تازه‌ترین اثر محمدعلی علومی نقد شد/ علومی:‌این رمان حدیث نسل سوخته ایرانی‌ست

نشست نقد و بررسی رمان «جناب آقای دیو» از سلسله گردهمایی های ادبی «ترنم قلم»در کتابخانه فرهنگسرای گلستان برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در این نشست که بعدازظهر سه شنبه 4 آذر با حضور محمد علی علومی نویسنده کتاب، علی رضا محمودی ایرانمهر و محمدرضا گودرزی از منتقدین ادبی، همچنین جمعی از علاقمندان به ادبیات داستانی حضور داشتند، آخرین اثر محمدعلی علومی مورد نقد و بررسی قرار گرفت. 

محمدرضا گودرزی در ابتدای این نشست از محمدعلی علومی، نویسنده "جناب آقای دیو"  خواست تا به رسم این جلسات سطرهایی از کتاب را برای حاضرین قرائت کند و در ادامه نیز از علی رضا محمودی ایرانمهر نویسنده و منتقد ادبی دعوت کرد تا با سخنانش آغازگر نقد و بررسی کتاب "جناب آقای دیو" باشد.

محمودی ایرانمهر در ابتدا گفت: «شاید این کتاب را همه شما خوانده باشید اما اگر هم نخوانده باشید با تورق آن و مشاهده سیمای ظاهری آن متوجه می شوید که با یک کتاب خیلی متعارف روبه رو نیستید. این کتاب در قالب داستان‌هایی که عموما دیده و خوانده‌اید نمی گنجد و کافی است تنها چند صفحه ابتدایی آن را بخوانید تا متوجه این مطلب شوید. از این نوع داستان‌ها اصطلاحا با عنوان  ضد داستان یا "متافیکشن" و عناوین مختلف دیگری چون داستان پست مدرن یاد می‌شود که در اینجا نمی‌خواهم این کتاب را حتما به یکی از این انواع نسبت بدهم و از آنجا که اساسا این یک کتاب نامتعارف است، بنابراین من هم سعی می کنم نقد آن هماهنگ با فضای کتاب باشد و همانقدر که کتاب نامتعارف است من هم به همان اندازه نامتعارف با آن برخورد کنم چرا که اساسا خوانش این قبیل کتاب‌ها این را می‌طلبد و نوعی بازیگوشی، نشاط و درواقع گریز از قالب ها را همان‌طور که نوشتن آن طلبیده نقد کردنش هم همین را طلب می‌کند.»

او در ادامه در خصوص ژانر و گونه کتاب "جناب آقای دیو" اظهار کرد: «طبیعتا داستان هایی از این دست را در یک نگاه خیلی کلی در زیر عنوان پست مدرن می توان قرار داد اگرچه من شخصا هنوز نسبت به عنوان پست مدرن شک و تردید دارم و شاید بهتر است بگویم دقیقا نمی‌دانم دارا‌ چه ماهیتی است اما عموما این شکل از داستان نویسی را عموما در این دسته جای می دهند. من می‌خواهم از زاویه‌ای دیگر با این کتاب رودررو شوم و آن اینکه چه چیز در این نوشته وجود دارد که برای من لذت‌بخش است و چگونه آن را می‌خوانم. یا اینکه چه چیزهایی می توانم در آن پیدا کنم که مرا با خودش همراه کند. به هرحال این کتاب شب‌هایی مرا با خود همراه کرد، اول به این دلیل که قرار بود آن را نقد کنم و بعد اینکه خود کتاب جذابیت‌هایی داشت که مرا با خودش برد و می‌خواهم درباره همین جذابیت‌ها با شما صحبت کنم.»

این نویسنده در بخش بعدی سخنانش تصریح کرد: «وقتی که مشغول مطالعه یک داستان هستیم پیش از هر چیز آنچه موجب جذابیت خواهد بود، قصه ای  است که با آن روبرو هستیم و از جایی شروع می شود و در جایی سرانجام می یابد. وقتی این نیست یعنی قصه طوری پیش می رود که قرار نیست راوی به شما بگوید بعد از این چه خواهد شد، عنصر دیگری باید جایگزین شود تا در داستان جذابیت ایجاد کند. مسئله دوم همذات پنداری است یعنی بودن در فضا و اینکه چقدر موقعیت داستان و آدم هایش را درک و همراهی می کنید اما این ها در واقع اصول داستان کلاسیک است در حالی که "جناب آقای دیو" یک داستان کلاسیک نیست. در "متافیکشن" همذات پنداری هم کنار گذاشته می شود یعنی نه قصه و نه همذات پنداری از جنس داستان های کلاسیک وجود ندارد.»

این منتقد ادبی در خصوص مصداق های چنین رویکردی از سوی نویسنده کتاب"جناب آقای دیو" بیان کرد: «اولین چیزی که در این داستان همچون داستان هایی از این جنس بارز است بازی است. بازی در مفهومی فراتر از تنها سرگرمی و در مفهوم روانشناختی و آن چه که ساختارهای ذهنی ما را می سازد و از این منظر ما در مجموعه و تسلسلی از بازی ها هستیم و اساسا ساختار ذهنی ما را بازی ها شکل می دهند و در یک نگاه فلسفی و  جهان شناختی زندگی و هستی ما هم درگیر مجموعه ای از بازی ها است. همچنین نوعی نگاه شورشی هم دراین قبیل آثار موجود است یعنی انگاربا قالب هایی که جهان را در یک نظام مشخص معنا می کنند، از زاویه ای دیگر و معترضانه به آن نگاه می شود. یکی از چیزهایی که از ابتدا تا انتهای داستان شما را همراه می کند همین بازی است و اینکه شما در یک حالت سرخوشی نگه می دارد که مدام شما را در معرض اتفاقاتی قرار می دهد که مانند همه داستان های پست مدرن قابل پیش بینی نیست و بستگی به واکنش شما به متن دارد. من اصلا اصراری ندارم بگویم "جناب آقای دیو"پست مدرن است اما این داستان تداعی کننده چنین فضایی است.»

محمودی ایرانمهر درباره رویکرد اعتراضی کتاب "جناب آقای دیو" نیز بیان کرد:« اعتراض این متن در حقیقت اعتراض به یک روایت و شیوه حاکم بیان داستان است. اگر بپذیریم که داستان قرائتی از هستی است، و داستان ها شکلی از تثبیت نگاه حاکم هستند، می پذیریم که این روایت ها هستند که اصول زندگی انسان ها را تعیین می کنند. روایت حاک دارای اصول و نظامی ویژه است و زمانی که شما در این نظام قرار می گیرید خواه ناخواه همه چیز از پیش تعیین شده است اما داستان هایی از این جنس شورشی اند و به روایت حاکم اعتراض دارند و زمانی که این کتاب را می خوانید از لحن اعتراضی آن هم می توانید لذت ببرید.»

وی درباره ویژگی دیگر این کتاب عنوان کرد: «دایره المعارفی بودن این داستان یکی دیگر از ویژگی های آن است. یعنی اینکه نویسنده با مجموعه ای از اطلاعات بازی می کند و بر حسب نظامی دلخواه آن ها را کنار هم می چیند. نمونه درخشان چنین ساختاری داستان "تریستام شندی" از "لارنس استرن" است که در قرن هجدهم نوشته شده و به ضرس قاطع هنوز کتابی در حوزه متافیکشن ها نداریم که تا این حد ساختار داستان کلاسیک را به هم ریخته باشد و به بیانی دیگر هیچ داستان پست مدرن و ضدقصه ای نیست که ردپایش را در این متن نشود پیدا کرد. در کتاب "جناب آقای دیو" هم با خرده داستان های زیادی مثل روایت شخصیت مهرعلی که داستان زندگی دیو پای دربند است و رستم خان و کتی روبرو هستیم و عملا مجموعه ای از اطلاعات را پیش روی خواننده قرار می دهد و از چیدمان این ها در کنار هم یک کلیت را می سازد. خصوصیت اصلی این کتاب هم نوعی رندی و سیاستمداری در روایت است که اطلاعات زیادی به خواننده می دهد ولی طوری این اطلاعات را به شما می دهد که در واقع همزمان از اطلاعات شما کم می کند و این ساختار در تمام طول داستان وجود دارد.»

محمدرضا گودرزی در بخش بعدی نشست با اشاره به اینکه رمان "جناب آقای دیو" درچاپ اول، مهر ماه 1392 از سوی "عصر داستان" منتشر شده، در اهمیت توجه به ژانر گفت: «ژانر در گستره وسیع اش دسته بندی کردن برای بررسی و در حقیقت واسطه بین متن و خواننده است. ما در زندگی بدون ژانر نمی توانیم فکر کنیم و مسئله ژانر بسیار پیچیده تر از آن است که در نظر بعضی ها ممکن است جلوه کند. بنابراین مسئله مهم این است که نگاه ارزشی به ژانرها نداشته باشیم و نه اینکه اهمیت ژانر را در طرز اندیشه کردنمان نادیده بگیریم.»

او افزود: «رمان "جناب آقای دیو" همان طور که آقای محمودی گفتند در گروه فراداستان ها قرار می گیرد. طنز، از این شاخه به آن شاخه پریدن، تاکید بر جعلی بودن روایت، نام بردن از افراد واقعی و حرف زدن از شگردهای داستانی از ویژگی های سبکی این اثر محسوب می شود. از زیرمتن هایی که در این اثر به فضای ایرانی کار کمک کرده اند هزارویکشب، قصه های عامیانه، شعر، لطیفه، خاطره، نقل قول، داستان در داستان و روایت های موازی است و ماجراهای اصلی کتاب هم  "پای در بند"، " اورنگ"، "الف.ب"، "رستم خان"، "سامان و فرهاد"، "قصه بی نام"، "حکایت اشعث طماع"،"کک به تنور"، "لطیفه ملانصرالدین" و قصه "خارجی و گربه کدخدا" هستند.»

