۰ نفر
۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۰

اصلاح طلبی از هنگامی یک گفتمان شد که سال‌های پس از مجلس ششم و انتخابات دوره‌های نهم و دهم ریاست جمهوری را تجربه کرد و سپس به ایستگاهی رسید که اکنون "اعتدال" نامیده می‌شود

یکشنبه گذشته دوم خرداد، علاوه بر عید مبارک نیمه شعبان، سالروز انتخاباتی بود که در تاریخ معاصر ایران به عنوان نقطه عطف محسوب می‌شود. 19 سال پیش مردم پای صندوق‌های رأی حماسه‌ای کم‌نظیر از مشارکت آگاهانه و هدفدار را خلق کردند. این حضور تنها با انتخابات دوره‌های انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در سال‌های نخست استقرار نظام جمهوری اسلامی قابل مقایسه بود. شمار بالای رأی دهندگان در میان فضایی از کنشگری صاحبان دیدگاه‌های رقیب نشان از رویکرد اکثریت مردم به گفتمانی داشت که با درک زمان و تغییرات مبتلابه آن، اصلاحگری در چارچوب ارزش‌ها و قوانین رسمی کشور را لازم می‌دانست.
اتفاق مهم در این میان برجسته شدن تفاوت‌ها در تعریف و تبیین شرایط روز کشور، فرصت‌ها و موقعیت‌ها و سرانجام هزینه‌های تحقق اهداف، ذیل رویکردهای گفتمانی بود. در این‌حال برای نخستین‌بار مردم شاهد رقابت ملموس دو رویکرد در هرم قدرت بودند که یکی با نگرشی محافظه‌کارانه، حفظ ارزش‌های انقلاب و نظام را در چارچوب‌های جاری و تثبیت شده می‌دانست و رویکرد دیگری که اصلاح در رفتار و برنامه‌ها را با توجه به تغییرات اجتماعی کشور لازم می‌دانست. اگرچه این رقابت از مجلس سوم و خاصه از مجلس پنجم به شکل زیر پوستی _ حداقل نزد افواه _ آغاز شده بود، اما جنس انتخابات خرداد 76 مرزبندی‌ها را برای همگان ملموس کرد. جالب اینکه هواداران هردو گرایش متعلق به نظامی بودند که در تعهدشان به ارزش‌ها و آرمان‌های آن هیچ تردیدی نبود. در این‌حال کنشگران هردو طیف همه مشروعیت خود را از نظام سیاسی کسب کرده بودند.
سرانجام طوفان انتخاب مردم اتفاقی را رقم زد که آثار آن تا امروز ادامه دارد. اما چرا اصلاح طلبی به ایستگاه اعتدال رسید؟ آیا باید این وضع را به زعم برخی نگرش‌های افراطی، عقب گرد تعبیر کرد؟ یا منطقی شدن مطالباتی که گره محکمی با واقعیات جامعه ایرانی نداشت؟
واقعیت این است که اصلاح‌طلبی اگرچه به عنوان گفتمان غالب در دوره‌های هفتم و هشتم ریاست جمهوری و دوره ششم مجلس به حساب می‌آمد اما علاوه بر کج خلقی‌های جناح رقیب،‌ نمی‌شد در آن سال‌ها مفهوم روشنی از گفتمان اصلاح‌طلبی را دریافت. یکی از اصلی‌ترین دلیل آن ناسازگاری طیف‌هایی بود که به رغم ادعای اصلاح طلبی در مسیر هنجارشکنی و مهارناپذیری مطالبات می‌دویدند. از سوی دیگر برخی از چهره‌های شاخص این جریان، بر ضرورت درک واقعیات جاری کشور و لزوم حفظ اعتدال در مطالبه خواهی اصرار داشتند. البته این طیف همواره مورد شماتت طیف‌های افراطی قرار داشتند. در این‌حال چند عامل دیگر بر سختی کار اصلاح طلبان برای نهادینه کردن این گفتمان مؤثر بود؛ اینکه به دلیل نا‌همسازی طیف‌ها در شیوه و نحوه بیان مطالبات، سرانجام فرایند اصلاح‌طلبی در پرده‌ای از ابهام بود؛ این وضع نه تنها شامل هواداران اصلاحات بلکه جریان‌های رقیب نیز می‌شد. عامل دیگر در مشکلات درهم تنیده اصلاحگری،‌ حداقل منابع تأثیر‌گذار در استمرار این فرایند بود؛ به گونه‌ای که سازوکارهای انجام این منظور تا حدود زیادی به این مهم گره خورده و اصلاحات را با موانع جدی روبرو کرد. به دلایل مشخص بالا شاید بتوان چنین ادعا کرد که اصلاح طلبی از هنگامی یک گفتمان شد که سال‌های پس از مجلس ششم و انتخابات دوره‌های نهم و دهم ریاست جمهوری را تجربه کرد و سپس به ایستگاهی رسید که اکنون "اعتدال" نامیده می‌شود.
بنابراین اصلاح طلبی جریانی روبه رشد است که به مثابه یک نهال در گذشت 19سال از نخستین تجربه‌هایش، اکنون چارچوب‌های لازم برای خوانده شدن به عنوان یک گفتمان انکار ناپذیر را یافته است. دوم خرداد 76 همچنان نقطه عطف تاریخ معاصر ایران است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 539463

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =