در تلویزیون انیران دیدم که برای بی خانمان ها جام جهانی فوتبال برگزار کرده اند. یعنی جدی جدی بی خانمان ها دور هم جمع می شوند و درست مثل آن ها که خانه های چند هزار متری دارند با هم دیگر مسابقه می دهند. با همان قوانین و با همان کیفیت. حقیقتا که: بنازم به بزم محبت که آن جا گدایی به شاهی مقابل نشیند

 

حالا این درست که شاه و گدا جدا جدا مسابقاتشان برگزار می شود اما بالاخره همان امکانی که برای شاهان فراهم است در جای دیگری مشابهش برای گدایان مهیا می شود. هر جا که رنگ و بویی از عدالت دیده شود تحسین آدمیزاد را برمی انگیزد. این که اصلا برای بی خانمان جماعت این قدر شان و شخصیت قائل شده اند که برایشان جام جهانی برگزار می کنند جای تحسین و ستایش فراوان دارد. ظاهرا چند دوره است که این جام برگزار می شود. یکی از مسئولان برگزاری جام توضیح می داد که افراد شرکت کننده در جام خیلی هایشان پس از این مسابقات زندگی شان روبراه می شود. به این قسمت ماجرا خیلی کاری ندارم. نفس اهمیت دادن به بی خانمان ها برایم مهم است. فکر کنیم ببینیم ما چه قدر از جامعه را به بهانه های مختلف از تجربه زندگی عادی محروم می کنیم. به معتادان می گوییم انگل جامعه و هیچ حقی برایشان قائل نیستیم. به آن ها که پوششان به دلخواه ما نیست می گوییم بد حجاب و خیلی تحویلشان نمی گیریم. به کسانی که منتقدند و نمی خواهند با ادبیات معمول و مرسوم و رسمی سخن بگویند می گوییم برانداز و ضد انقلاب. وقتی هم که به عده ای چنین لقبی عطا می کنیم یعنی مجازیم هر چیزی را به آن ها نسبت دهیم. خلاصه این که تکلیف خیلی ها را با یکی دو جمله مشخص می کنیم. آن وقت در کافرستان عده ای به فکر هستند که برای بی خانمان ها جام جهانی برگزار کنند و به آدم هایی که آسمان خدا سقف بالای سرشان است و خشت خام بالین زیر سرشان همان فرصتی را بدهند که به مسی و رونالدو و بقیه می دهند. تا پاپتی ها هم بتوانند همان هیجانی را تجربه کنند که ستاره های گران قیمت فوتبال دنیا.

بگذارید یک چیز جالب دیگر هم برایتان تعریف کنم.ظاهرا ربط چندانی به هم ندارند اما  نمی دانم چرا در ذهن آشفته و مشوش من یک جورهایی به هم ربط پیدا می کنند. دوستی نقل می کرد که یکی از نزدیکانش مشکلی پیدا کرد که فوری و فوتی باید او را به نزدیک ترین بیمارستان می رساندند. نزدیک ترین بیمارستان در آن حوالی یک بیمارستان بوده در شهرک غرب که من برای این که برای دوستان روزنامه اعتماد دردسر درست نشود از ذکر نام آن بیمارستان پرهیز می کنم اما اگر کسی از دوستان خواست نام بیمارستان را بداند با من تماس بگیرد به او خواهم گفت. باری، دوست من با ماشین، دوستش را به سرعت به بیمارستان می رساند. دوستِ دوست من حال و روزش به گونه ای بوده که نمی توانسته از ماشین پیاده شود. یعنی به ناچار باید ماشین را به داخل حیاط بیمارستان می بردند تا دوستم بتواند دوستش را با ویلچر به داخل بیمارستان ببرد اما نگهبان بیمارستان مانع از این کار می شود. می دانید چرا؟ به همه مقدساتم قسم نمی توانید حدس بزنید چرا. اصلا تصورش را هم نمی توانید بکنید. خیلی غیر معقول تر از آن است که حتی فکرش را بتوانید بکنید. اما من به شما می گویم. نگهبان بیمارستان مانع از ورود دوست من و دوستِ دوست من به بیمارستان شده چرا که ماشینشان پژو آردی بوده. یعنی در خور شان آن بیمارستان نبوده. یعنی اگر چنین ماشینی در حیاط بیمارستان دیده می شده آبروی آن بیمارستان به خطر می افتاده. یعنی... استغفرالله. راستی برای ربط دادن جام جهانی بی خانمان ها و این داستانی که برایتان تعریف کردم خیلی به خودتان زحمت ندهید. من اصولا قائل به ربط نیستم. گاهی اوقات یک چیزهایی می گویم که نباید بگویم.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382236

