری کلیوی یا بیماری کبدی ببینیم، و اختلالات شخصیتی همانند اوتیسم را هم به همین نحو در نظر بگیریم. جامعه‌ستیزی این دیدگاه را به چالش می‌کشد. هیر می‌گوید: «کسی که شدیدا جامعه‌ستیز است، دنیا را در مسیر بسیار متفاوتی می‌بیند. این همانند فردی است که کوررنگی دارد و سعی می‌کند که رنگ قرمز را بفهمد، اما در این مورد، رنگ قرمز احساسات افراد دیگر است».

آزمایش هیر بسیار ساده است: یک فهرست از 20 موضوع که به هر کدام نمره‌ای داده می‌شود، به این ترتیب که اگر برای شخص صادق نباشد نمره صفر، اگر تا حدی در مورد او مصداق پیدا کند نمره 1 یا اگر فرد کاملا آن خصوصیت را داشته باشد، نمره 2 به آن تعلق می‌گیرد. این فهرست شامل این موارد است:

  • جذابیت سطحی و چرب‌زبانی
  • احساس شدید خودبرتربینی
  • حیله‌گری
  • دروغ‌گویی آسیب‌شناختی
  • احساسات کم‌عمق
  • نبود و کمبود همدلی
  • تمایل به خستگی
  • با بی‌فکری عمل کردن
  • تردستی جنایی
  • مشکلات رفتاری در دوران کودکی و قصور نوجوانی 
  • رفتارهای بی‌قید جنسی

نمره کسی که کاملا جامعه‌ستیز باشد 40 است و نمره 30 به بالا، تشخیص نوعی حالت جامعه‌ستیزی را نشان می‌دهد. هیر می‌گوید: «یکی از دوستان روانپزشک من یک بار گفت: « زمانی که افرادی با نمره 35 یا 36 را ملاقات می‌کنم، می‌دانم که این افراد واقعا متفاوتند». افرادی که آنها را کاملا بیگانه با اجتماع می‌یابیم، کسانی هستند که بالاترین نمره‌ها را می‌آورند».

اما آیا جامعه‌ستیز بودن یک بیماری است یا صرفا نوع متفاوتی از زندگی؟ هر کسی که فهرست بالا را می‌خواند، می‌تواند چند مورد از آنها را در آدم‌های اطراف خود پیدا کند. به طور میانگین، هر فرد بدون سوابق جنایی 5 نمونه از این موارد را در خود دارد. هیر می‌گوید: «این مسئله چند بعدی است، بعضی‌ها که در نیمه بالایی قرار می‌گیرند، آن قدر امتیاز بالایی دارند که بتوان آنها را بیمار روانی دانست، ولی امتیازشان آن اندازه زیاد نیست که ایجاد خطر کند. آنها عموما دوستان ما هستند و در کنار آنها به ما خوش می‌گذرد. احتمالا هر از چند گاهی از ما سوء استفاده می‌کنند، ولی عموما زیرکانه است و لو نمی‌روند». مانند بیماری اوتیسم که طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد، جامعه‌ستیزی هم طیفی است که یک سرش به آدم‌های معمولی می‌رسد.

مارهای کت‌وشلوارپوش
تصوری که عموما از جامعه‌ستیزها داریم، یک مشت قاتل، جنایتکار و افراد خارج از جامعه است. کسانی مانند جوانا دنهی، زن 31 ساله انگلیسی که در سال 2013 / 1392 سه مرد را کشت و یک سال قبل از آن مبتلا به اختلال شخصیتی جامعه‌ستیز تشخیص داده شده بود؛ یا تد باندی، قاتل سریالی امریکایی که گمان می‌رود دست‌کم 30 نفر را کشته باشد و خودش هم یک بار گفته بود: «من خونسردترین حرامزاده‌ای هستم که تا بحال دیده‌اید. من فقط به این دلیل آدم می‌کشتم که از این کار خوشم می‌آمد».