گودرزی در ادامه خاطرنشان کرد: «از نظر من نگارش متن هایی که ویژگی دایره المعارفی دارند آسان تر از دیگر متن ها است به همین دلیل معتقدم این کتاب می توانست نصف حجمی را الان دارد داشته باشد و همینطور می توانست دوبرابر بیشتر حجم داشته باشد و در نتیجه کار تفاوتی به وجود نمی آمد.»

وی در تشریح ویژگی دیگر رمان "جناب آقای دیو" اظهار کرد: «"جناب آقای دیو" متنی خودآگاه است یعنی متنی است که از جعلی بودن خودش آگاه است ولی آقای علومی ضدحمله ای زده و در متن ادبیات پست مدرن را دست می اندازد ولی خود متن پست مدرن است البته یک توجیه مثبت در این امر ایجاد کرده که ایرانی-خارجی کردن داستان پست مدرن است و درست هم هست چرا که یکی از تعریف های پست مدرنیسم ترکیب سنت یعنی نوع تفکری که می تواند متعلق به 2هزار سال پیش باشد، آمیخته با تفکری متعلق به مثلا هزار سال بعد از خودش است. یعنی ترکیب این تناقض ها در دل ساختاری که از هردو استفاده می کند که ویژگی جامعه ما هم هست. در رمان "جناب آقای دیو" در واقع ادبیات پست مدرنیستی مدام دست انداخته می شود ولی از شگردهای همین شیوه در روایت استفاده می شود و حتی گاه برای مثال در صفحه 67 کتاب بر پست مدرن بودن تاکید می شود و ظاهرا با توجه به سخن یاسر یکی ازشخصیت های داستان نقد از پست مدرن های تقلیدی است و تناقض های برآمده از فرهنگ خودمان را شامل نمی شود.»

این منتقد ادبی درباره شیوه روایت این رمان نیز تشریح کرد: «در مجموع شیوه روایت رمان "جناب آقای دیو" در چهار صحنه اتفاق می افتد. صحنه بانک، خانه اورنگ، خانه رستم خان، خانه رحمان و مجددا بازگشت به بانک این صحنه ها هستند که در 12 فصل روایت شده اند و خود این عنوان بندی فصول هم بازمی تواند ریشه در متون کهن ما داشته باشد. این رمان سیر به تشرف رسیدن آگاهی دیوسپید را در کارکردی مدرن به نمایش می گذارد. انگیزه اولیه او برای رسیدن به تهران، آدم شدن است. پدربزرگش اکوان دیو او را فرستاده تا او آدم شود ولی آخر سر کارش به ملول شدن از آدم شدن می کشد و او در مواجهه با نوکیسه گان و سیر خودشناسی به این آگاهی می رسد که از این مسیر نمی شود به آدم شدن رسید که این به نوعی ساختارشکنی از رستم و دیو سپید در جهان جدید هم هست.»

او در پایان سخنانش درخصوص برخی دیگر از نکات محتوایی این کتاب اظهار کرد: «یکی از دغدغه های متن، نقد تند به نشست های ادبی، منتقدان  و مخاطبانی است که دیدگاه های پست مدرن را تکرار می کنند ولی عمق قضایا را نمی بینند. نقد دیگر رمان به شهرنشینی و پایتخت نشینی، به خصوص کسانی است که کشتار، غارت ودزدی برایشان امری بدیهی است و در واقع از نوکیسه گان سرمایه دار دل پری دارد و در مقابل از تهیدستان جانبداری می کند که به نظر من این جانبداری تا اندازه ای سطحی و از واقعیت به دور است و به روایت لطمه زده است.»

محمد علی علومی نویسنده رمان "جناب آقای دیو" نیز در ادامه در سخنانی  کوتاه گفت: «رمان "جناب آقای دیو" در حقیقت حدیث نسل سوخته ایرانی و مصایب و ناکامی های آن است و همان طور که دوستان گفتند من خواستم با آمیختن کشکول وار مسائل مختلف به زعم خود اشاره ای به تناقضات جاری در مناسبات جامعه امروز داشته باشم که فکر می کنم یکی از کارکردهای پست مدرنیسم همین است و طرح این پرسش که آیا در پس تمام این عناصر متناقض در نهایت  می توان قضاوت کرد که درست و نادرست اساسا چیست؟»

سخنان محمد علی علومی پایان بخش این نشست بود. سلسله برنامه های "ترنم قلم" هر دوهفته یکبار در روزهای سه شنبه یکی از آثار ادبیات داستانی منتشر شده را مورد نقد وبررسی قرار می دهد.

۵۷۲۴۴

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 387217

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 0 =