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 18
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • وحید A1 ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    73 5
    در غرب مسلمان ندیدم اما مسلمانی زیاد دیدم...
    • بی نام A1 ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
      9 2
      تطهیر اعتقادات و کلمات، بدم میاد از این کارا. لطفا ارزشها را به گروگانِ کلمات درنیاورید
    • بی نام A1 ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
      7 0
      واای. کل مطلب یه طرف اون "تلویزیون انیران" یه طرف. فوق العاده بود سید. گرچه عده معدودی متوجه میشن. ولی یه دنیا معنی و حرف داره...
  • محمد IR ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    7 0
    آفرین بر آقای سیدعبدالجواد موسوی نوشته خوبی بود
  • رامین A1 ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    0 13
    آن نگهبان کار خیلی بجایی کرده من حاضر نیستم حتی جنازه ام را با آردی یا پراید ببرند چه برسد به زنده ام هزار ایول بر این نگهبان وظیفه شناس
    • فریادکش A1 ۰۶:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      1 0
      شمام اگه مثل خیلیای دیگه هشتت گرو نهت بود،و یه وقت خدای نکرده مجبور می شدی، آردی که هیچی، خودت و خانوادتو به فرغونم می سپردی
  • حامد IR ۲۱:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۳
    5 1
    واقعا حساب اسلام از مسلماني ما جداست
  • سعید خان A1 ۰۳:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    5 11
    آقای موسوی باز که زدید به خاکی . این رنگ و رویی از عدالت نیست که تحسینمان را برانگیزد و ..... . این تخدیر روان و وجدان بشریت است برای جلوگیری از وجدان درد و هر چیزی که دلتان می خواهد نامگذار ی کنید.
    • بی نام IR ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      2 0
      حالا میشه شما هم در اینجا از این تخدیرها انجام بدین لطفا؟؟؟؟بجای اون مثال های معکوسی که در متن دیدید؟؟؟؟
  • شگفت زده A1 ۰۴:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    15 1
    در مملکت ما آنچه زیاد کمبود داریم عقلانیت و تفکر است... در ضمن همه ما ایرانیها موج سوارهای خوبی هستیم... حالا دلم می خواد موجی در حمایت از بی خانمانها راه بیفته بعد ببینید چه می کنه این ملت ایران... بعد دو روز هم یادمون می ره و میریم سراغ موج بعدی....
  • بی نام A1 ۰۵:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    5 0
    نمیخواد بگی سید، خودم میدون آتیه بوده
    • بی نام IR ۰۴:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
      1 0
      شاید هم بهمن بوده، یا لاله یا عرفان یا ...
  • بی نام A1 ۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    9 0
    ما از روی سادگی و عافیت طلبی و آه و فیس و .... به دنبال ناز در بزم محبتیم و شاه شناس و گدا شناسیم به این میگند جهل مرکب .
  • فاطمه 1 IR ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    16 6
    با سلام و احترام حضور جناب آقاي موسوي من اغلب نوشته‌هاي شما رو مي‌خونم و خيلي وقت‌ها هم لذت مي‌برم. اما اين جا شما مغلطه كرديد. اول اين كه: كيه كه ندونه برگزاري اين نوع مسابقات، نوعي تبليغات محسوب مي‌شه تبليغات با معناي بسيط. بايد ديد چرا چنين كاري مي‌كنن. نه اين كه توهم توطئه‌اي در كار باشه، اما عقل مي‌گه بي دليل نيست. دنياي مدرن همه چيز رو به بازي مي‌گيره. حتي بي خانمان‌ها رو. فوتبال خودش نوعي «بازي» محسوب مي‌شه. اين نوع مسابقات يعني درگير كردن قشري كه نيازهاي اوليه‌شون برآورده نشده رو وارد «بازي» كردن. من مطمئنم كه شما در مورد فلسفه‌ي فوتبال در عصر مدرن بيش‌تر از من مي‌دونيد. دوم اين‌كه: در اون جامعه شايد از طرف «بي خانمان» خطري احساس نمي‌شه. شما بايد بررسي‌تون رو به اقشاري كه تهديد
  • بانوی ایرانی... A1 ۲۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    14 1
    منی که مرگ انسانیت رو میبینم و بیتفاوت از کنارش میگذرم در این چیزایی که شما میگید سهیمم.واقعا خسته نشدیم از بس اه و پیف کردیم و ژست انسانهای خوب رو گرفتیم؟چرا هیچکدوم جز حرف هیچی در چنته نداریم؟البته امثال خودم رو عرض میکنم...
  • بی نام IR ۲۰:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
    5 1
    فقط میتونم بگم دمت گرم اقای موسوی...
  • دوست IR ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    3 0
    شما مسئله‌اي كه براي دوستتون به وجود آمده رو با يه چيزي قاطي كردين كه خيلي حرف براي گفتن داره و مطمئنم كه خودتون هم مي‌دونيد... از جناب عبدالجواد موسوي توقع داريم وقتي يه مطلبي مينويسن يه چيزي بيشتر از صحبت كردن با راننده تاكسي و بقال و ... گيرمون بياد.
  • بی نام A1 ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
    1 0
    اوه اوه اوه... تلویزیون انیران. ترکوندی شون سید.