۰ نفر
۲۶ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۳:۵۶
یکی بیاید مرا تحویل بگیرد!

مجموعه داستان «امروز، بشریت...» شامل گزیده‌ای از داستان‌های دهه شصت سید‌مهدی شجاعی که با رویکردی انتقادی اجتماعی نوشته شده است، از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شد.

به گزارش خبرآنلاین،‌ مجموعه داستان «امروز، بشریت...» شامل گزیده‌ای از داستان‌های -دهه شصت- سید مهدی شجاعی که با رویکردی انتقادی اجتماعی نوشته شده است، از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شد. «آخرین دفاع، امروز بشریت، آب در لانه، یکی بیاید مرا تحویل بگیرد، با یه جُنگ چطوری؟ و حساب پس انداز» عناوین داستان‌های این مجموعه است.

داستان‌های شجاعی در این مجموعه به بیانی ساده آئینه‌ای است از زخم‌هایی که نویسنده رد آنها را بر پیکره اجتماع پیرامون خود می‌بیند و درک می‌کند، زخم‌هایی از جنس نابودی و بی معنی شدن عشق و به تبع آن بنیان‌های خانوادگی، جنون‌های عاطفی و عکس‌العمل‌های حاصل از آن که از نتایج زندگی در جوامع رو به مدرنیزه شدن است و نیز مسائلی از این دست.

شجاعی در داستان‌های مجموعه «امروز، بشریت...» از نظر محتوایی بسیار صریح و رک می‌نویسد. عبارات به کار رفته در داستان‌های او گرچه توهین‌آمیز و رکیک نیست؛ اما بسیار بی‌پروا پشت سر هم به کار رفته است و فضایی به شدت منتقد را حاصل کرده است.

او در این داستان‌ها زاویه‌ای از جامعه خودش را می‌بیند و به چالش می‌کشد که شاید به دلیل فضای سیاسی و اجتماعی خاص دهه شصت و فضای تهییجی کشور در سال‌های دفاع مقدس کمتر نویسنده‌ای به آن توجه کرده و یا میل به شکافتن آن پیدا می‌کند. با این حال شجاعی این نکات ظریف را در دل انسان‌های داستانش که از قضا افرادی بسیار معمولی و قابل دسترس برای مخاطبانش به شمار می‌روند، شناسایی کرده و به کالبد شکافی عاطفی و احساسی آنها در معرض دید مخاطبانش می‌پردازد.

نثر شجاعی را نیز در داستان‌های این مجموعه می‌توان نمایی دیگر از نثر او در سال‌های دهه شصت دید. نثر شجاعی که در سال‌های دهه شصت و در روایت‌های داستانی‌اش به سوی بیانی شاعرانه و عاطفی حرکت کرده است، در این داستان‌ها و در یک دگردیسی هنرمندانه به نثری سرضرب و رک و بی‌پروا و در عین حال وفادار به اصول ساده نویسی و پرهیز از چند لایگی حرکت، رسیده است.

داستان نخست از این مجموعه با عنوان «آخرین دفاع» نمونه‌ای کامل و تام و تمام از این دو نکته به شمار می‌رود. داستان محاکمه مردی است که متهم شده همسرش را به خاطر یکنواخت کردن و بی اهمیت بودن به فضای زندگی عاطفی‌شان، به قتل رسانده است و وکیل او در دادگاه تلاش دارد تا با مجنون نشان دادنش او را تبرئه کند. شجاعی اما در این داستان با نثری منحصر به فرد، نه تنها مرد، که جامعه خود را به خاطر مهیا شدن شکست پیوندهای عاطفی درون خودش با تیغ مادیات، به پای میز محاکمه کشانده است. او در واقع جامعه‌ای را محاکمه می‌کند که در آن زن و مرد با گم کردن نقش زیستی خود، تنها در پی رفع نیازهای مادی زندگی‌هایی هستند که با یکدیگر در اجتماع شکل داده‌اند و در این راه حتی از قربانی کردن یکدیگر نیز هراس ندارند.

این تم در داستان «امروز، بشریت...» و با به تصویر کشیدن انسان سنگ دل و بی‌روحی تکمیل می‌شود که زیست و حیات در مختصات دنیای پیرامونی‌اش از او فردی منجمد‌شده ساخته است، که هیچ واکنش عاطفی به محیط پیرامونی خود ندارد و بازتاب آن در نگاه بی‌تفاوت وی به مرگ همسرش در داستان نمود پیدا کرده است.

وجه دیگری از این پازل با داستان «آب در لانه» و در شرح شکل‌گیری یک زندگی در جامعه امروز کامل می‌شود. شرحی تکان‌دهنده از عشق‌های سوری شکل گرفته میان دو جوان که در واقع راهی برای تلکه کردن یک پسر جوان توسط یک دختر است و در نهایت چیزی جز عذاب برای هر دو به ارمغان نمی‌آورد. هوشمندی نویسنده در کشف این سوژه و پرداخت آن بدون وابستگی به زمان و مکانی خاص، وقتی خودش را به رخ می کشد که ببینیم در میان صفحات اجتماعی و حوادث روزنامه‌های دهه شصت می‌توان سراغی از این رخدادها گرفت و پس از آن به هوشمندی نویسنده در کشف و بازپروی آن آفرین گفت.

داستان «حساب پس انداز» نیز در این مجموعه تکلمه‌ای است تلخ از زندگی اجاره‌نشینی در شهر تهران و دغدغه‌های مادی مرتبط با آن که گاه منجر به شکسته شدن تمامی پیوندهای مرسوم اخلاقی و انسانی در جامعه به خاطر اجاره کردن و یا نکردن یک منزل می‌شود.

داستان «یکی بیاید مرا تحویل بگیرد» اینگونه آغاز می‌شود:

«دیگر تمام شد. این طناب می‌تواند به همه بی توجهی‌ها، حق ناشناسی‌ها و ناسپاسی‌های شما مردم پایان دهد. این طناب با روبان قرمز روی آن می‌تواند متنبه‌تان کند، به خودتان بیاورد و حقتان را کف دستتان بگذارد. شما، نه حالا، هفتاد سال دیگر هم هنر نمی‌فهمید، ذوق و احساس پیدا نمی کنید، حتی به اولین پله‌های عشق و شعر و شعور نمی‌رسید. من چه کار ماند که نکردم برای طرح و شناسایی خودم؟ ...من درست مثل محموله‌ای ارزشمند بودم - و هستم - که بدون قید نام و نشان گیرنده برای این دنیا پست شده باشد. یعنی همه باید تحویل بگیرند، اما کدامتان آنطور که شایسته چنین محموله‌ای است با آن برخورد کردید؟ چقدر گفتم قدر مرا بدانید؟ با چه زبان‌هایی گفتم بیاید مرا تحویل بگیرید؟ نگرفتید، حالا بچشید درد هجران مرا و بکشید غم فقدان مرا. (عجب نثر مسجعی، کاش آن را یکجایی استفاده کرده بودم.)...»

مجموعه داستان «امروز، بشریت...» را انتشارات نیستان در 118 صفحه و با قیمت 6هزار تومان منتشر کرده است.

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 349419

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =