یکی از پدیدههای ملموس اجتماعی دوره حاضر، وجود فاصله میان نسلهاست. این موضوع چنان با اهمیت خود را نشان داده که گاه از آن به عنوان بحرانی اجتماعی یاد میشود. آیا چنین رخدادی پیش ازاین بین نسلها روی نداده؟ به طور قطع این فاصله در دورههای مختلف وجود داشته، چرا که طبیعت هر جامعهای با تولد، رشد و مرگ نسلها روبهروست و گروههای سنی در همه زمانها در کنار یکدیگر زیستهاند؛ هر یک با خواستها و مقتضیات خویش. پس میباید به دنبال ویژگیهای تازهای گشت که در دوره کنونی جامعه را متأثر کرده و از یک موضوع عادی، پدیدهای پر اهمیت ساخته است.
برخی از این ویژگیها را میتوان چنین برشمرد:
1. با فزونی گرفتن ناگهانی زاد و ولد در یک دوره کوتاه، جمعیت کشور در عرض دو دهه، دو برابر شد، به طوری که هم اینک بخش قابل توجهی از نفوس (تقریباً یک سوم آن) را جوانان تشکیل میدهند. آن چه روشن است، اطمینان به عواقب نیک در تغییر هرم سنی مورد توجه بوده و عوارض منفی آن دقیقاً مورد ارزیابی قرار نگرفت؛ اینکه ظرفیتهای مدیریتی و سرمایهای کشور پاسخگوی نیازهای فرهنگی، آموزشی و سیاسی این گروه خواهد بود یا نه؟
2. تغییر حاکمیت در ایران و جایگزین شدن نظام جمهوری اسلامی برای نسل انقلاب کرده، چیزی جز بداهت حق نبود. او میخواست این بداهت را با همه باورهای پیرامونیاش در نسل بعدی متجلی ببیند، اما این خواست به طور کامل محقق نشد. انقلاب و تاریخ مبارزه با همه بزرگیاش به کتابهای درسی تاریخ محدود گردید و تبدیل به موضوعی شد که باید برایش امتحان داد و نمره گرفت.
3. گسترش نظام ارتباطی در جهان و به کارگیری شیوههای گوناگون در اطلاعرسانی، پنجرههایی را یکی پس از دیگری به روی مردم گشود و همزمان رسانههای داخلی - به ویژه قسم دولتی آن - موفقیت خود را در ارتباط یابی بیشتر از دست دادند. به همین دلیل آن پنجرههای نوگشوده که چشمانداز همه آنها حقیقی هم نبود، مشتریان از دست رفته را جذب خود کردند.
4. افزایش بار سیاسی کشور امری عادی تلقی شد، به طوری که هر فرد میبایست سهمی از آن را - چه کم و چه زیاد - به دوش گیرد، در حالی که تضمینی برای یکسان ماندن گرایش آن وجود نداشت. این بار، نمیتوانست برای همیشه رنگ یکدست خود را حفظ کند. از این رو در طول زمان به اقتضا فکر، سن و رویدادهای داخلی و خارجی، روی دوش هر گروه سنی به رنگی درآمد.
این ویژگیها - البته موارد دیگری را هم میتوان برشمرد - موجب شد تا فاصله طبیعی میان دو نسل، غیر طبیعی جلوه کند و از آن به عنوان گسست نسلها یاد شود.
در زمان حاضر این گسست و جدایی از چند منظر مورد بررسی قرار میگیرد. یکی از آنها نگاه مجرد و انتزاعی است. یعنی بدون دخالت نشانههای فرهنگی و مناسبات بومی، حکم به وجود این گسست میدهند که با گذشت زمان مسافت آن بیشتر و بیشتر خواهد شد. نگاه دوم، انفعالی و وامانده است که توان وارسی درست وضع موجود را ندارد و گاه ابراز تأسف میکند و گاه منکر چنین پدیده اجتماعی میشود. نگاه سوم، گسست نسلها را میپذیرد و مایل است با ارائه چارهجوییهای عملی، فاصله ایجاد شده را کم کند. (این که اهرمهای قدرت در کشور ما، بیشتر دست کدام یک از صاحبان این سه نگاه است، موضوع دیگری است.)
در اینجا لازم است به یک ویژگی عمده این پدیده اجتماعی اشاره کنیم، آن هم با این پرسش که ماهیت این گسست چیست؟ آیا این پدیده یک جدایی اقتصادی است؟ یا اینکه ماهیت سیاسی دارد؟ یا هیچ یک؛ گسستی فرهنگی است؟ به نظر نگارنده ماهیت این گسست نه اقتصادی است و نه فرهنگی. اقتصادی نیست، چون نسل جوان به لحاظ اقتصادی به طبقه خاصی تعلق ندارد و به فراخور خانوادهاش، کمدرآمد، متوسط یا پردرآمد است. فرهنگی هم نیست، چرا که ریشههای مشترک فرهنگ در آحاد مردم، چه از نوع ایرانی و چه از نوع اسلامی، چنان همزیست، آمیخته و تاریخی است که به شهادت تاریخ جدایی فرهنگی نسلی از نسل دیگر یا غیرممکن است و یا نیازمند زمانی بس طولانی است. اما میتوان گفت که این گسست، ظاهری سیاسی دارد. به تعبیر درستتر از ظاهری سیاسی شده برخوردار است. به بیان دیگر، گسست بین دو نسل حاضر، ماهیتی سلیقهای دارد که لعاب سیاسی خورده است.
آنچه امروز از وجود فاصله میان نسلها گفته میشود، در حقیقت فاصله میان سلیقههاست که پس از تأثیر از بار سیاسی جامعه که هر یک سهمی از آن را به دوش میکشیم، خودنمایی میکند. ماهیت این جدایی، چیزی شبیه اختلاف سلیقه بین پدر و پسر است. این اختلاف، بحران نیست، شاید شبیه بحران باشد، اما خود بحران نیست. وقتی اولیا دست از بزرگی بکشند و فرزندان هم دست از وظیفه فرزندی بشویند، تنش پیدا شده، میشود آن چیزی که مبتلابه جامعه ما است. این خراش اجتماعی التیامپذیر است، البته اگر اقتضائات طرفین رعایت شود و تحمل سلیقهها جای تحمیل آن را بگیرد. در کنار این خوشبینی باید گفت که این خراش استعداد تبدیل شدن به زخم را هم دارد، آن هم در زمانهای که آرزوی چرکین شدن، عفونت و مرگ ما، از آن سوی آبها به گوش میرسد.
ترمیم شبکههای ارتباطی بین دو نسل، به زمین گذاشتن بارهای اضافی سیاست و توسعه تحملپذیری میتواند از قدمهای نخستین برای کم کردن این فاصله باشد.

در زمان حاضر این گسست و جدایی از چند منظر مورد بررسی قرار میگیرد. یکی از آنها نگاه مجرد و انتزاعی است...
کد خبر 358845
نظر شما