اوایل هفته بود که محمدرضا درویشی چهره نستوه و خستگی‌ناپذیر موسیقی مناطق ایران از برگزاری جشنواره موسیقی مناطق جنوب کشور با عنوان آیینه دار خبر داد.

 جشنواره‌ای که بخش خصوصی در دومین سال متوالی برگزارش می‌‌کند. حمایت‌های اقتصادی مرد درد کشیده‌ای چون آقای رسول اف و نیز پی گیری‌های اجرایی آقای مغازه‌ای مثلثی را شکل داده که امیدواریم استمرار داشته باشد. به خصوص در این وانفسای فرهنگی که کارهای سبک و سخیف قدر و ارج بسیار می‌بینند اما کارها جدی و موثر در حاشیه و فرع.

هنوز شادی شیرینی این حضور را نچشیده و مزه مزه نکرده بودیم که خبر درگذشت غلام مارگیری شوکی عجیب را به علاقه‌مندان به موسیقی مناطق ایران وارد ساخت.
نمی‌توان تصور کرد جشنواره‌ای درباره موسیقی جنوب برگزار شود بی حضور غلام مارگیری، اگرچه او این سنت را به فرزندش انتقال داد اما آن شور و جذبه‌ای که بابازار میناب به پا می‌کرد تکرار نشدنی است.
اگرچه مرگ حق است و به قول دوست نویسنده بزرگواری صد سال بعد تقریبا همه افراد زنده کنونی به صف مرگ پیوستند، اما این در طبیعت آدمی است که به قول حافظ:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
عشق همانند مرگ است که هر فردی خود باید تجربه کند و شنیدن خبر مرگ هر فردی نیز ماهیتا با خبر مرگ آدمی دیگر تفاوت دارد و به همین دلیل است که گویی اتفاقی تازه رخ داده است که تا کنون نظیرش را گویی ندیده بودی و حس نکرده ای.
مرگ غلام مارگیر نیز از همین جنس است به خصوص که او ماهیتا هنرمندی منحصر به فرد بود و نگارنده این بختیاری را داشت که در جشنواره موسیقی نواحی سال ۱۳۸۳ از نزدیک شاهد هنرنمایی این چهره استثنایی با اجرای استثنایی‌ترش باشم. مرگ این خنیاگر نامی نگارنده را به بیش از یک دهه قبل پرتاب کرد زمانی که آقای درویشی به همراه غلام مارگیری،عباسعلی رنجبر و به گمانم نورمحمد درپور و فرید سلمانیان در جشنواره موسیقی مقدس آلمان شرکت کردند. اکنون و به طرزی شگفت انگیز چهار تن از این پنج تن دل به دیار باقی داده‌اند نگارنده در همان روزها و قبل از برپایی یکی از دوره‌های جشنواره موسیقی نواحی که با انصراف آقای درویشی نیز همراه بود( به دلیل برخی اختلاف نظرات بر سر وعده‌هایی که مرکز موسیقی وزارت ارشاد آن دوره داده و متاسفانه از عهده انجام آن برنیامده بود) ضمن آنکه روایت آقای درویشی از اجرای اساتید یادشده در آلمان را شنید از زبان مرحوم فرید سلمانیان هم واکنشهای مخاطبان خارجی به این اجراها را استماع کرد که تا چه اندازه تحت تاثیر قرار گرفته بودند.
یکی از کارهای مثبتی که آقای درویشی در همان دوره حضورش در جشنواره‌های موسیقی نواحی ایران در کرمان انجام داد، طرح تکریم هنرمندان موسیقی نواحی ایران بود. در این طرح یک حقوق پایه ماهانه‌ای به مبلغ به گمانم در آن دوره بین ۸۰ تا ۱۲۰ هزار تومان برای هنرمندان پیشکسوت عمدتا بالای ۶۰سال در نظر گرفته شده بود که هر ساله نیز به این فهرست افرادی می شدند.
آنچه اما به گمانم آقای درویشی انجام داد را باید به صورت منظومه‌ای نگریست و نه انفرادی، در این مسیر البته انتقاداتی هم از سوی برخی از محققان و پژوهشگران همراه آقای درویشی صورت گرفت که در موقعیت زمانی خود حائز اهمیت بود و هست اما به گمانم این انتقادات و آسیب‌ها در برابر کار بزرگی که او انجام داد قابل اغماض و چشم پوشی است.
کار بزرگ آقای درویشی تبدیل موسیقی نواحی ایران به یک گفتمان در سطح جامعه و هنرمندان و دولت بود.البته در آن دوره ، چه در حوزه هنری(آقایان زم،جلیل‌پور و مهدوی) و چه در مرکز موسیقی وزارت ارشاد(آقایان مرادخانی ،سلمانیان و نعیمایی) مسولانی حضور داشتند که گوش شنوا و گام‌هایی همراه برای شنیدن انجام اقدامات عملی برای این گونه امور داشتند.اما پایمردی محمدرضا درویشی بر این مسیر و ثبت و ضبط بسیاری از اجراها و انتشار آنها، به خدمت گرفتن عکاسی حرفه‌ای به نام رضا معطریان که عکس‌هایی منحصر به فرد چه در زیست بوم آنها و چه در هنگام اجراهای جشنواره‌ای از آنها گرفت و یا مجموعه ۱۰۰ ساعت موسیقی از اجراهای آنها که از سوی انجمن موسیقی منتشر شد اصرار بر به کارگیری تیمی پژوهشی در زمینه موسیقی نواحی ایران بذرهایی بود که او کاشت و البته محصولاتی برکت خیز از آن حاصل شد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 421154

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =