مناظره فراستخواه و پارسانیا درباره نسبت دین و علم/ فراستخواه: علم چموش است و نمی تواند اهلی دین شود

خبرگزاری مهر نوشت:

سلسله مناظره‌های علمی در نسبت علم و دین در دانشگاه تربیت مدرس برگزار می‌شود. نشست این هفته با عنوان «تمایز یا شباهت علوم انسانی با دیگر علوم در نسبت با دین» طی مناظره‌ای بین دکتر مقصود فراستخواه عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه تهران برگزار شد.

اکنون گزارشی کوتاه از این مناظره را با هم می خوانیم:

فراستخواه: علم چموش است و نمی تواند اهلی دین شود

بنده منتقد علم دینی هستم، همین طور منتقد سایر مفاهیم مانند علم بومی، اسلامی کردن علم، اسلامی سازی علم که این مفاهیم با هم خویشاوندی هایی هم دارند. سهم من در این بحث، پرسش از علم دینی خواهد بود؛ به طور خاص در علوم انسانی. کار من در اینجا تأمل در این حوزه است. من تأثیر فی الجمله امر دینی را بر امر علمی را هم تا حدی می فهمم، یعنی می پذیرم تأثیر امر دینی بر امر علمی می توان اجمالاً وجود داشته باشد و جالب است که می تواند هم نامطلوب و غیر مفید باشد , البته می تواند مطلوب و مفید، درست و منطقی هم باشد. در پایان بحث نهایتاً نتیجه خواهم گرفت که آنچه قائلان علم دینی می پندارند، علم نیست بلکه ناعلم و یا شبه علم است.

امر علمی، را معرفت سیستماتیک معطوف به جهان طبیعی یا جهان انسانی یا اجتماعی می دانم. پس بر این حساب فرق زیادی بین علوم از نظر ماهیت این تعریف، نمی بینم. یک شرط مهم در امر علمی وجود دارد و آن اعتبار میان ذهنی است؛ یعنی امر علمی به شکل میان ذهنی قابل نقد است. من همه علوم اعم از Science و knowledge را علم می دانم، در علوم اجتماعی هم می توان با روش کمی علوم پایه و طبیعی کار کرد. امر دینی معطوف به عوالم متعالی و اولوهی و دل نگرانیهای غایی بشر است؛ رستگاری، نجات و تعالی انسان، فلاح. امر دینی دغدغه های نهایی ماست.

امر دینی چه تظاهراتی دارد که نسبتی با امر علمی پیدا می کند؟ ما امر دینی، معرفت شناسی دینی و ... داریم که اینها با علم ارتباط پیدا می کنند. فرهنگ و اجتماع دینی، ارزش شناسی، تعلیم و تربیت دینی، اخلاق دینی، زیبایی شناسی دینی، اقتدار و کنترل دینی و ... داریم که با علم ارتباط پیدا می کند. در امر دینی، خوب و بد، مضر و مفید و ... داریم، در جایی امر دینی سلطه و استبداد می شود و به خشونت می انجامد اما در جایی عرفان ناب، عدالت خواهی و انسان دوستی می شود. امر دینی را باید این گونه نگاه کنیم البته ممکن است تبدیل به ایدئولوژی دینی شود.

در امر دینی چه گزاره هایی هست که با دین ارتباط برقرار می کند؟ من گزاره های امر دینی را به دو قسمت گزاره های پایه و گزاره های ثانوی تقسیم می کنم، گزاره های پایه در دینهای مختلف فرق می کند. در دینهای انسان مدار یک سری گزاره های پایه داریم و در دینهای خدا مدار یک سری گزاره های دیگر داریم. حتی دین هایی وجود دارد که گزاره های پایه آن خداوند نیست. دین هایی داریم که اصلاً خدا را قبول ندارند و اصلاً خدامدار نیستند. گزاره های پایه آنها معانی کائناتی و حیات باطنی بشر است. گزاره های پایه دینهای خدامدار امر اولوهی است. گزاره های ثانوی نیز در امر دینی وجود دارد که تولید می شود، تاریخی است و به شکلهای مختلفی تولید می شود و گاهی متضاد و متعارض می شوند.