ولی خیلی از خصوصیات جامعه‌ستیزها لزوما منفی نیست و احتمالا در شرایط بخصوصی، نقطه قوت هم به حساب می‌آید. هیر و پژوهشگر دیگری به نام پل بابیاک، برای کتابی به نام «مارهای کت‌وشلوار پوش: وقتی روانی‌ها سر کار می‌روند»، 203 کارمند متخصص شرکت‌ها را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که تقریبا 4 درصد آنها، در آزمون PCL-R نمراتشان به اندازه کافی بالا هست که بتوان آنها را بیمار روانی و جامعه‌ستیز طبقه بندی کرد. هیر می‌گوید که این یک نمونه‌گیری تصادفی معمولی نبود (ادعاهایی از این دست که «10 درصد مدیران مالی» قطعا روان‌پریش و جامعه‌ستیز هستند» کاملا غلط است) ولی به سادگی می‌توان دید که چطور نبود محذوریت‌های اخلاقی و بی‌تفاوتی در برابر درد و رنچ دیگران می‌تواند به پیشرفت شما در تجارت کمک کند.

روانشناس جامعه‌ستیز
جیمز فالون، عصب‌شناس در دانشگاه کالیفرنیا و نویسنده کتاب "درون یک جامعه‌ستیز: سفر شخصی عصب‌شناختی به نیمه تاریک مغز" است، می‌گوید که دو نوع احساس همدلی وجود دارد. «همدلی شناختی، توانایی درک احساسات دیگران است و همدلی احساسی، حسی است که با دانستن احساسات دیگران به شما دست می‌دهد». مبتلایان به اوتیسم خیلی احساساتی هستند (آنها درد دیگران را احساس می‌کنند) ولی نمی‌توانند نشانه‌هایی را که ما به سادگی تشخیص می‌دهیم، درک کنند. جامعه‌ستیزها اما برعکسند: آنها احساس شما را می‌فهمند ولی خودشان چیزی احساس نمی‌کنند. «این امر به برخی از جامعه‌ستیزها برتری خاصی در برابر دیگران می‌دهد، چون می‌توانند بفهمند که به چه چیزی فکر می‌کنید، فقط مسئله این است که هیچ اهمیتی برایشان ندارد، در نتیجه می‌توانند از شما علیه خودتان استفاده کنند». (جامعه‌ستیزها عمدتا توان بالایی در پیدا کردن نقطه ضعف شما دارند)

خود فالون هم یکی از موارد است. او در سال 2005 / 1384 مشغول بررسی اسکن مغزی قاتلین جامعه‌ستیز بود و در حالی که در پژوهش دیگری در مورد آلزایمر، داشت از اسکن مغزی اعضای خانواده خودش به عنوان کنترل استفاده می‌کرد. در دومی چیز عجیبی یافت. «شما نمی‌توانید صرفا با اسکن مغز کسی بگویید که جامعه‌ستیز است یا خیر، ولی می‌توانید با دقت خوبی، ویژگی‌های شخصیتی او را حدس بزنید». برای مثال، بخشی از مغز که با احساسات و پاسخ‌های واکنشی مرتبط است، در اسکن مغزی آدم‌های معمولی رنگ روشن دارد، ولی در مغز جامعه‌ستیز‌ها تیره‌تر است. جالب اینجا بود که یکی از تیره‌ترین عکس‌ها به مغز خود فالون اختصاص داشت. بعدها دوستان روان‌شناس فالون به او گفتند که خود وی نیز در مرز جامعه‌ستیزی قرار دارد!

هیر می‌گوید: «جامعه‌ستیزها می‌گویند که خِردگراتر از دیگران هستند و این یک کمبود نیست. من با فردی که به اتهام حمله به دیگران محکوم شده بود، مصاحبه کردم که می‌گفت "مشکل من این است که از دید روانشناس‌ها، از مغزم بیشتر از قلبم استفاده می کنم. خب چکار می‌توانم بکنم؟ آیا باید اشکم دم مشکم باشد؟». یکی دیگر هم در پاسخ به این سوال که آیا از ضرب و شتم قربانی زورگیری خود پشیمان است، گفت: "واقع‌گرا باشید. او فقط چند ماه در بیمارستان می‌ماند، در حالی که من باید اینجا بپوسم. اگر می‌خواستم بکشمش، گلویش را پاره می‌کردم. من به او رحم کردم».

