به گزارش خبرآنلاین، «افسانه قاجار» نوشته حمزه سردادور از سوی نشر هرمس منتشر شده است. ناشر در شرح این کتاب آورده است: «يكسال از سلطنت ناصرالدين شاه مي گذشت. در تمام اين مدت شاه جوان مضطرب و نگران بود و تخت پادشاهي به زير پايش لرزان. دشمن بزرگش حسن خان سالار پس از تصرف تمام خطه خراسان وارد نيشابور شده بود تا از آنجا مقدمات حمله به تهران را فراهم آورد. سالار پس از ساعت ها شور و مشورت با روساي ايلات كرد و تركمن و ساير بزرگان خراسان خسته شده از جا برخاست و مهمانان خود را براي شام دعوت نمود.
"ملك جهان" همسر محمدميرزا كه در نخستين بارداري خود، دختر زيبايي را به محمدميرزا هديه كرده است در دومين بارداري نگران از متولد شدن دختر ديگري، دعا ميكند تا فرزند پسري نصيب او شود. تمهيدات "عيسي خان"، برادر ملك جهان موجب ميشود تا "ملك جهان" به روستاي "كهن مير" برود و در آن جا نوزاد خود را به دنيا بياورد. نوزاد متولد شده دختر است به همين دليل با نوزاد پسر ديگري تعويض ميشود. كتاب داستان زندگي اين دختر؛ يعني "افسانه"، دختر ملك جهان را روايت ميكند.
در روند این داستان، وقایع تاریخی آن دوره؛ چون مرگ فتحعلیشاه قاجار؛ انتخاب ولیعهد؛ عشق ولیعهد به افسانه؛ چگونگی و علل ملاقات امیرکبیر با افسانه؛ ازدواج افسانه با «امیراصلان خان»، پسر «سالارخان» حاکم شهر خراسان در آن دوره؛ توطئه علیه امیرکبیر؛ چگونگی سقوط شهر مشهد و مرگ افسانه مورد توجه قرار گرفته است.
داستان با اين جملات آغاز ميشود:
«راستي عجب عالمي است كه آدمي با همه قدرت و تسلطي كه در موجودات از جاندار و بيجان دارد خود و سرنوشتش بازيچه دست روزگار است. روزگار هم كه بحق "بازيگر و كجرفتارش" خواندهاند، مدار درستي در كار خود ندارد. معلوم نيست چرا يكي را بيجهت و دليل از فقر و ذلت به دولت و عزت ميرساند و ديگري را بيحساب و كتاب از بلندي به پستي ميكشاند و خوار و ذليل ميگرداند. از چيست كه يكي را از گرسنگي در تب و تاب انداخته و ديگري را از ثقل معده دچار التهاب ساخته؟ چرا عاشق بيمهر و وفا، از عشق دلارام برخوردار و دست در گردن يار دارد ولي دلباخته باصدق و صفا از جفاي دلدار بيقرار و اشك غم از ديده ميبارد؟
يكجا مينگريد كه سرباز جانبازي در ميدان گرم جنگ هدف هزاران تير بلا گشته از زير باران گلوله جان بهدر ميبرد، ولي سردار فراري در بستر نرم قضاگير گشته از تير هوايي درميگذرد ...»
در بخشی از کتاب نیز میخوانیم: «افسانه این خبر را مژده بزرگی تلقی کرد. به بغداد شتافت. گیسوان را تراشیده به لباس مردانه درآمد. جزو غازیان داوطلب اسم نوشت و به استانبول رفت. تا چند سال کاغذش میآمد. شجاعت و دلاوری وی شهره آفاق شده و به گوش سلطان رسید و از طرف سلطان به درجه افسری نایل آمده چند بار در جنگ با کفار زخم برداشته و شفا یافته و سالهاست که دیگر خبری از او ندارم.»
این کتاب در مجموعه «هرمس جیبی» در 820 صفحه و با قیمت 15هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
6060
نظر شما