بنده مدتی در شمال زندگی کردم و متوجه شدم که بخش مهمی از زمینهای شمال از طریق رانت به افراد واگذار میشود. متاسفانه عدم نظارت سازمانی و عدم برخورد قضایی و اداری و ... باعث بروز مشکلاتی در زمینه محیط زیست شده است. تا چه زمانی ما باید میراث طبیعی مملکت را بفروشیم و به حراج بگذاریم. امروز محیط زیست یک تکلیف فردی، حاکمیتی، بین المللی و اجتماعی نیست بلکه شامل همه این موارد میشود. چگونه دولت به تنهایی می تواند در برابر این هجمه که متوجه منابع طبیعی ماست مقاومت کند. ما این آمادگی را داریم که در این مسیر هر گامی را که لازم است برداریم اما به تنهایی توان مبارزه با این همه زمین خوار را نداریم و باید مردم را به مشارکت بطلبیم.
چیزی که امروز مغفول مانده جذب مشارکت مردمی است و هر کجا که مردم ورود پیدا کردند ما توفیق لازم را به دست آوردیم. متاسفانه امروز شرایط کشور از لحاظ محیط زیست بسیار اسفبار است چرا که مردم ما فرهنگ حفظ محیط زیست را نیاموختهاند زیرا این فرهنگ به ما آموخته نشده است. مگر می شود با زور و تهدید و بگیر و ببند آنان را وادار به رعایت حقوق کنیم. متاسفانه امروز کار به کویرخواری رسیده چون دیگر جنگلی باقی نمانده است. علت ناکامی ها در مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی، عدم آسیب شناسی است. ما قوانین فراوانی در برخورد با جرایم محیط زیست داریم اما متاسفانه قوانین به درستی اجرا نمیشود. ما وکلا و حقوقدانان وظیفه داریم که در این مسیر حرکت کنیم که هر جا محیط زیست نیاز داشت که علیه شخص یا اشخاص طرح دعوی کند، کمک کنیم و در این زمینه اعلام آمادگی خود را بیان میکنیم تا بتوانیم با کمک دیگران در این راستا اقدامات لازم را انجام دهیم.
یک سازمان صنفی مدنی وظیفهاش تنها حق الوکاله گرفتن نیست. با عرق ما منطبق نیست که ساکت بنشینیم. زمانی که نماینده مجلس در رسانهها اعلام میکند که گردنهای را میخورد و جاده را میبلعد هیچ کس بلند نمیشود که حتی متخلف را توبیخ شفاهی کند لذا ما مکلفیم که ساکت ننشینیم و اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهیم.
توضیح: این مطلب در همایش «حق در محیط زیست از منظر حقوق بشر» بیان شد.
نظر شما