گاهی گزاره های ثانوی دین، رهایی بخش هستند، گاهی تمامیت خواه هستند؛ یا صلح جو هستند یا خشونت گرا، درک انسان دوستانه از خدا، درک خشن از خدا، نابرابر سازند، برابری خواه هستند، عدالت جو هستند، اقتدارگرا هستند، عقلگرا هستند، عقل ستیز هستند. اخلاقی اند و غیر اخلاقی اند. امر علمی هم ناب نیست، انواع متافیزیکها بر امر علمی سایه انداز است. فضاهای پارادایمی بر امر علمی سایه انداز است، آنچه که در فلسفه علم، جامعه شناسی علم و جامعه شناسی معرفت دنبال می کنیم. امر علمی، تاریخی است.

امر علمی هم تغییر پیدا می کند و کثیر است. علم مدرن بخشی از طرح اجتماعی در جهت توسعه و رهایی است. علم دارای روش است، علم نمی تواند به دیانت تقلیل پیدا کند. علم، فرهنگ نیست بلکه علم، علم است. علم، دین نیست بلکه علم است. علم، سیاست نیست، بلکه علم است. علم برای خودش روش و منطق و ملاک و معیار و آزمون و بررسی اعتبار دارد، موجهیت و وثاقت دارد و الا یا ناعلم است یا شبه علم.

علم دینی به ویژه بعد از انقلاب که بسیار تقویت شد و توسط افراد مختلف تعریف و تبیین می شود مرا قانع نمی کند. پس نظر من این است که امر دینی در امر علمی، فی الجمله می تواند تأثیر بگذارد و واقعاً این اتفاق می افتد اما این اتفاق از نوع مبادله می تواند باشد از نوع به اشتراک گذاشتن داد و ستد معرفتی و مبادله می تواند صورت گیرد البته این داد و ستد هم می تواند مفید و هم می تواند مضر باشد.

پس تأثیر امر دینی بر امر علمی را بالجمله نمی دانم بلکه فی الجمله می دانم نه گزاف بلکه منطقی تلقی می کنم. اگر امر دینی بخواهد گزاف بر امر علمی تأثیر بگذارد، امر علمی را ناعلم و حتی امر دینی را نادین می کند. امر علمی برای خودش حرف دارد، علم چموش است و نمی تواند اهلی دین شود. علم نمی تواند به چوب دین رانده شود، حتی می تواند دین را تغییر دهد.

پارسانیا: ما با علم، دین را باید بشناسیم

برای ورود به این بحث ابتدا باید مشخص شود، منظور از علم چیست و دین چیست وقتی از نسبت علم و دین می پرسم قاعدتاً تعریف ما راجع به علم تعیین کننده است. آیا تعریف واحدی از علم داریم؟ Science از نیمه دوم قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم تقریباً یک تعریف واحدی داشت اما از نیمه دوم قرن بیستم تعریف متنوع شد. با همین تعاریف متنوعی که در عرض یک قرن مطرح شده نسبت علم و دین فرق کرده است.

اگر با رویکرد پوزیتیویستی حلقه وین نگاه کنیم اصلا گزاره های دینی مهمل هستند، اصلاً بی معنا هستند و علم کاملاً مستقل از دین است و اصلاً دین مهمل است. با رویکردهایی که علم را دانشِ آزمون پذیر، حسی و ... تلقی می کنند محدودیتهایی ایجاد می شود و گزاره های ارزشی، گزاره های علمی نخواهند بود. اصلاً علم نباید راجع به این حوزه حرف بزند.

آیا دین گزاره های متافیزیکی است؟ در رویکردهای بعد از حلقه وین که تعدد معناها و بازی های زبانی و چرخش های زبانی و ... مطرح می شود، دین بی معنا و مهمل نیست بلکه حوزه معنایی مستقل از علم است که هدف و کارکرد مستقلی دارد که تعاملات بیرونی با هم خواهند داشت.

مباحث فلسفه علم تقریباً با یک دهه تأخیر وارد فلسفه علوم اجتماعی شد، پس اینکه ما علم را چگونه تعریف کنیم نسبتش را با غیر علم، مانند فرهنگ، متافیزیک، گزاره های ارزشی و حوزه های دیگر تفاوت پیدا می کند. نظر واحدی نیست. مسأله ای که کاملا مورد وفاق باشد و علم تعریف واحدی داشته باشد که بخواهیم بر آن اساس نظر دهیم این گونه نیست. جامعه علمی هم این گونه بحث نمی کند، مباحثی که در حوزه فلسفه علم به صورت جدی مطرح هست، هم در علوم تجربی و علوم اجتماعی، پیامدهای خود را داشته و پیامدهای تبیینی داریم و حتی رویکردهای تفهمی، هنوز هم تبیینی است، حتی رویکردهای پراگماتیستی و ... داریم که کاملاً معنا را به حوزه فرهنگ باز می گردانند حتی برساخته اجتماعی می دانند، خود Science با این تعریف از علم یک پدیده تاریخی است که روی کانتکس مفاهیم پایه نشسته که آنها هم بر قواعد اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته است لذا چند سال دیگر هم ممکن است این معنا از علم نباشد.

آیا دین از سنخ علم است؟ آیا دین از سنخ آگاهی است یا از سنخ تعهد است؟ آدم متدین کسی است که چیزی می فهمد یا کسی است که چیزی را می پذیرد؟ اینها محل تأمل است. آیا خدا، دین است یا باور به خدا دین است؟ آیا اسماء و صفات خدا، دین است؟ آیا طبیعت دین است یا چگونه تعامل کردن با طبیعت دین است؟ اگر بحثها این گونه باشد پرسش از نسبت علم و دین به چه معناست؟ مگر علم می تواند دین و دین می تواند علم باشد؟ من اصلاً قائل نیستم که علم، دین است و به هم ملحق می شوند و ... اصلاً این گونه نیست. علم می تواند دینی باشد اما به چه معنایی؟ باید این معنا مشخص شود.

یکی از مفاهیم کلیدی در قرآن، علم است. علم در قرآن به معنای نیمه دوم قرن بیستم است؟ آیا علم به معنای مورد نظر قرآن، همان دین است؟ آیا کسی که علم داشت، دین هم دارد؟ آیا کسی که دین داشت اما علم نداشت این دین درست است؟ اینها باید مشخص شود. پس بحث خیلی متنوع است.

به نظرم دین مربوط به حوزه عمل و اراده انسان است و اگر از این زاویه بخواهیم در مورد تأویل مفاهیم متافیزیک یا فلسفی سخن بگوئیم دین چیزی است که در قلمرو اداره تشریعی خداوند است. ایمان فعل انسان است و می تواند کور باشد، تعصب و عناد باشد اما علم چیزی است که ملاک صحت و سقم دین است، اینکه چه کسی دینش درست است و چه کسی دینش نادرست است. ما اصلاً درست بودن و غلط بودن دین را با علم می شناسیم. اگر قائل باشیم که علم نداریم که اصل لوازم هستی شناسی و وحی و ... را اثبات بکند باید در قلمرو دین کور عمل کنیم. ما با علم، دین را باید بشناسیم. علم غیر از عقل و حس و وحی است، حس و عقل و وحی منابع معرفتی علمی هستند.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 412704

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرش A1 ۰۸:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
    0 0
    دو طرف تعریف متفاوتی از علم دارند و با هم بحث می کنند. آقای پارسانیا علم را به معنای لغوی اش می بیند و آقای فراستخواه، علم در در معنای مدرن اش چیزی که بشود رد اش کرد