دکتر دینانی می گوید: «چراغ فلسفه در ایران هرچند در برخی اعصار رو به ضعف نهاده اما هرگز خاموش نشده است. ایران همیشه مرکز تفکر بوده و حتی اسنادی در دست است که یونانیان حکمت را از ایران آموختند.»

به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایبنا، نشست معرفی کتاب «خرد گفتگو» با حضور نویسنده کتاب، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، سه‌شنبه اول مهرماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

کتاب «خرد گفتگو: (درس‌گفتارهای فلسفی)» مشتمل بر مباحث فلسفی مطرح‌شده در کلاس درسی یک نیمسال دکتر ابراهیمی دینانی است که به همت دو تن از دانشجویان وی (سجاد نورعلیان و پویان پروین) تنظیم شده است. این کتاب در هفت فصل مشتمل بر مقدمات فهم فلسفه، هستی‌شناسی، خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، عرفان و دین‌شناسی تدوین یافته و به‌تازگی توسط انتشارات «هرمس» در دو هزار نسخه روانه بازار کتاب‌های فلسفی شده است. دکتر ابراهیمی دینانی در سخنانی در این نشست به نکات زیر اشاره کرده است:

در میان همه موجودات تنها انسان قدرت سوال کردن دارد/ پرسش در فرهنگ های دینی چندان مطلوب نیست

* پرسش و پاسخ، اساس گفت‌وگوی بشر در همه دوره‌ها بوده است. این سوال، همواره پیش‌ روی بشر بوده که آیا پرسش دارای اهمیت است یا پاسخ؟ سوال‌کننده در اولویت قرار دارد یا پاسخ‌دهنده؟ اما حقیقت این است که پرسشگر، دارای ارزش بیشتری است؛ آن هم پرسشگری که به معنای واقعی کلمه، پرسش می‌کند یعنی در پی یافتن پاسخی برای نکته‌ای مجهول و اساسی است. سوالاتی نظیر آغاز کجاست؟ حیات و روح چیست؟ انجام چه خواهد شد؟ وگرنه، پرسش‌های عادی و روزمره، فاقد ارزش هستند. در موقعیتی که اغلب مردم گمان می‌کنند پاسخ‌دهنده، نقش مهم‌تری از پرسشگر دارد، من بالعکس معتقدم که سوا‌ل‌کننده به واسطه ذهن فعالش، از نقش مهم‌تری برخوردار است. علاوه بر این، توجه به این نکته ضروری است که در میان همه موجودات هستی، تنها انسان است که قدرت سوال کردن دارد.

* ذهن غیرفعال نمی‌پرسد و متاسفانه عرف و گاه نحوه تربیت انسان به سوی مسیری می‌رود که او را از پرسش منع می‌کند در حالی که فراموش شدن سوال و پرسشگری، پدیده‌ای خطرناک به شمار می‌آید؛ مثلاً فرد معتقد به مذهب بودا یا مسیح، هرگز نمی‌پرسد که دین من، حق است یا نه؟ و اصولاً پرسش در فرهنگ‌های دینی، چندان مطلوب نیست. در این زمینه می‌توان به قرآن هم اشاره کرد، آنجایی که می‌فرماید: «لَایُسْئَلُ عَمَا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ» (از خداوند بازخواست نمی‌شود اما از انسان‌ها بازخواست خواهد شد.) به معنای آن که از کار خدا چیزی نپرس؛ خداوند مسئول نیست و نمی‌توان از او سوال کرد اما همه مردم مسئول‌اند.

* همه ما دارای فهم‌هایی هستیم که موجود است اما فهم‌ها صرفاً کافی نیستند بلکه فهمیدن ارزش دارد. نگهداری و بدون کاربرد نگه داشتن فهم‌ها و فعال نبودن آنها، ارزشمند نیست. اگر علامه یک روزگار، به همه علوم عالم مسلط باشد ولی قدرت فهمیدن نداشته باشد در مقایسه با کسی که از صفر شروع کرده و بدون فهم زیاد در حال فهمیدن است، ارزشی ندارد.

پرسش و پاسخ کار فلسفه است

* اگر انسان در گفت‌وگوی با خود علت رفتارهایش را صادقانه بررسی کند، پیشرفت می‌کند اما متأسفانه انسان‌ها در این نوع گفت‌وگو نیز ریاکارانه عمل می‌کنند و بیش از هرکسی به خود دروغ می‌گویند در حالی که اگر با خود صادقانه رفتار کنند، بسیاری از رفتارها را انجام می‌دهند و از بسیاری دیگر، دوری می‌کنند.

* گفت‌وگو و پرسش از خود، اصطلاحاً «منولوگ» نامیده می‌شود و اگر با دیگران صورت گیرد، «دیالوگ» نام می‌گیرد اما باید توجه داشت که منولوگ معنا ندارد چرا که وقتی انسان با خود گفت‌وگو می‌کند، هم در کسوت پرسشگر و هم در مقام پاسخ‌دهنده قرار می‌گیرد و می‌بینیم که در این نوع گفت‌وگو هم دیالوگ رخ می‌دهد. فکر کردن، گفت‌وگوی با خود است که نوعی دیالوگ محسوب می‌شود. به این ترتیب، اگر ما قادر به فهم دیالوگ باشیم و پرسش‌های اساسی کنیم، به فلسفه رسیده‌ایم و فلسفه چیزی جز پرسش نیست. در فلسفه، پرسش اهمیت دارد و پاسخ چندان مهم نیست و اگر هم جایگاهی داشته باشد، پاسخ نهایی وجود ندارد. اگر کسی در فلسفه مدعی یافتن پاسخ نهایی بود، شایسته دارالمجانین است چرا که پرسش‌ها پایانی ندارند و بی‌انتها بودن آنهاست که امروز را با فردا متفاوت می‌سازد و از تکرار مکررات جلوگیری می‌کند.

* پرسش و پاسخ، کار فلسفه است؛ فیلسوفانی که پرسش ندارند، صرفاً حاملان اصطلاحات فلسفی هستند و نمی‌توان آنها را فیلسوف دانست؛ حال آن که اگر کسی، چیزی از اصطلاحات نداند اما ذهنی پرسشگر داشته باشد، فیلسوف است. از این رو فیلسوفی که پرسش نداشته باشد به مثابه رایانه‌ای است که انبوهی از اصطلاحات فلسفی را در خود جای داده است اما توان تفکر ندارد و نمی‌توان او را فیلسوف نامید. بنابراین باید نقش سوال، فهمیدن و دانستن را جدی گرفت چرا که زنده کسی است که مدام در تحول فکری است.

* بنا بر آیه «لَایُسْئَلُ عَمَا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ»، انسان این حق را دارد تا در مورد وجود یا نبود خداوند پرسش کند ولی حق سوال در مورد ماهیت خداوند را ندارد و این آیه، ناظر به پرسش ماهوی از خداوند است زیرا ماهیت با حد و حدود در ارتباط است و به وسیله آن معنا می‌یابد در حالی که خداوند دارای حد نیست و وجودی غیرمتناهی دارد.

بی فلاسفه، عالم نمی‌چرخد/ ریشه تکفیر و تبعید فلاسفه در اندیشه ای است که پرسش را منع می کند

* فلسفه در ادوار مختلف تاریخ، مخالفانی بسیار داشته است. همان طور که در مسیحیت فیلسوف‌هایی نظیر گالیله و کپلر مطرود شدند، در اسلام هم سهروردی و عین‌القضات همدانی اعدام شدند؛ حکم تکفیر ابن‌سینا پس از مرگش از سوی غزالی صادر شد و ملاصدر هم سال‌های زیادی از عمر خود را در تبعید سپری کرد. بی‌گمان ریشه همه این تکفیرها و تبعیدها را در اندیشه افرادی می‌توان یافت که پرسش را منع می‌کردند و قائل به این بودند که پاسخ همه مسائل را می‌دانند. این پندار، تفکری بی‌اساس است چرا که این فیلسوفان هستند که به جای سیاستمداران به گونه‌ای نامرئی، دنیا را می‌گردانند و اگر آنها و پرسش‌هایشان نبود، عالم نمی‌چرخید.

* ایرانی‌ها ذوق فلسفی دارند. در کشورهای عربی در حالی که هزار و 400 سال از اسلام می‌گذرد، حتی یک فیلسوف نظیر علامه طباطبائی نداشته و ندارند. کتب فلسفی، فقه و حتی همه نویسندگان روایات اهل سنت که به «صحاح سته» معروف است، ایرانی بوده‌اند. چراغ فلسفه در ایران هرچند در برخی اعصار رو به ضعف نهاده اما هرگز خاموش نشده است. ایران همیشه مرکز تفکر بوده و حتی اسنادی در دست است که یونانیان حکمت را از ایران آموختند و شواهدی وجود دارد که افلاطون، بسیاری از اندیشه‌هایش را از ایرانیان اخذ کرده است.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 376930

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =