روایت مهدی محقق از زمانی که در تهران 15 استاد درجه یک فلسفه وجود داشت

دکتر محقق می گوید: «مرحوم شعرانی معلمی بی ادعا اما تمام عیار بود و طوری درس می‌دادند که شاگردان متوجه می‌شدند. علامه عالمی بسیار جامع الطیف بودند، و آن زمان در تهران کسی نبود که مانند ایشان باشد.»

به گزارش خبرآنلاین، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که خود از چهره‌های ماندگار و مفاخر کشور است با حضور در برنامه ضیافت درباره استاد خود مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی سخن گفت. خلاصه سخنان وی را در ادامه می خوانید.

* من در سال 1323 که درس حوزوی را آغاز کردم، استادی داشتم به نام آسید هادی ورامینی که در همان زمان ایشان استاد مرحوم جلال آل احمد بودند، کنار حجره ایشان نیم حجره‌ای بود که متصل به مدرسه مروی بود، برای اولین بار آن‌جا مرحوم شعرانی را دیدم که طلبه‌ها به دیدن این استاد بزرگ می‌آمدند و سؤال‌های خود را می پرسیدند و ایشان نیز با گشاده‌رویی و تواضع پاسخ آن‌ها را می‌دادند.

* از سال 1330 بنده شاگرد مستقیم ایشان بودم که در خیابان سیروس به خانه ایشان می‌رفتم و خدمتشان همراه با آسید محمدرضا علوی تهرانی که بعدها امام جماعت مسجدی در خیابان کارگر شدند، شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری می‌خواندم. بنده همه مدرسین فلسفه را در تهران دیده بودم، اما ایشان نبض دانش در دستشان بود. آقای شعرانی یک مدرس تمام عیار بودند و طوری تدریس می کردند که شاگرد هم درس را متوجه شود و هم تعالیم عالی را فرا بگیرد.

* من وقتی دروس حوزوی را شروع کردم، در سال 1325 می خواستم به قم مشرف بشوم، در این زمان در مدرسه سپسهسالار قدیم حجره داشتم، در آن ایام دو نفر از اساتید بزرگ مشهد در آن مدرسه و اتاق ما رفت و آمد داشتند، یکی آقای ترابی خانرودی و آیت‌الله العظمی وحید خراسانی بودند. هر دوی این بزرگواران بنده را تشویق کردند که به جای قم به مشهد بروم و دلیل آن را این می دانستند که کسانی که به قم می روند ادبیات عرب را به خوبی یاد نمی گیرند لذا من به مشهد رفتم. اما از آن جایی که بنده به فلسفه و حکمت علاقه مند بودم پس از این که یک سالی را نزد استاد خود ادیب، ادبیات عرب را فرا گرفتم به تهران بازگشتم.

* در تهران 15 استاد درجه یک فلسفه حضور داشتند، در تهران در مرحله اول از محضر آمیرزا مهدی آشتیانی استفاده کردم، بعد از ظهرها هم خدمت آقای شعرانی در منزلشان می رسیدیم. یکی دیگر از اساتید بزرگ در آن زمان شیخ محمد تقی آملی بودند که ایشان استاد، علامه حسن زاده آملی و آیت‌الله جوادی آملی بودند، آشیخ محمد تقی آملی واقعا برای شاگردان خود مانند پدر بودند، به یاد دارم زمانی که بنده عمامه را از سر برداشتم گریه کردند و گفتند خاک بر سر ما که نمی‌توانیم شما را نگه داریم، ایشان فکر می کردند که من عمامه برداشتم تا پی خوشی بروم، اما بعدها که من ترجمه کتاب خودشان را به انگلیسی که در نیویورک چاپ کرده بودم نشانشان دادم، خوشحال شدند و بنده نیز از خوشحالی ایشان بسیار خرسند شدم.

* اما مرحوم شعرانی روحیه من را به خوبی می‌شناختند و همیشه و هرجا که بنده را می دیدند در رابطه با این که توانسته بودم در لندن در کرسی استاد بنیشینم تشویقم می کردند. یادم می آید که چند سال بعد مقاله ای نوشتم در رد ابن میمون بر جالینوس و دفاع از موسی بن عمران که مربوط به فلسفه یهودی بود. وقتی این مقاله به دست ایشان رسیده بود، فرموده بودند که ای کاش همه شاگردان و طلبه های ما نیز به ادیان دیگر توجه داشته و نسبت به این موارد نیز آگاه بودند. این تشویق و تکریم ایشان برای من بسیار اهمیت داشت.

* مرحوم شعرانی معلمی بی ادعا اما تمام عیار بود و طوری درس می‌دادند که شاگردان متوجه می‌شدند. علامه عالمی بسیار جامع الطیف بودند، و آن زمان در تهران کسی نبود که مانند ایشان باشد، به طوری که ایشان هم متون طبی می دانستند و هم اهل ریاضیات و نجوم بودند. البته مرحوم آسید احمد خوانساری هم همین طور بودند که من محضر ایشان را درک نکرده بودم.

* ایشان از آن جمله استادانی است که باید به جوانان معرفی شود، تا جوانان بدانند که چه مفاخری در این مملکت زندگی و پرورش یافته‌اند اما متأسفانه ما در این رابطه کوتاهی‌های زیادی می کنیم.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 432267

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 16 =