عاشقانه روز بیست و چهارم/ کار نیک را به مردم نگویید تا ریا نشود/ برای پیشرفت به تاریخ خود تکیه نکنید

بیست و چهارمین روز از میهمانی خدا فرا رسیده است، از میزبان مهربان و بخشنده یاری می خواهیم تا کارهای نیک و عبادتهایمان را تنها در خلوت عاشقانه خودمان و نه در آشکار انجام دهیم. پرونده روز بیست و چهارم به دوستداران اخلاق و نیکویی تقدیم می شود.

 

عبادت و کار خیر را پنهانی انجام دهید و برای دیگران نقل نکنید تا ریا نشود

فایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، سخنان آیت الله آقا مجتبی تهرانی (که روانش غرق رحمت الهی باد) پیرامون «راه های عملی برای علاج و پیشگیری از ریا» است.

ایشان در این سخنان درباره راه های پیشگیری از ریا می گوید: «یکی از راه ها این است که اعمال نیک را پنهانی انجام بدهد. پیامبر اکرم نیز می فرمایند: از نظر پاداش و اجر بزرگترین عبادت، عبادتی است که پنهان تر انجام شود. امام صادق نیز فرمودند: انسانی که به عبادت مشهور شود، یعنی همه عباداتش را علنی انجام دهد این خودش ریا است. این روایات همه در این جهت است که کار نیک را در آشکار انجام نداد. یکی دیگر از دستورات برای پیشگیری از ریا این است که انسان عبادت مستحبی را از روی کسالت و اجبار انجام ندهد. راه دیگر این است که بیش از آنچه در دل خضوع و خشوع نسبت به عبادات دارد در چهره و حالتش نشان ندهد که این خود نفاق است، درست است که این عبادت برای خدا در خلوت و از روی نشاط است باید دقت کرد که خشوع جسمش بیش از خشوع قلبش نباشد که در این صورت در سراشیبی ریا قرار می گیرد. راه دیگر مسئله عدم نقل عمل خیر یا عبادت برای دیگران است. فقها برخی فتوا می دهند که نقل کردن عبادت برای دیگران مکروه است و این برای دور شدن از رذیله ریاست.»

بخش اول سخنان آقا مجتبی تهرانی درباره تشخیص ریا در حرکات و رفتار را اینجا بشنوید.

و در دعای امروز می خوانیم: «خدایا من از تو می خواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم و نافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان» نجوای امروز را اینجا بشنوید.

 

پیامبر در مجالس جای مخصوصی نداشت و هر جا خالی بود می نشست

امام حسین(ع) فرمود از پدرم درباره مجالس پیامبر(ص) پرسیدم، پاسخ فرمود:«آن حضرت نمی نشست و برنمی خاست مگر به یاد خدا. در مجالس جای مخصوصی نداشت و دیگرا را نیز از این کار بازمی داشت. هر گاه می خواست جایی بنشیند در اولین جایی که خالی بود می نشست و به دیگران نیز سفارش می کرد چنین کنند.

به تمامی اهل مجلس توجه کرده و طوری رفتار می کرد که هر کس نشسته بود، فکر می کرد نزد ایشان از همه گرامی تر است. هر کس با آن حضرت همنشین می شد، تا مجلس را ترک نمی کرد، پیامبر کنار او می نشست. هر کس از او چیزی می خواست، اگر می توانست کمک می کرد وگرنه با گفتاری نرم و دلنواز او را دلداری می داد.

اخلاق نیکویش همه مردم را فرا گرفته بود، به طوری که برایشان چون پدری مهربان گشته بود. حقوق مردم نزدش یکسان بود. مجلس او مجلس بردباری و حیا و صداقت و امانت بود. در محضرش کسی صدایش را بالا نمی برد و آبروی کسی ریخته نمی شد. لغزش های کسی بازگو نمی گردید و همه نسبت به هم با عدالت و تقوی رفتار می کردند و با هم متواضع بودند. به کهنسالان احترام می گذاشتند و با کودکان مهربان بودند. نیازمندان را بر خود مقدم می داشتند و به کسانی که غریب بودند می رسیدند.»

 

تضمین روزی از طرف خداوند به معنی فعالیت نکردن انسان نیست

«الْحَمْدُ لِلَّهِ خَالِقِ الْخَلْقِ بَاسِطِ الرِّزْقِ فَالِقِ الْإِصْبَاحِ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ الْفَضْلِ [وَ التَّفَضُّلِ‏] وَ الْإِنْعَامِ [الْإِحْسَانِ‏] الَّذِی بَعُدَ فَلا یُرَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى تَبَارَکَ وَ تَعَالَى

سپاس خدای را که آفریدگار آفریده ها و گسترش دهنده روزی ها و شکافنده افق بامداد است، و دارای شکوه و جلال و اکرام و فضل و انعام است، خدایی که از فرط عظمت دور از دسترس حواس مخلوقاتست و با چشم دیده نمی شود ولی به اندازه ای نزدیک است که بر تمام نجوی ها و اسرار شاهد و ناظر است. او در مقامی مبارک و برتر است که هیچ مخلوقی را در آن مرتبه و مقام راهی نیست.»

آفریدن و آفرینش مخصوص به او است و خالقیت از صفات افعال او است و هیچ کس را در این فعل سهمی نیست، دیگران ممکن است از مواد موجود صورت ها بسازند و در عرف آن را به خلاقیت و ابتکار تفسیر کنند ولی این گونه امور در واقع ترکیب مواد و تصویر آن است و خالقیت به معنای ابداع و ابداء مخصوص ذات اقدس او است.

خداوند باسط  الرزق و ضامن روزی بندگان است و آیات عدیده از قرآن به این موضوع اشاره دارد که در سوره هود فرموده است: هیچ جنبنده ای روی زمین نیست مگر آن که روزی وی با خدا است و خدا روزی اش را مقدر فرموده است. در جای دیگر، سوره فصلت می فرماید: خداوند قوت و روزی مردم را به اندازه در زمین پیش بینی کرده است و همه در این خواست و نیاز تکوینی برابرند، یعنی همه در اصل روزی سهیم و شریکند ولی در اندازه آن برابر نیستند و در سوره نحل می فرماید: خداوند بعضی را بر بعض دیگر در روزی برتری داده است....

البته این تفاوت نه از سنخ تفاوت های ناروا و تبعیض های ظالمانه است بلکه تفاوت های طبیعی و معقول که از تفاوت استعدادها و عوامل طبیعی نشات می گیرد که بالطبع باعث تحرک و نشاط و فعالیت و تعاون اجتماعی می شود.

نکته دیگر آن که تضمین روزی به این معنا نیست که مردم در خانه بنشینند و منتظر نزول مائده از آسمان باشند بلکه مقصود آن است که خداوند منابع و مواد روزی مردم را مقدر فرموده است که بشر با فعالیت آن را به دست آورد و این بسته به علم و دانش و تجربه و برنامه ریزی و سعی و کوشش انسان است. آنها که از روی جهل و نادانی یا در اثر سستی و تنبلی و مانند آن دچار محرومیت می شوند باید بدانند که خود مقصرند نه دیگران و نباید تقصیر خود را به گردن دیگران بیندازند.

 

با تأمل در مفهوم احدیت و صمدیت درمی‌یابیم که نژادپرستی ناپذیرفتنی است/ نمی‌توانیم برای پیشرفت به تاریخ یا اجداد خود تکیه کنیم، باید خودمان تلاش کنیم

تفسیر سوره اخلاص (بخش دوم و پایانی)

سوره اخلاص، سوره بزرگی است که در احادیث ثلثِ قرآن دانسته شده است. درباره شرح آیات آن و مضمون و مفهوم سوره سخن گفتیم (اینجا) اینک به ادامه تفسیر می پردازیم. در حدیث آمده است که این سوره نَسَبِ پروردگار است. چنان که می‌دانید عرب‌ها برای خدایان و افراد و بزرگانشان نَسَبی ذکر می‌کردند.
هر کسی به قبیله یا خانواده یا عشیره‌ای نسبت داده می‌شد، حتی برای اسب‌ها و بت‌ها نیز نسبی قائل بودند. هُبَل و لات و عُزّی و وُد و یَغوث و یَعوق هر کدام به تاریخ و قبیله و گروهی منسوب بودند. به همین سبب، از پیامبر دربارة نسب خداوندی پرسیدند که آن حضرت عبادت می‌کرد و مردم را به سوی او فرا می‌خواند، و در پاسخ، سورة اخلاص نازل شد. سورة اخلاص ایمان اسلامی به خداوند را به صورت کوتاه و مفید در خود دارد. از همین‌رو، ثلث قرآن دانسته شده است، زیرا قرآن کتاب شریعت است و بنیان شریعت نیز توحید و نبوت و معاد است. توحید شرطِ بنیادین و نخستین شریعت است.

«لَم یَلِد وَ لَم یُولَد» او فرزندانی ندارد، پس نوه و داماد و عروس و خویشاوندی هم ندارد. زاده هم نشده است، یعنی نه پدری دارد و نه مادری. وقتی پدر ندارد، عمو و عمه و عموزاده ندارد. و وقتی مادر ندارد، دایی و خاله و دایی‌زاده‌ای ندارد. پس هیچ کس را با خداوند قرابتی نیست، نه از سوی فرزندی و نه از سوی پدری. او عشیره ندارد، زیرا پیوند ما به عشیره از طریق ولادت است.

در تفسیری دقیق‌تر از آنچه گفتم، می‌گویند «ولادت» به معنای فرزند داشتن و زاییدن نوعی ولادت است. در لغت هر چیزی که از چیز دیگری پدید می‌آید، زاییدن خوانده می‌‌شود. اما خداوند نه از چیزی زاییده شده است و نه چیزی از او خارج می‌شود، مانند جوشیدن آب از زمین یا روییدن میوه از درخت. آنچه از خداوند صادر می‌شود این‌گونه نیست. این بیان معنایی سطحی از آیه است.

اندکی ژرف در این آیه می‌اندیشیم تا پیوند این آیه را با عقیدة توحید دریابیم، توحیدی که در اسلام بسیار بدان پرداخته شده است. همة ادیان و خصوصاً اسلام بر توحید و تعمیق اثرات توحید بر زندگی خصوصی و اجتماعی ما تأکید دارند. به این آیه می‌اندیشیم تا اثر این مفهوم را دربارة خدا دریابیم. گفتیم که خداوند نه می‌زاید و نه زاییده شده است. نه عشیره‌ای دارد و نه خانواده و خویشاوندانی. بر این اساس، همة مردم برای خدا یکسان‌اند، همچون داندانه‌های شانه. هیچ کس بر اثر خویشاوندی یا نسبتی خاص به او نزدیک نیست. از سوی دیگر، گفتیم خداوند صمد است، یعنی بی‌نیاز از مردم است و همه به او نیازمندند. او به چیزی نیاز ندارد، اما همه چیز به او نیازمند است. به زمان و مکان نیازی ندارد، اما زمان و مکان به او نیاز دارد. بنابراین، همة آدمیان در برابر او مساوی‌اند، او به کسی برای کمک یا تقسیم کار نیاز ندارد و همه در برابرش مساوی‌اند. این تساوی برای ازمنه و امکنه و اشیا و حالات و همه چیز صادق است. همه چیز در برابر خدا مساوی است، زیرا او به کسی یا چیزی نیاز ندارد.

ما انسان‌ها برخی از انواع خوراکی را بیشتر دوست داریم، زیرا بدان نیازمندتریم. برخی از پوشاک‌ها را دوست داریم، چون به آنها نیاز داریم. برخی میوه‌ها را بیشتر می‌پسندیم، چون محتاج آنها هستیم. اما خداوند از هر چیزی بی‌نیاز است. هر خوراک و پوشاک و نوشیدنی و کوه و رود و خانه‌ای برای خدا یکسان است. همة مکان‌ها و زمان‌ها برای خدا یکی هستند. از این تحلیل می‌فهمیم که همه چیز، هر مکان و زمان و شخصی، در برابر خداوند یکسان است و هیچ کس را بر دیگری و هیچ مکانی را بر مکان دیگر و هیچ زمانی را بر زمان دیگر برتری نیست. خداوند در برخی اشیا اسباب و نشانه‌هایی قرار داده و آنها را رمز دانسته است، مانند کعبه و روز جمعه و ماه رمضان و غیر اینها. ما نیز برای برخی اماکن یا روزها اعتبار و ویژگی خاصی قائل هستیم، مثل روز استقلال یا پرچم. اعتبار پرچم از قانون است، نه اینکه ذاتاً احترامی دارد. پول نیز کاغذی است مثل دیگر کاغذها، اما به اعتبار حاکم و قانون و قدرت قانون این اوراق ارزش یافته است و همچون دیگر کاغذها نیست. به اینجا رسیدیم که همة اشیا و زمان‌ها و مکان‌ها و حالات برای خداوند مساوی‌اند. نکتة اساسی این است که در مجموعة بشری هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به علم و تقوا.

مردم همچون دندانه‌های شانه در برابر خداوند مساوی‌اند. کسی با خداوند خویشاوند نیست و هیچ کس، چنان که یهود می‌گوید، از اولیای خداوند نیست: «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوا المَوتَ إن كُنتُمْ صادِقِين» خداوند در این آیه می‌خواهد این اندیشه را رد کند که کسانی اولیای خداوند هستند. نتیجه این است که خداوند اولیایی یا مردمانی ندارد که برگزیدة خداوند باشند. دلیل این مسئله هم این است که اگر گناه کنید خداوند عذابتان می‌کند و اگر اولیا یا خویشان خداوند بودید، عذاب نمی‌شدید. هیچ طبقه‌ای برتر از طبقة دیگر نیست. این تفکر طبقاتی در هند، که عده‌ای نجس‌اند، و نیز در اروپای قرون وسطا یا به طور کلی این تفکر که طبقه‌ای از مردم به خداوند نزدیک‌تر و بالاتر از قانون‌اند و طبقه‌ای دیگر از خداوند دورتر و زیر سلطة قانون هستند، از بنیان نادرست است. بنابراین، «وَ أَن لَيسَ لِلإنسانِ إلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعيَهُ سَوفَ يُرى» پس همة آدمیان در یک خط قرار دارند و کسی به سوی خدا پیش نمی‌رود، مگر به اندازة عملی که انجام داده است.

خداوند اراده نکرده که کروهی عقب مانده باشند و گروهی پیشرفت کنند!

همین مسئله درباره شرایط نظام‌ها نیز صادق است؛ ملتی فقیر و ملتی عقب‌افتاده و ملتی جاهل و ملتی عالم و ملتی پیروز است. آیا خداوند پیروزی را به شرقیان اختصاص داده است؟ آیا خداوند شرق را در برابر غرب برگزیده است؟ آیا خداوند اراده کرده است گروهی عقب‌افتاده باشند و گروهی دیگر پیشرفته؟ حاشا که چنین باشد. خداوند بالاتر از این سخنان است. خداوند نسبت به همة حالات یگانه است. به هر جایی که برسیم: «فَبِما کَسَبَت أَیدِیکُم» یعنی جهل و عقب‌ماندگی و فقر و گرسنگی و خواری نتیجة اعمال افراد جامعه است و هر پیشرفت و موفقیت و دانش و کمالی نتیجة کار خودمان است: «إنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»؛ «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَت أَیدِی النّاسِ» پس سعادت و بدبختی اجتماع و فقر و بیماری و جهل و شکست و پیروزی و دانش و فرهنگ و هر اتفاقی در جامعه، نتیجة مستقیم اعمال خودمان است و اگر ما چیزی را نخواهیم، هرگز بر ما تحمیل نخواهد شد.

این معنای توحید است و آن را احدیت و صمدیت و نَسَب نداشتن خداوند گرفته‌ایم. خداوند نمی‌خواهد مردمی را بر دیگر مردمان برتری دهد، مگر آنکه خود بخواهند؛ اگر پیشرفت خواستند، پیشرفت می‌کنند، و اگر عقب‌ماندگی خواستند، عقب خواهند ماند. این معنا از توحید روحیة واقع‌بینی آدمی را تقویت و او را فعال‌تر می‌کند تا بداند به هر جا که رسد، نتیجة اعمال و اقدامات خودش است، بنابراین، جوامع عقب‌مانده، چه دانسته و چه ندانسته، خود این‌گونه خواسته‌اند و جوامع پیشرفته خود جامعة خود را ساخته‌اند. خداوند یکتاست و نسبتی با مکان و زمان و شیئی ندارد.

در عالَمِ وجود سعد و نحس نیست، ما حیوان نحس مانند بز یا سعد مانندِ گوسفند نداریم. مؤمنان، توجه کنید که بز در نزد برخی نحس و گوسفند نزد دیگرانی سعد است، هیچ تفاوتی میان کوزة پر و خالی نیست. روزهای 13 و 27 و 25 و روز عصر چهارشنبه هیچ فرقی ندارد. تفأل هست، اما تفأل به خیر که راهی است به سوی پیشرفت و فعال کردن آدمی. اما تطیّر نداریم و چنین مسئله‌ای در اسلام نیست. پیامبر فرموده‌اند: «رُفِعَ عَن أُمّتِی تِسعَـ‹: ... الطِّیَرَ›ُ» تطیّر به معنای بدبینی است و اشیا گناهی مرتکب نمی‌شوند و سعد و نحس میان آنها نیست. اشیای مختلف تنها در خواص طبیعی و علمی با هم تفاوت دارند.
بدین‌سان می‌بینیم که احدیت و صمدیت خداوند از معنای انتزاعی خود درمی‌گذرند و به درون زندگی ما راه می‌یابند. ما در عالم اسباب و در جهانی عقلانی به سر می‌بریم که همة هستی برای ما خلق شده است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» و «وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَراتٌ بِأَمرِهِ» همه چیز برای ماست و کلیدی دارد، و کلید اشیا علم است و عمل. باید تلاش کنیم تا به آنچه می‌خواهیم برسیم. در غیر این صورت، به اهدافمان نخواهیم رسید.

پس، همه چیز و همه کس و همة زمان‌ها و همة مکان‌ها و همة حالت‌ها در برابر خداوند مساوی‌اند و در میان آنها سعد و نحس و دور و نزدیک وجود ندارد، مگر به اندازه‌ای که برای آن تلاش می‌کنیم. نمی‌توانیم برای پیشرفت به تاریخ یا اجداد خود تکیه کنیم. حضرت محمد به دخترش، فاطمة زهرا، می‌گوید: «إنِّی لا أُغنِی عَنکِ مِنَ اللهِ شَیئاً» آیا باید به خانواده و خویشان خود بنازیم؟ آیا باید به سفیدپوست بودن افتخار کنیم؟ چه تفاوتی میان سفید و سیاه در نزد خداوند هست؟ مفهوم احدیت تفاوت نژادی میان سفید و سیاه را رد می‌کند. پس با تأمل در مفهوم احدیت و صمدیت درمی‌یابیم که نژادپرستی ناپذیرفتنی است.

«قُل هُوَ اللهُ» جامع همة کمالات و اسماء حسنی و امثال علیاست. او احد و صمد است که نه زاده شده و نه می‌زاید. برای او همتایی نیست. این معنا از خداوند اصل و اساس است. او ما را آفریده و راه ما به سوی اوست و هر که، در هر زمان و مکان و شرایطی، خود تلاش کند، مقرَّب او خواهد شد: «إنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللهِ أَتقاکُم» هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر در تقوا و جهاد و عمل و دانش، چنان که قرآن این چهار مورد را صراحتاً ذکر می‌کند. این معنای «قُل هُوَ اللهُ أَحدٌ» است. این سوره را مخلصانه با زبان و قلب و عقل می‌خوانیم و با آن حقیقتاً زندگی می‌کنیم تا احساس اعتماد به نفس را در ما تقویت کند و اعتماد به نفس به این معنا اعتماد به خداوند است. ما فقط بر اعمال خود تکیه می‌کنیم و خدا را از رگ گردن به خود نزدیک‌تر می‌دانیم. مسائلی که گفتم اندکی از معنای «قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ» است که تصویری از خداوند برای ما ترسیم می‌کند؛ تصویری که باید بدان معتقد باشیم و با عقل و دل بشناسیم و آن را در زندگی عادی خود وارد کنیم.

 

میزبان را به دردسر نیندازید تا رفت و آمدها و روابط ادامه داشته باشد

آداب مهمانی (بخش دوم)

ضیافت و مهمانی دو طرف دارد: یکی میهمان می شود؛ دیگری میزبان است. درباره توصیه های به میزبان سخن گفتیم و اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانی رفتن.

مهمان یا دردسر؟

در فرهنگ دینی ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه ای از طرف پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهی است. اما اگر مهمانی رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به دردسر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟ خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بی خبر و بی دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحبخانه فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند. هر جا که میزبان گفت بنشیند و از صاحبخانه اطاعت کند.

سفارش معاشرتی قرآن به مومنان درباره ادب مهمان شدن در خانه پیامبر(ص) در سوره احزاب چنین است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! بدون اذن و اجازه و دعوت برای طعام، وارد خانه پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید داخل شوید، و چون غذا خوردید، پخش شوید و بروید و برای حرف زدن و گپ زدن ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت می کشد ولی خداوند از گفتن حق، حیا نمی کند.

تکلف یا ما حَضَر؟ / دردسر در مهمانی ها دوستی و رفت و آمدها را قطع می کند

در مثل های زیبای فارسی است که: رسیده، رسیده خورد؛ یا این که: مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد.

چیزی به نام حفظ آبرو یا حیثیت، برای برخی چنان تکلف آور است که برای آن خود را به زحمت های بسیار دچار می کنند و به هر قیمتی شده پذیرایی می کنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجای برخی مهمانان هم در این مساله دخالت دارد. این گونه میهمان که میزبان را به تکلف می افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت باشد و مهمانی از راه برسد و دیروقت و نابهنگام باشد، باید به هر چه که هست قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادی داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستی ها و رفت و آمدها تداوم می یابد.

مردی حضرت علی (ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط می آیم. یکی این که از بیرون خانه چیزی برایم تهیه نکنی. دوم آن که از آنچه در خانه داری بیاوری. سوم آن که به خانواده ات فشار و اجحاف و فشار وارد نیاوری. وقتی مرد پذیرفت آن گاه حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد.

این حدیث درس های بسیاری دارد. بعضی به خانواده و همسر خویش زحمت می دهند تا یک مهمانی آبرومند برپا شود. این نوعی ستم به خانواده است و روانیست که از طرف مرد انجام شود. در مهمانی رفتن هم مهمان نباید متوقع باشد که برای او چنین و چنان کنند و به ماحَضَر (هرچه که موجود است) قانع باشد و هم صاحبخانه خرجی را بر خود و رنجی را بر عیال، تحمیل نکند.

رسول خدا فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایی است. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب می شود و هر چه که بود می خورد.

و نیز از آن حضرت روایت است: "به خانه دیگری چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزی نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند." این برای آبرو و عزت خانواده است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود.

 

*****

روزه دل و جسمتان مقبول ...

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 366415

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ريا كار IR ۱۸:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۱
    0 0
    انجام كار خير فقط ارزشش به نيت دروني افراد بستگي دارد و معلوم شدن ويا نشدن ان چيزي از ارزشهاي ان كم نميكند چه بسيار كارهاي خيري كه اشكار شدن ان موجب تشويق ديگران و باز شدن گره نيازمندان گرديده است بنظر بنده تهراني فقط از يك بعد به موضوع نگاه كرده است