سلامت نوشت:

کارتون دیدن در دوران کودکی جزو کارهای مهم یک کودک محسوب می‌شود و او با تماشای کارتون‌های مختلف، مفاهیم زندگی را می‌آموزد. اما در این بین کارتون‌هایی هستند که شخصیت‌های آن‌ها غرق در دنیای فانتزی و رویاست و کودک هم به‌واسطه تخیلاتی که دارد، خود و زندگی‌اش را به شخصیت‌های کارتونی گره می‌زند و فکر می‌کند دنیای واقعی همانی است که در کارتون محبوبش دیده است؛ مثلا با خود می‌اندیشد که شاهزاده‌ای در آینده سوار بر اسب سفید خواهد آمد و او را با خود به قصری بزرگ و زیبا خواهد برد؛ همان کلیشه‌ای که در کارتون‌های سنتی (و گاهی حتی مدرن) ترویج شده و می‌شود.

در «پرونده خانواده» این هفته به این موضوع پرداخته‌ایم که چرا در بیشتر کارتون‌های معروف و محبوب دنیا، خوشبختی یعنی ازدواج؟ رواج آن نگاه سنتی به سود بچه‌ها تمام می‌شود یا به ضررشان؟ کارشناسان و چهره‌های «سلامت» به این پرسش پاسخ داده‌اند.

از سیندرلا تا خاله‌سوسکه
شیرین‌سادات افراز- کارشناس ارشد روان‌شناسی

همه ما داستان‌هایی مانند «سیندرلا»، «زیبای خفته»، «افسانه‌های شاه‌پریان»، «رابین‌هود»، «سفیدبرفی»، «خاله‌سوسکه» و بسیاری دیگر را شنیده‌ایم. داستان‌هایی با یک قالب تقریبا مشابه؛ مثلا «سیندرلا» دختری است که مادرش را از دست داده و اسیر دست نامادری است. مهم‌ترین حسنی هم که دارد، زیبایی‌‌اش است؛ زیباترین دختر کشور! گویی زیبایی، مهم‌ترین حسن یک دختر به شمار می‌رود. دیگر ویژگی‌‌های مهم سیندرلا، مظلومیت، زجرکشیدن و مهربانی او است.

در ادامه داستان، سیندرلا مانند همه دختران شهر به مهمانی پسر پادشاه دعوت می‌شود که قرار است در آن، همسرش را انتخاب کنند. بقیه داستان را هم که همه می‌دانیم؛ حضور سیندرلا در جشن با کمک پری مهربان و موش‌ها، ملاقات شاهزاده، عاشق شدن او، دوازده ضربه ساعت و کفش جامانده...

تا همین‌جا، داستان تقویت‌کننده باورهای نادرستی چون معجزه عشق در یک نگاه و مطرح کردن شاهزاده به‌عنوان مرد ایده‌آل است. شنیدن چنین داستان‌هایی می‌تواند باورهایی را در ذهن کودک بپروراند؛ مثل اینکه زن موجودی ضعیف است که نیروهای بیرونی به راحتی باعث آزارش می‌شوند و خودش نمی‌تواند برای رهایی و بهبود اوضاع اقدامی انجام دهد. بیننده چنین کارتونی تصور می‌کند مرد باید اصیل، قدرتمند و ثروتمند باشد تا بتواند نجات‌دهنده زن باشد. این کلیشه‌ها این‌طور نشان می‌دهند که ازدواج پایان‌دهنده تمام رنج‌هاست. نکته دیگر اینکه در هیچ‌کدام از این داستان‌ها و داستان‌های مشابه، در مورد زندگی پس از ازدواج حرفی زده نمی‌شود و این موضوع مورد توجه قرار نمی‌گیرد. خوشبختانه در سال‌های اخیر با پیشرفت مباحث روان‌شناسی، سازندگان انیمیشن و نویسندگان داستان‌های کودکان با توجه بیشتر به این موضوعات، تغییر بزرگی در رویکردشان ایجاد کردند. براساس آن، در کارتون‌های این دهه عنصر اراده پررنگ و عنصر شانس کمرنگ شده است. از طرفی دیگر دوستی، گروه محوری، دوری از قضاوت، تکریم شادی، خوبی بی‌قید و شرط و... را می‌توان دید. مثلا در داستان «در جستجوی نمو»، «پاندای کنگ‌فوکار»، «شنل قرمزی»، «داستان کوسه» و فیلم «الا».

در میان داستان‌های کلاسیک که تقریبا در همه جای دنیا به‌گونه‌ای مطرح شده‌اند، هر کشور داستان‌هایی مناسب با فرهنگ منطقه‌ای خود دارد. در کشور ما یکی از این داستان‌ها که سینه به سینه نقل شده، داستان معروف و به نظر من زیبا و آموزنده «خاله سوسکه» است. البته این قصه به‌دلیل نوع پرسش‌ قهرمانش «خاله سوسکه» در رابطه با چگونگی برخورد فیزیکی همسر در هنگام اختلاف، مورد نقد است و برخی آن را داستانی ضدزن می‌دانند اما با نگاهی از زاویه دیگر، داستانی است که بیشتر از آنکه مطابق فرهنگ سنتی ایرانی باشد، گونه‌ای از سنت‌شکنی را با خود دارد که ماندگاری آن را عجیب می‌کند. در گشت‌وگذاری که برای یافتن ریشه این داستان در دنیای مجازی داشتم، به این نتیجه رسیدم که اولین‌بار این داستان در دوران قاجار شکل گرفته است و با توجه به زمان شکل‌گیری داستان، این خصوصیت جذاب‌تر هم می‌شود. برعکس تمام قصه‌های شاه‌پریان یا داستان‌های کلاسیک یاد شده، قهرمان داستان یک دختر زیبا نیست بلکه «خاله سوسکه» است! در حالی که سوسک مظهر زشتی است. نکته دیگر اینکه خاله سوسکه یک دختر بی‌پدر یا اسیر دست نامادری هم نیست. «خاله سوسکه» از خانه بیرون می‌رود و در راه با مردهای بسیاری دیدار می‌کند که از او درخواست ازدواج می‌کنند؛ این بار انگار هدف از ازدواج فقط رهایی از ظلم نیست بلکه گونه‌ای از استقلال است! انگار این بار ازدواج از یک اتفاق به یک انتخاب تبدیل شده که زندگی بعد از آن، هم مهم است و هم دارای مسائل و مشکلات. چیزی که تعیین‌کننده جواب دختر است نیز نه شغل مرد، نه چهره و نه اصالت بلکه طریقه برخورد و حل مساله است. اختلاف نیز یک فاجعه نیست، یک حقیقت بدیهی است. این داستان با ارائه الگوی ازدواج دو موجود کاملا متفاوت بر توانایی فرد برای تعامل همراه با تفاوت و احساس خوشبختی تاکید دارد. اگر مادر بودم، حتما به جای سیندرلا و زیبای خفته، داستان خاله سوسکه را برای فرزندم می‌گفتم تا با ارزش‌ها و زندگی واقعی آشنا شود نه اینکه در آرزوی شاهزاده‌ای با اسب سفید، زندگی‌اش را به تباهی بکشد.

قصه از کجا شروع شد؟
دکتر حامد محمدی‌کنگرانی- عضو کمیته‌های روان‌درمانی و رسانه انجمن روان‌پزشکان ایران

نام کارتون در جهان با نام والت دیسنی گره خورده است. او اولین نفری بود که انیمیشن را به دنیا معرفی کرد و آن را به تولید انبوه رساند. در آثار دیسنی معمولا توجه ویژه‌ای به خانواده می‌شد و تشکیل خانواده یکی از معیارهای خوشبختی بود؛ برای همین در سیندرلا، پسر جنگل، در جستجوی نمو، شیرشاه و... شخصیت‌ها معمولا به دنبال خانواده بودند تا به خوشبختی برسند اما اینکه اتفاق‌های بعد از ازدواج را نشان بدهیم، به‌نظر من، کار درستی نیست چون کودک نمی‌تواند درک درستی از مسائل بعد از ازدواج داشته باشد و رویایش به هم می‌ریزد. ما نمی‌توانیم مسائل پیچیده را وارد قصه‌ها کنیم بلکه باید در خانواده به بچه‌هایمان بفهمانیم داشتن خانواده برای رسیدن به خوشبختی لازم است ولی کافی نیست. علاوه بر این، بودن در کنار افرادی که دوستمان دارند و دوستشان داریم یکی از معیارهای خوشبختی است و ما به این دنیا نیامده‌ایم که تنها باشیم. باید به کودک آموخت زندگی یعنی در کنار هم بودن و لذت بردن بنابراین نباید رویای کودکان را با اتفاق‌هایی که درک آن برایشان سخت است، تلخ کنیم. تنها کاری هم که می‌توانیم در این زمینه انجام دهیم، این است که کمی درباره مشکلات زندگی خودمان برای بچه‌ها حرف بزنیم، آن هم با توجه به سن و سال کودک.

با کلیشه‌ها مخالفم
دکتر کتایون رازجویان- روان‌پزشک کودکان، عضو هیات‌علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

من با این کلیشه که خوشبختی را در بیشتر کارتون‌های سنتی به‌واسطه ازدواج نشان می‌داد، مخالفم و به نظرم این کلیشه می‌تواند برای کودکان مضر باشد. مثلا عشقی که در ۱۶ سالگی شکل می‌گیرد، معمولا عشق پایدار و مطلوبی نخواهد بود و عمدتا از روی عواطف و احساسات شکل گرفته است. من معتقدم نشان دادن این موضوع به‌خصوص روی دختربچه‌ها اثر مخرب دارد و می‌تواند باور آن‌ها را از دنیای واقعی دور ‌کند. طبیعتا در زندگی واقعی، شاهزاده با کالسکه دنبال دختر رویایی‌اش نمی‌آید. ما باید به فرزندانمان حس مسئولیت‌پذیری و حتی بچه‌داری را بیاموزیم تا در آینده دچار مشکل نشوند. در دوران کودکی ما، بچه‌ها بیشتر خاله‌بازی و مامان‌بازی می‌کردند و برای همین نسل ما روش زندگی را بهتر یاد می‌گرفت. نشان دادن اینکه تمام اتفاق‌های خوب با ازدواج در زندگی می‌افتد، ذهن کودک را از حقیقت دور می‌کند. به نظر من، در کارتون‌ها باید اتفاق‌های بعد از ازدواج هم نشان داده شوند تا کودک بتواند تصمیم‌های درست‌تر و دقیق‌تری برای آینده‌اش بگیرد و وقتی وارد جامعه شد، از آنچه پیش می‌آید بهت‌زده نشود. بچه‌های ما بیش از هر چیزی به اصلاح باورها و مهارت‌آموزی نیاز دارند تا بتوانند زندگی آینده خود را به خوبی اداره کنند.


ما برای وصل کردن آمدیم

مصطفی رحماندوست

مصطفی رحماندوست، نویسنده و شاعر محبوب بچه‌هاست. نسل‌های زیادی با شعرها و قصه‌های او دنیای کودکی را بهتر و بیشتر شناختند. این شاعر مانند شعرهایش صادق و ساده است. رحماندوست این‌گونه به سوال‌هایمان پاسخ داد.

چقدر با این موضوع موافق هستید که قصه‌های کودکانه با ازدواج و خوشبختی به اتمام برسند؟

خیلی زیاد. به‌خصوص در دنیای امروز که حرف جدایی بسیار بیشتر از وصلت است. در قدیم مهمانی‌های ازدواج ۷ شب و ۷ روز طول می‌کشید. در این مدت افراد زیادی فرصت داشتند در کنار هم باشند و لذت ببرند و شاد باشند اما امروزه این دور هم بودن‌ها کمتر شده است و کسی هم که می‌خواهد ازدواج کند، برای کاهش هزینه‌ها مراسمی برگزار نمی‌کند بنابراین بهتر است از این طریق موضوع ازدواج فرهنگ‌سازی شود و بگوییم که همیشه هم ازدواج همراه با جدایی نیست. می‌خواهم بگویم همه زندگی که دعوا و بحث کردن نیست بنابراین نباید نگران اتفاق‌های بعد از ازدواج باشیم. باید ‌مساله را حل کنیم و فقط به فکر پاک‌کردن صورت مساله نباشیم.

چطور می‌شود واقعیت‌های زندگی را به بچه‌ها آموخت؟

مطمئن باشید به وقتش خودشان می‌آموزند چون هر دوره‌ای مشکلات خاص خودش را دارد و نمی‌توانیم از قبل برای کسی برنامه‌ریزی کنیم اما می‌شود با صحبت و توانمند کردن کودکان، اعتماد به‌نفس آن‌ها را بالا برد.

شاهزاده با اسب سفید از کجا آمده؟!
تورج نصر

تورج نصر از دوبلوران قدیمی و باسابقه است که صدایش برایمان بسیار آشناست. او تا به حال به جای شخصیت‌های کارتونی زیادی صحبت کرده است؛ از پسر شجاع گرفته تا جیمبو و سرنتی‌پیتی. او نیز پاسخگوی سوال‌هایمان شد.

اگر دقت کنید در بیشتر کارتون‌های ماندگار مانند سیندرلا، زیبای خفته، هفت کوتوله و سفیدبرفی و... همه چیز به ازدواج ختم می‌شود. این مساله چقدر خوب یا بد است؟

ازدواج عملی پسندیده و خوب است و نشان دادن آن بد نیست اما شاهزاده با اسب سفید در فرهنگ ما نیست و به اروپایی‌ها مربوط می‌شود. باید به بچه‌هایمان بیاموزیم شاهزاده با اسب سفید فقط در همین قصه‌ها وجود دارد و نباید در زندگی واقعی منتظر چنین فردی باشند.

در سال‌های اخیر، آمار طلاق بسیار زیاد شده است. آیا بهتر نیست واقعیت‌های زندگی را در داستان‌ها در سنین پایین به بچه‌ها آموزش دهیم تا بعدها کمتر دچار مشکل شوند؟

چرا اما نباید دائم از تلخی زندگی برای آن‌ها حرف بزنیم چون در ذوقشان خواهد خورد. فقط می‌توانیم به آن‌ها آموزش بدهیم و کاری کنیم که مهارت‌هایشان را بالا ببرند تا بتوانند در آینده گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند.

می‌شود بچه‌ها را از دیدن این‌ کارتون‌ها منع کرد؟

نه، چون از دیدن این‌گونه کارتون‌ها که فانتزی‌اند، لذت می‌برند اما باید به آن‌ها بفهمانیم که همه زندگی این نیست.

قرار نیست همه قصه‌ها خاله‌سوسکه باشند!
شوکت حجت

شوکت حجت، یکی از مدیران دوبلاژ باسابقه در تلویزیون است که تا به حال مدیریت دوبلاژ انیمیشن‌های زیادی را بر عهده داشته است؛ از شکرستان گرفته تا مهارت‌های زندگی و دی‌جی‌مون. او نیز پاسخگوی سوال‌هایمان شد.

با نشان دادن ازدواج در کارتون‌ها و رسیدن به خوشبختی چقدر موافق هستید؟

به نظرم اتفاق خوبی است. به هر حال ازدواج و رسیدن به خوشبختی هدف بسیاری از آدم‌هاست به‌خصوص اینکه در دین اسلام هم به آن تاکید زیادی شده است.

در زندگی واقعی، مسائل زیادی وجود دارد که در کارتون‌ها به تصویر کشیده نمی‌شود.

همین‌طور است، چون ذهن بچه نمی‌تواند درک درستی از مشکلاتی مثل وام، بدهکاری، اجاره خانه و... داشته باشد. ضمن اینکه نشان دادن این‌گونه مسائل شیرینی و شادی دنیای کودکی را از او سلب می‌کند.

اما مثلا در داستان خاله‌سوسکه مسائل بعد از ازدواج را هم می‌دیدیم.

بله، اما قرار نیست همه فیلم و کارتون‌ها روایتی مانند خاله‌سوسکه داشته باشند. می‌توانیم با گنجاندن دیالوگ‌های خوب و موثر، مفاهیمی را که می‌خواهیم به بچه‌ها یاد بدهیم و دلیلی ندارد حتما با به تصویر کشیدن مسائل تلخ زندگی، آن را به کودک بیاموزیم. بچه با رویایش زندگی می‌کند و نمی‌توانیم و حق نداریم رویای او را بگیریم. خوشبختی از نگاه کودکان آرامش داشتن و بودن در کنار والدین است که نسبت به آن‌ها عشق می‌ورزند و دوستشان دارند.

بچه‌ها تخیلاتشان را دوست دارند
بهروز بقایی

بهروز بقایی، بازیگر و کارگردانی است که سریال‌های زیادی را از او شاهد بوده‌ایم؛ دنیای شیرین دریا، نوعی دیگر، قطار ابدی و... از جمله کارهای این هنرمند است. او نیز در رابطه با موضوع گزارشمان این‌گونه پاسخگوی‌مان شد.

چرا در بیشتر کارتون‌های مطرح دنیا زن و شوهرها کاملا ایده‌آل هستند؛ از وضعیت ظاهری گرفته تا اخلاقی؟

این مساله به روان‌شناسی افرادی که این‌گونه کارها را می‌سازند، ربط دارد. آن‌ها دنیای زیبایی را برای بچه‌ها ترسیم می‌کنند تا رویاهایشان را تکمیل کنند. البته این موضوع ممکن است در آینده کودکان اثر بگذارد چون ما ایده‌آل مطلق نداریم.

بیشتر شخصیت‌های اول قصه‌ها، دخترانی زیبا هستند که به دلیل زیبایی‌شان دل شاهزاده را می‌برند؛ مانند سیندرلا. به نظر شما این موضوع روی افکار دختران نوجوان ما اثرگذار خواهد بود؟

این تاثیر به تربیت و نگرش بچه‌های ما برمی‌گردد. باید به کودکانمان بیاموزیم افراد زیادی زیبا هستند اما ممکن است ذات بدی داشته باشند و برعکس، شخصیتی مثل «ویونا» در «شرک»، شاید زشت باشد اما طینت پاکی دارد. می‌خواهم بگویم همه چیز به روش تربیت والدین برمی‌گردد.

چرا در بیشتر کارتون‌ها فقر هم با ازدواج به اتمام می‌رسد؟

شاید این یک رویا باشد. معمولا با ازدواج مشکلات بیشتری پیش خواهد آمد و بچه‌ها هم در زندگی واقعی آن‌ها را لمس می‌کنند اما وقتی کودک پا به دنیای تخیلاتش گذاشت، دوست دارد همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود.

 

23503

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382944

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 8 =