مزیت تکاملی؟
هیر توضیح می‌دهد: « وقتی دارید در مورد کسانی که مجرم نیستند، و احتمالا در زندگی افراد موفقی هستند صحبت می‌کنید، سخت است که آنها را بیمار روانی اعلام کنید. نمی‌توانید به راحتی سیاست‌مداران سطح بالا یا تجار و دانشمندان موفق را بررسی کنید و بگویید که از دید من شما یک بیمار روانی هستید. یک بار یکی از زندانی‌ها به من گفت که مشکل این است که ما گربه‌هایی در دنیای موش‌ها هستیم. اگر امواج مغزی گربه‌ها را با نوار مغز موش‌ها مقایسه کنید، می‌بینید که با هم متفاوتند».

به گفته هیر، جامعه‌ستیزی می‌توانسته از دید تکاملی یک استراتژی موفق برای خیلی از اجداد ما بوده باشد و امروز هم می‌تواند موفق باشد؛ یک جامعه‌ستیز ب مهارت در استفاده از مردم می‌تواند در اجتماع پیشرفت کند. مثل یک نهاد فرهنگی، می‌گوید "من به همان چیزی که تو باور داری، اعتقاد دارم"، ولی در واقع او گربه‌ای است که تظاهر به موش شدن می‌کند، و ناگهان می‌بینیم که پول‌هایمان رفته است.

همین‌ها است که درمان را سخت می‌کند. جامعه‌ستیزی دل‌پذیرترین بیماری روانی است. تمام چیزهایی که شما را از نظر اخلاقی خوب نگاه می‌دارند، دردناک هستند: وجدان، پشیمانی و همدلی. فالن هم همین نظر را دارد: «جامعه‌ستیزها می‌توانند خیلی سریع کار کنند، و معمولا بهره هوشی ظاهری آنها هم بالاتر از بهره هوشی واقعی‌شان است، چون خود را درگیر نگرانی‌های اخلاقی نمی‌کنند.»

از همین رو آنها مشکلی با بیماری خود ندارند و همین «درمان» آنها را پیچیده‌تر می‌کند. به گفته هیر، فقط در زندان است که جامعه‌ستیزها به سراغ روان‌پزشک می‌روند که آن هم از سر اجبار است. خوب حالا چه کار می‌توان برای حل مشکل کرد؟ واقعیت این است که هیچ، جز این که به نحوی بتوانید به آنها بباورانید که به نفع خودشان است که رنج انسان بودن را تحمل کنند، وگرنه سر و کارشان با زندان خواهد بود؛ البته اگر به مارهای کت‌وشلوارپوش بدل نشوند.

شرح عکس آغاز مطلب: آندرس بروویک که در سال 2011/1390، 77 نفر را در یک جزیره تفریحی در نروژ کشت، در دادگاه فقط لبخند می‌زد.

