۰ نفر
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۳

واژه پوپولیسم در دوره‌های مختلف تاریخی از منظر مفهومی بسیار متحول و دگرگون شده است. روشنفکران رادیکال روس این واژه را در سال 1860 میلادی به بعد مطرح کردند

واژه پوپولیسم در دوره‌های مختلف تاریخی از منظر مفهومی بسیار متحول و دگرگون شده است. روشنفکران رادیکال روس این واژه را در سال 1860 میلادی به بعد مطرح کردند بر این مبنا که روسیه تزاری بدون گذر از سرمایه‌داری با اتکا به کمون‌های دهقانی به سوسیالیسم برسد و امروزه این واژه در دو بعد تئوریک و پراگماتیک، با وجه سیاسی تحولات گسترده‌ای را تجربه کرده است. اگر قرار باشد تعریف آکادمیک و اصلی از واژه پوپولیسم ارائه دهیم می‌توان آن را در قالب تلاش برای کسب حمایت مردم آن هم با توسل به وعده‌های کلی و مبهم برای پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها از طریق فراخوانی مستقیم مردم معنا کرد، تلاشی که از سوی توده مردم، با اعمال فشار مستقیم برحکومت و نهادهای آن محقق می‌شود.
زمانی که این واژه در روسیه دوران حکومت تزار مطرح شد روشنفکران رادیکال در مرکز این جنبش‌های پوپولیست به‌عنوان عناصر فرهمند قرار داشتند. در دوران معاصر نیز عناصر و فرهمند بخش جدایی‌ناپذیر از تئوری پوپولیسم هستند. به‌طور کلی واژه پوپولیست، واژه‌ای چند بعدی، چند مفهومی و پیچیده است. می‌توان فاشیسم را نیز یک روی دیگر این تئوری تلقی کرد، در همین راستا موسولینی در ایتالیا و حتی فئودال‌ها و مالکان و دیکتاتورهای آسیایی نیز وجه دیگر و چهره‌های اصلی و متعدد جنبش‌های پوپولیستی اند. با این حال واژه خاص پوپولیسم بیشتر در ارتباط باحکومت‌های آمریکای لاتین به کار می‌رود که در اروپا غالبا از عبارت فاشیسم استفاده می‌شود.

اگر بخواهیم مفهوم پوپولیسم را در آمریکای لاتین مورد بررسی قرار دهیم، ابتدا باید به آرژانتین به‌عنوان کشوری که سرچشمه و منشا جریان‌های پوپولیستی است، اشاره کنیم. همانگونه که تجربه جریان فاشیسم در اروپا را داریم، همزمان شاهد جنبشی مشابه در آرژانتین هستیم. از سال 1940 گروهی از افسران ارتش آرژانتین که تحت‌آموزش فرماندهان آلمانی قرار داشتند، شیفته نظم و اقتدار آهنین آلمانی‌ها و مدل سیاسی حاکم بر ایتالیا شدند، این گروه از سیستم‌های سیاسی حاکم بر آلمان و ایتالیا الگوبرداری کرده و از سال 1940 سیستمی تحت‌عنوان « افسران متحد» را در آرژانتین پایه‌گذاری کردند.

خوآن دومینگو پرون، عنصر اصلی جنبش پوپولیستی در آرژانتین بود، خوآن پرون توانست طی برهه‌های مختلف از سال 1946 تا 1955 و پس از آن از سال 1973تا 1974 عنوان یک سیاستمدار نظامی را به خود اختصاص داده و رئیس‌جمهوری این کشور باشد. یکی از مفاهیم پرکاربرد در فضای پراگماتیسم سیاسی آن زمان، کاربرد مفهوم عدالت اجتماعی بود.

خوآن پرون با تکیه بر همین مفهوم توانست تغییرات عمیقی را در این کشور اعمال کند، وی در حوزه سیاست داخلی بحث طبقه کارگر خوآن پرون و مطالبات آن را از طریق سندیکاها و جنبش‌های کارگری طرح کرد، در حوزه سیاست خارجی نیز تلاش کرد تا سیاستی مستقل از دو بلوک شرق و غرب با عنوان راه سوم اتخاذ کند. با این حال سیاست‌های خوآن پرون و جانشینانش در عمل نتیجه‌ای جز رکود اقتصادی، فساد، بیکاری و تورم بر جای نگذاشت. در دوران پس از پرون نیز آرژانتین درگیر فساد و ارتشا و شکل گیری گروه‌های مافیایی بود. با این حال جنبش پوپولیستی خوان پرون به‌عنوان یک نوستالژی در ذهن و خاطره مردم آرژانتین به یادگار مانده است. شاید به همین دلیل است که گاهی اوقات برخی از آرژانتینی‌ها خواهان بازگشت به دوران پرون و اجرای سیاست‌های پرونیستی هستند، سیاستی که اگر در شرایط کنونی به مثابه گذشته اعمال شود مطمئنا موجب شکل‌گیری ساختاری غیردموکراتیک در آرژانتین خواهد شد. به‌عبارتی دیگر همان نتایجی را که فاشیسم در اروپا به‌خصوص ایتالیا به‌دنبال داشت در آرژانتین نیز ایجاد می‌شود. با این وجود از سال 1998، یعنی زمانی که چپ‌گرایان در آمریکای لاتین به قدرت رسیدند، شاهد وضعیتی کاملا متفاوت هستیم. برزیل و ونزوئلا را در نظر بگیرید. وضعیت حاکم بر این دو کشور با شرایط حاکم بر آرژانتین متفاوت است. در ونزوئلا، هوگو چاوز به‌عنوان یک رهبر فرهمند بر مسند ریاست‌جمهوری این کشور تکیه زد. وی بخشی از سیاست‌های پوپولیستی را در این کشور پیاده کرد. چاوز غالبا از مفهوم عدالت اجتماعی به نفع اهداف خویش بهره می‌برد، وی برای تمام اقشار جامعه برنامه داشت و از حمایت توده‌های محروم برخوردار بود. چاوز احتمالا تحت‌تاثیر مکتب فرانکفورت و هربرت مارکوزه نظریه‌پرداز اصلی این جریان فکری قرار گرفت و از محرومان و حاشیه‌نشین‌ها، نقطه‌ای محوری برای پیشبرد سیاست‌هایش ساخت. به‌عبارت دیگر ما در دوران ریاست چاوز شاهد نگاه فرانکفورتی به عدالت با رگه‌هایی از پوپولیسم قدیمی بودیم.

به‌عنوان نمونه چاوز بر مشارکت مستقیم مردم تاکید داشت. رهبر پیشین ونزوئلا به دموکراسی مستقیم باور داشت که همانا مشارکت مستقیم مردم در امور سیاسی بود. اکنون ونزوئلا پس از چاوز نتایج سیاست‌های پوپولیستی وی را تجربه می‌کند؛ گسترش بیکاری، فقر، تورم گسترده، دو قطبی شدن و شکاف‌های طبقاتی از نتایج سیاست‌های حمایت‌گرایانه‌ای بود که چاوز به تقلید از خوآن پرون در ونزوئلا اعمال کرد. به وضوح میراث ویرانگر پوپولیسم را اکنون در ونزوئلا می‌بینیم. در این میان شرایط حاکم بر برزیل کاملا متفاوت است.

پس از پایان حکومت نظامیان در این کشور احزاب سیاسی درگیر تفرقه و تضادهای سیاسی نشدند و از طریق ائتلاف در کنار یکدیگر قرار گرفته و اتحادشان را حفظ کردند. رهبران برزیل برخلاف هوگو چاوز و خوآن پرون در حوزه سیاست خارجی رویکرد ناسیونالیستی اقتدارگرا را اتخاذ نکردند. زمانی که لوییس ایناسیو لولا داسیلوا به قدرت رسید اصول توسعه را در راس اهدافش قرار داد. دیلما روسف، جانشین وی نیز همین رویکرد سیاسی را اتخاذ کرد. بنابراین فارغ از تمامی تحولات کنونی که گریبانگیر دیلما روسف، رئیس‌جمهوری برزیل شده است، این کشور نتایج حاصل از جنبش‌های پوپولیستی را آن گونه که در آرژانتین و ونزوئلا به‌وجود آمد، تجربه نکرد. برزیل برخلاف دو کشور دیگر میراث دار نتایج جنبش‌های پوپولیستی نیست و در میان اقتصادهای نوظهور عملکردی موفقیت آمیز دارد وعناصر دموکراتیک در برزیل در اولویت قرار دارند. آنچه امروز برزیل را مورد هدف افکار عمومی قرار داده فساد حزبی است که به عملکرد سیاستمداران باز می‌گردد که لزوما نتیجه پوپولیسم نیست؛ بنابراین پوپولیسم در هر کشوری تعبیر و رویکردی با نتیجه‌ای خاص خواهد داشت. به‌زعم نگارنده در کشورهای در حال توسعه رهبرانی که از نیروی توده و افکار عمومی در مسیر توسعه ملی یا گذار مثبت و مسالمت‌آمیز به دموکراسی، شفافیت و پاسخگویی استفاده می‌کنند و مسیری متفاوت با منافع فردی و گروهی را می‌پیمایند برکت و نیروی مثبت تاریخی برای توسعه داخلی کشورشان هستند.

منتنشر شده در روزنامه دنیای اقتصاد

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 531495

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۰
    2 0
    تو ایران همچین چیز اتفاق افتاده