رژیم شاه با سپردن جامعه و کشور به دست ساواک اشتباه بزرگی مرتکب شد. این سازمان در سالهای اولیه دهه پنجاه با کسب امکانات و آموزش مبارزه با مبارزین از کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی مغرور و مطلق العنان شده بود. بزرگترین اشتباه ساواک نیز عدم تحمل فعالیت سیاسی و انتقاد از رژیم شاه بود. در پرتو این سیاست بستن حسینیه ارشاد شاه بیت اشتباه این سازمان بدون مسئولیت و پاسخگو بود.

 در پی بسته شدن این مرکز تجمع نیروهای مبارز مذهبی حلقات مخفی و علنی آموزشی- مبارزاتی در این سالها که تاثیر بسیار زیادی در ایجاد انگیزه، بالا بردن سطح آگاهی مذهبی و سیاسی و نیز ورود به مبارزه سیاسی اجتماعی داشت به سه صورت رشد نمود. یکی جلسات بسته و نسبتا" خصوصی و با تعداد کمی که از انگشتان دست تجاوز نمیکرد مانند حلقه درسی مرحوم آقا رضا اصفهانی در مسجد آیت الله کاشانی خیابان پامنار.
دوم جلساتی مانند حلقه درس تفسیر مرحوم سید مرتضی شبستری در مسجد ارک که مقداری بازتر و تعدادی بیشتر تا حدود سی تا چهل نفر شرکت میکردند. و سوم نیز جلسات عمومی تر مانند مسجد جلیلی، قبا و جاوید بود که تعداد بیشتری شرکت میکردند. جلسات مخفی عموما" تا پیروزی انقلاب عمر کردند مگر آنکه یک یا چند تن از شرکت کنندگانش لو رفته و یا دستگیر میشدند. جلسه اول بیشتر از نوع دوم و هر دو بیشتر از عمر جلسات نوع سوم بود. اگر چه این جلسات نوع سوم بعد از دستگیری روحانی محور آن مسجد و نیز سخنران توسط ساواک تعطیل میشد ولی در فصل مذهبی بعد و یا بعد از چندی مجددا" با برگزاری مراسمی فعالیتش آغاز میشد.
اینگونه جلسات که محوریت سازماندهی مبارزات سیاسی اجتماعی اش علیه رژیم پهلوی بود و عموما" نیروهای دانشجو در مرکزیت آن قرار داشتند همچون فعالیتعای صنفی اشان بصورت غیر رسمی و خوشه ائی بود. عموما" در هریک از حلقه های مذکور چند نفر از هر دانشگاه شرکت میکردند ولی برنامه و نیز دستورالعملها را با یکدیگر تبادل میکردند. من بیشتر در دو حلقه مسجد آیات الله کاشانی و ارک حاضر میشدم و فعال بودم و در بعضی دیگر مانند مسجد جوستان که اقای موسوی خوئینها تفسیر قرآن میگفت نیز بعضا" شرکت میکردم. با اقای مهدوی کنی، یکی دیگر از دانشجویان مسلمان و فعال دانشکده رضا صباحی در ارتباط بود که بوی علاقه داشت و تا پیروزی انقلاب نیز ارطباطش ادامه داشت و به مسجد جلیلی رفت و آمد میکرد و رابط وی با دانشکده علم و صنعت بود. نیروهای مبارز دیگر این دانشکده نیز حسب مورد یا با شهرستانهای خود مانند یزد، مشهد، اراک، قم، کاشان، تبریز و یا با دانشگاههای دیگر مرتبط بودند. من به دلیل دوستی صمیمی با یکی از دانشجویان مبارز دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف) اطلاعیه ها و برنامه های این دو را هماهنگ میکردیم و دوستان دیگر دانشکده نیز با سایر دانشگاهها مانند پلی تکنیک ، شهید بهشتی، تربیت معلم و فنی و اقتصاد دانشگاه تهران در ارتباط بوده و مطالب صنفی و مبارزاتی را هماهنگ میکردند.
جو این دوران از مبارزه علیه رژیم شاه مملو از صداقت، یکرنگی و صمیمیت و ایثار بود و هدف واحد و مشخص و آنهائی در کنار یکدیگر قرار می گرفتند که با شفافیت هر چه تمامتر دارای اهداف واحد بودند. رهبران مذهبی فکری و فرهنگی و عناصر دخیل در مبارزات علیه شاه هیچیک مخالف مبارزه مسلحانه نبودند. مرحوم مهدوی کنی در کنار سایر روحانیون مبارز در آن زمان هم این روش مبارزه را تائید و از آن دفاع و مبارزین را حمایت مالی و معنوی میکرد که به دستگیری و زندانی شدن وی نیز منجر شد. در زندگی سیاسی خود بدلیل سعه صدرش و اخلاق و خلق و خوی نرمش همیشه نقش شیخوخیت سیاسی را بر عهده داشت. اگر چه با تغییر روند سیاسی نه در ایران بلکه در جامعه بشری و تحول در نگرش انسانها به پدیده های سیاسی- اجتماعی، ناقوس مرگ شیخویت مدتهاست که در جهان به صدا در آمده و گروههای مرجع نوینی در تصمیم سازی و تصمیمگیری ایفای نقش می کنند ولی با فوت ایشان که خدایش بیامرزد  باید منتظر تشدید تنشها در جناح محافظه کار نیز بود. حداقل لطمه عدم حضور فیزیکی مرحوم مهدوی کنی کم رنگ شدن انصاف سیاسی محافظه کاران نسبت به رقبای سیاسی خود است که کمترین نتیجه آن نیز دور شدن از تحقق مصالحه سیاسی از درون نهادهای مدنی در روند تحولات اجتماعی کنونی ایران است ولی امیدوارم غلط از آب در آید. انشاالله!

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 381806

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 7 =