بخشهایی از سخنان علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانه ای محمود احمدی نژاد:
-در دورههاي اخير، شاهد بودهايم که شوراي نگهبان با حرکت در يک مدار بسته، نامزدهاي رياست جمهوري را تاييد صلاحيت کرده است. به اعتقاد بنده حتي در نتيجه انتخابات 92 نيز، ملت ايران از آسيبهاي اين رويکرد عميقا متضرر شده است.
- افرادي مثل آقاي هاشمي رفسنجاني، خود را صاحب و مالک انقلاب و آن را وابسته به خود و خود را وابسته به آن ميدانند که اين امر براي انقلاب، يک آسيب جدي محسوب ميشود. انتظار اين بود که افرادي نظير آقاي هاشمي با وجود نقش موثري که در مقاطعي از سالهاي پس از انقلاب داشته اند، اجازه ميدادند که انقلاب نسل به نسل به حرکت رو به جلوي خود ادامه بدهد و نسلهاي بعد از آنها با انقلاب احساس پيوستگي و تعلق خاطر پيدا کنند.
- عناصري مانند آقايان هاشمي رفسنجاني، ميرحسين موسوي و سيدمحمد خاتمي هر يک بهزعم خود، داراي پايگاه اجتماعي تعريف شدهاي بودند و با اين تصور که در يک حرکت منسجم و هماهنگ ميتوانند قدرت را در اختيار بگيرند، وارد عرصه انتخابات شدند. اشتباه اساسي آنها اين بود که از ابتدا براي دعوا و منازعه پا به عرصه انتخابات گذاشته بودند. آنها قصد انجام يک رقابت سالم، سازنده و منطقي را نداشتند، بلکه آمده بودند تا به هر قيمت ممکن دکتر احمدينژاد را از جايگاه رياست جمهوري به زير بکشند بهطوريکه آقاي هاشمي رفسنجاني با لفظي همراه با توهين، تصريح کرده بود که هر کسي بهجز احمدينژاد.
- ميرحسين موسوي بهجاي ارائه يک برنامه منسجم کاري براي اداره مطلوب کشور، دکتر احمدينژاد را آماج تبليغات پرحجم خود قرار داد و تخريب شخصيت وي را نشانهگيري کرد. او را دروغگو و فريبکار ناميد و کوشيد آمار و ارقام ارائه شده از سوي دولت نهم را خلاف واقع جلوه دهد. موسوي، هاشمي و خاتمي، اين حقيقت را درک نکردند که آقاي احمدينژاد در طول چهار سال فعاليت خود در جايگاه رياست جمهوري، موفق شده بود با ارائه يک کارنامه درخشان عملکردي، اعتماد تودههاي مردم را جلب کند و ارتباط صميمانهاي با آنها و بهويژه با طبقات متوسط و پايين جامعه برقرار سازد. ادعاها، اتهامات و هجمههاي موسوي براي اکثريت مردم ايران که آثار عملکرد دولت نهم را در جايجاي کشور، پيش روي خود مشاهده ميکردند، قابل باور نبود و به همين دليل جبهه موسوي، هاشمي و خاتمي که بعدا کروبي هم به جمع آنها اضافه شد، با شکست سخت و سنگيني مواجه شد. آنها خود را از قبل، پيروز قطعي انتخابات فرض ميکردند و با هجمه گسترده سياسي و رسانهاي عليه دکتر احمدينژاد، بر اين باور بودند که مردم براي بار دوم به او راي نخواهند داد.
- هيچکس ترديد ندارد که آقاي روحاني از هرگونه پايگاه اجتماعي در کشور بيبهره بوده است و من پيروزي او را محصول يک خلأ اساسي و جدي در فضاي رقابتهاي انتخاباتي ميدانم. در واقع يک رقابت ميان شاگردتنبلهاي کلاس بود و آقاي روحاني توانست بهصورت ناپلئوني نمره قبولي را کسب کند. از نظر بنده حضور روحاني در جايگاه رياست جمهوري، به معناي بازگشت هاشمي، خاتمي و موسوي به قدرت نيست. درست است که هاشمي همواره خود را بيش از آنچه که هست مينماياند اما او جايگاهي بيش از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام ندارد؛ مجمعي که به اعتقاد بنده، عملکردش در بسياري از مواقع، نه فقط سنخيتي با قانون اساسي نداشته، بلکه آشکارا در تضاد با آن بوده است.
- آقاي احمدينژاد هيچ علاقه و انگيزه شخصي براي بازگشت به صحنه مديريت عالي اجرايي کشور ندارند و تاکنون نيز مطلبي داير بر احتمال اتخاذ چنين تصميمي از سوي ايشان بيان نشده است مگر آنکه تحت تاثير تحولات و اتفاقات سياسي و اجتماعي در کشور، ايشان به احساس تکليف تازهاي براي انجام يک وظيفه ملي برسند و حضورشان به يک امر ضروري و حياتي بدل شود يا با مطالبهاي عمومي و فراگير مواجه شوند.
23231
نظر شما