53271

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 348185

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 26
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شانلی A1 ۰۳:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    17 1
    در ماکوندو رمان صدسال تنهایی مردم بر در و دیوار مینوشتن "خدا وجود دارد" تا وجود خدا رو فراموش نکنن؛ حالا هم باید همه جا نوشت "مراقب باشید" چون ظاهرا همه جا سرشار از خطره
  • بی نام A1 ۰۳:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    3 0
    ممنون
  • بی نام A1 ۰۴:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    3 0
    بسیار عالی بود متشکرم
  • بابك IR ۰۴:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    5 1
    اينجور كه اين نوشته به خودم شك كردم..نكنه منم جامعه ستيزم؟
  • بی نام A1 ۰۵:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    1 0
    بسیار جالب بود
  • حبیب IR ۰۵:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    8 0
    عجباازاین انسان دوتاپاکه تا کجاها میتونه سقوط وعروج کنه یکی همه هستی خودشو وقف خدمت به انسانهای دیگرمیکنه یکی هم مثل شخصیتهای این مقاله مایه ننگ ونکبت وتباهی بشروازخطرناکترش همونکت شلوارپوشهاش هستند با لبخندهای دیپلماتیک واقعا رفتارهای خیلی ازسیاستمداران وپزشکان و تجارومدیران صنایع بزرگ خبرازشقاوت وبی رحمیشون علیه انسان وانسانیت داره البته بزرگان زیاد ازاین قماش نالیدن و علاج درمانش رو هم گفتن که چیه: مردرادردی اگر باشد خوش است////درد بی دردی علاجش اتش است خدایامارو ازبی دردان قرارنده
  • بی نام RO ۰۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    0 0
    سایکوپات
  • محمد IR ۰۵:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    3 0
    بسیار ممنون
  • بی نام A1 ۰۵:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    9 0
    به نظر من چنانچه مدیریت در دولتها و حکومتها دست اینچنین افرادی بیافتد ، با ظاهری طبیعی و آراسته مردم پسندی که برای خویش انتخاب میکنند ، بطور ذاتی هم نوعان خویش را یافته و در پستهای مهم بکار میگمارند و بدین شکل یک جامعه بزرگ را به سمت جنگ و خونریزی و فقر و فساد و زوال سوق میدهند ، موارد قابل استناد در تاریخ کشورهای مختلف بسیار است . تنها چیزی که میتواند مانع گسترش این پدیده های شوم شود ، اجتماع مردمان سالم جامعه آنهایی که هم صاحب احساسات هستند و هم احساسات دیگران را درک میکنند و بدان احترام می گذارند و رویکرد دموکراسی و بیان آزاد است .
  • هادی IR ۰۶:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    27 3
    سلام. فهرستی که نوشته اید، شامل یازده مورد می باشد، و درصورتی که خودتان در مطلب بیست مورد درج کرده اید. و با این حساب، امتیاز بالاتر از بیست و دو نمی شود.
    • بی نام A1 ۰۷:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
      14 1
      برای من جالبه که این اقا حرف از جامعه زده و یک عده جامعه رو حق مطلق می دونند وقتی در جامعه ای نژادپرستی دروغ تورم چاپلوسی و همینطور بی احساسی سرمایه داران و چپاول حقوق کارگران جریان داره وقتی در جامعه فقط تنفر وجود داره اصلا جامعه یعنی تنفر یک عده ادم که فقط برای برتری و رقابت و حذف کردن یکیدیگر دور هم جمع شده اند یا برای قدرت گرفتن و برتری یافتن بر یکیدیگر دور هم جمع شدن انوقت یک عده جامعه رو حق مطلق میدونن به نظر من خود جامعه شر مطلق هست حالا یه نفر یک انسان رو میکشه درسته که غیر انسانیست ولی اگه جای دیگه در جنگ یک میلیون نفر رو بکشه قهرمان ملی میشه ؟ یکی به دنیا بگه جامعه اون چیز خوبی نیست که فکر می کنید خبرانلاین نظرمو درج کن
    • بی نام A1 ۰۸:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
      6 0
      دوست عزیز حتما اینا مولفه هاشه و شاخص هاش یا سوالات جداست
  • بی نام IR ۰۶:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    5 3
    کاش توضیح می دادید که این مارها یک مرتبه مار میشن یا از کودکی همین جورین چی باعث میشه اینجوری بشن متاسفانه نباید سطحی نگر بود نقش جامعه و دیگران چی هست اقای شریعتمداری مدیر کیهان یک چیزی می گه به نام حرکت از پله ی دوم یا یه چیزی تو این مایه ها یعنی فیلم رو از اون جایی که خودمون دوست داریم نشون بدیم مثلا یکی به یکی فش میده اون طرف هم میزنه تو گوشش ولی ما فقط از اونجایی می گیم که طرف زده تو گوشش و جالب اینکه بر همین اساس هم محکوم می کنیم چه چیزی باعث میشه یک نفر یک مرتبه اینجوری بشه نهایتا اگر قراری برای مجازات باشه هر دو باید مجازات بشن خوش باشید
  • بی نام A1 ۰۶:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    8 0
    آندرس بروویک که در سال 2011/1390، 77 نفر را در یک جزیره تفریحی در نروژ کشت، در دادگاه فقط لبخند می‌زد.
    • بهروز A1 ۱۹:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
      14 0
      جالب اینکه مردمان کشور نروژ کوچکترین فحش یا توهینی نظاره اون مجرم نکردند که نشان دهنده شعور بالای مردم نروژ است.کارهای زیادی در یادبود 77 نفر انجام شد که عکسهای آن در اینترنت موجود است
  • بی نام IR ۰۶:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    14 3
    مطلب بسیار جالبی بود ولی این قسمتش خیلی جالب تر بود " دوستان روان‌شناس فالون به او گفتند که خود وی نیز در مرز جامعه‌ستیزی قرار دارد"
    • رضا A1 ۰۷:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
      9 0
      آنقدر دورويي زياد شده كه اصن نميشه فهميد كي چه ويژگي هايي داره
  • محمد EU ۰۶:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    15 0
    چجوری می توان امتیاز دهی کرد وقتی تو فکر می کنی طرف مقابل فرد دلسوزی هست و از نظر تو نمره عدم دلسوزی ش صفر ولی در واقع باید به او نمره کامنل را می دادی با نقاب این افراد نمی شود انها را درست شناخت
  • بی نام A1 ۰۶:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    3 0
    يازده تا سوال مطرح كرده كه حداكثر دو امتياز ميگيره، ميشه بيست و دو چجوري يكي جهل بشه تو اين تست؟؟؟
  • بی نام A1 ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    1 1
    شما انگار اصل قضیه رو فراموش کردید. بروویک یک نژادپرستی افراطی اروپایی بود.
  • بی نام IR ۰۶:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۲
    2 0
    لطفا معنای این جمله رو دقیق تر توضیح دهید« چیزهای کمی هستند که در برهمکنش‌های اجتماعی به آنها امتیاز می‌دهیم» چه بر هم کنشی؟ چه امتیازی؟ در چه موردی؟ هرچی در متن انگلیسی نوشته شده بود که قابل ترجمه لفظ به لفظ به فارسی نیست لطفا مترجم محترم در باره ارتباط این جمله با بقیه متن در همان پاراگرفا بیشتر توضیح دهد
  • بی نام A1 ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۲
    1 0
    مقاله جالبی بود. متشکرم
  • بی نام A1 ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۲
    0 1
    تحمل یک انتقاد رو هم ندارید این چه ترجمه ای است که روی سایتتان قرار داده اید امکان قرار دادن لینک در کامنت نبود اما مدیران سایت اگر کمی انگلیسی بلدید لطفا لینک را پیدا کنید و بخوانید واقعا ترجمه جمله اول این مطلب جمله بی معنی ای است که آقای جویا در ترجمه نوشته اند از بقیه مطلب حرفی نمی زنم که ترجمه واقعا افتضاح است اشاره ای هم نکرده اند که مار های کت و شلوار پوش در واقذع اسم یک کتاب است واقعامایه تاسف است هم این هم این که کامنت های منتقدانه را منتشر نمی کنید
  • علی IR ۰۴:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    3 0
    دوست عزیز بی نام اگر کمی دقت کنید مترجم گفته نام کتابی بنام مارهای کت و شلوار پوشهیر و پژوهشگر دیگری به نام پل بابیاک، برای کتابی به نام «مارهای کت‌وشلوار پوش: وقتی روانی‌ها سر کار می‌روند
  • . A1 ۰۸:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
    6 0
    من بیماری روانی مخفی همسرم رو میدونم اما تا زمانی که نتونم ثابت کنم هیچ کس توجهی نمی کنه . و همه در نگاه و برخورد های اول متقاعد می شوند که انسان منطقیه اما من از رازهای پنهان شخصیتیش تاحدی با خبرم . و زمانی ثابت خواهد شد که یک فاجعه اتفاق بیفته.
  • بی نام A1 ۰۱:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۳
    1 0
    فراموش نکنید که شیطان هستش که انسان رو وسوسه می کنه که اعمال بدی انجام بده.....انسان اگر هر شرایطی داشته باشه اگر خودش نخواد اون رو کسی نمی تونه وادار به انجام کاری کنه...بزرگترین ویژگی انسان اختیار عملش هست