سارا شریعتی: هشت دهه پایداری در جامعه بی‌ثبات ما دستاورد کمی نیست

سخنرانی سارا شریعتی در همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» *

هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران، فراخوانی به تامل در این پیشینه است. این هشت دهه چه دستاوردهایی داشته است؟ آیا این دستاوردها را می‌توان در درون دانشگاه محصور كرد؟ آیا می‌توان از این دستاوردها خارج از دانشگاه نیز سخن گفت؟ «در- خارج» از دانشگاه چگونه موقعیتی است؟ علوم اجتماعی در این موقعیت، چه بیان‌هایی می‌یابد؟ نگاهی به تجربه شریعتی (مرحوم دكتر علی شریعتی)، در و خارج از دانشگاه می‌تواند طرح پاسخی باشد.

از ما پرسیده شده است دستاوردهای هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه چه بوده است؟ تمایل دارم پیش از هر چیز به این سوال پاسخ دهم كه نخستین دستاورد، همین هشت دهه است. هشت دهه وجود، به معنای هشت دهه پایداری است. هشت دهه پایداری در جامعه بی‌ثبات ما. این دستاورد كمی نیست. در جامعه‌ای كه جوانمرگی در دوره‌هایی به قاعده بدل می‌شود - جوانمرگی آدم‌ها، نشریات، نهادها و در مواردی رشته‌ها... - ٨٠ سالگی این رشته، خود دستاورد مهمی است.

در عین حال می‌توان به دستاوردهای مهم دیگری نیز اشاره كرد: شكل‌گیری رشته‌های متمایز دانشگاهی، به وجود آمدن جمعی از اصحاب علوم اجتماعی، انتشار نشریات پژوهشی، ساخت انجمن‌های علمی... به یمن این دستاوردها، علوم اجتماعی امروز از پیشینه، ساختارها و نهادهای كم و بیش تثبیت شده‌ای برخوردار است. در این هشت دهه، پژوهش‌های ملی متعددی انجام شده كه سرمایه ارزشمندی هستند و باید بیشتر به كارشان انداخت، به حرف‌شان گرفت و تواناتر از آن بهره برد. هر چند طبیعت این علوم همچنان موضوع مناقشه است و حتی گاه در مظان اتهام، اما می‌توان خوشبینانه گفت كه همین امر نیز، در تامل بیشتر و در نتیجه تقویت و توانمندی نظری علوم اجتماعی موثر بوده است.

اما عنوان بحث من، «هشت دهه علوم اجتماعی» در- خارج دانشگاه است و می‌خواهم از این فرصت استفاده كنم تا توجه علوم اجتماعی دانشگاهی را به حاشیه این علوم در خارج دانشگاه جلب كنم. به موقعیت «در- خارج» بودن، به داخل و خارج، به درون و بیرون. می‌خواهم از نسبت دانشگاه و علوم اجتماعی دانشگاهی با جامعه صحبت كنم، از ضرورت گشایش دانشگاه به سمت جامعه و از كاربست این علوم در جهت فهم مسائل اجتماعی. پرسشم این است: دستاوردهای علوم اجتماعی در- خارج دانشگاه چیست؟ هر سال، هر ترم، صدها و هزاران دانشجوی علوم اجتماعی، از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند، این فارغ‌التحصیلان علوم اجتماعی، پس از دانشگاه، به كجا می‌روند؟ پس از خروج از دانشگاه، چه نقشی در علوم اجتماعی ایفا می‌كنند؟

برخی پس از تحصیل در درون دانشگاه مشغول به كار می‌شوند اما اغلب به متن جامعه باز‌می‌گردند. یا در نهادهای اجتماعی، مشغول به كار می‌شوند یا در خانه مشغول خدمت. به این ترتیب، فارغ‌التحصیلان علوم اجتماعی، علوم اجتماعی‌ای منتشر، سیال و خارج از نهاد دانشگاه را عمومیت بخشیده‌اند. این نیروهای علوم اجتماعی در خارج دانشگاهند كه دانش علوم اجتماعی را به یك مطالبه مدنی بدل كرده و در ترویج ادبیات، مفاهیم و تحلیل‌های آن موثر بوده‌اند و در حالی كه ما در درون دانشگاه، بیشتر درگیر مسائل اداری، تمایزات رشته‌ای یا امواج فكری هستیم، آنها، مستقیم و بی‌واسطه با مسائل اجتماعی درگیرند و به عنوان فارغ‌التحصیلان علوم اجتماعی، در معرض پرسش‌ها ومسائل واقعی هستند.

با این وجود به نظر می‌رسد دانشگاه به این سرمایه عظیم انسانی، بی‌توجه است. اصولا دانشگاه به این موقعیت‌های «در- خارج دانشگاه» بدبین است، آن را به رسمیت نمی‌شناسد. فعالیت‌های خارج از دانشگاه دانشجویان و اساتید خود را نیز نادیده می‌گیرد، حتی گاه توبیخ می‌كند. دانش دانشگاهی را در محدوده كلاس درس، چاپ مقاله علمی-پژوهشی و نشر كتاب ترجیحا در انتشارات دانشگاهی، ارجحیت می‌دهد و در این صورت است كه ارزش‌گذاری می‌كند. به نظر می‌رسد كه استاد و دانشجو، با تمركز فعالیت خود در درون دانشگاه، هم از منزلت علمی بیشتری برخوردار می‌شوند و هم از امنیت اجتماعی و سیاسی بیشتری. این وضعیت، به بسته شدن هر چه بیشتر دانشگاه و تخصصی شدن دانش دانشگاهی انجامیده است. اما به میزانی كه دانشگاه به یك نهاد بسته، منفك از جامعه و محصور در خود بدل می‌شود، همزمان نیاز به خروج از این محدوده و كاربست دانش تخصصی نیز افزایش یافته است.

پدیده‌هایی چون موسسات آموزش علوم انسانی كه در سال‌های گذشته خارج از دانشگاه به وجود آمده‌اند، یا «آكادمی موازی» كه در متن دانشگاه شكل گرفت و حتی مواردی چون دعوت از اساتید علوم انسانی تا رشته‌های خود را در یك روز، یا طی یك وركشاپ، تعلیم دهند...، همه در واكنش به دانشگاهی بسته و دانشی به افراط تخصصی شده است. جامعه‌شناسی پوبلیك در امریكا را نیز - جامعه‌شناسی مردم مدار- می‌توان واكنشی به این دانش محصور دانست. پدیده‌ای كه قبل آن، در دوره‌ای كه دانش اجتماعی در پیوند و در جهت مسائل اجتماعی بود و جامعه شناسان هر كدام در حوزه عمومی نیز حضور داشتند، پدید نیامد. مقصودم البته از حضور در حوزه عمومی، صرفا از طریق سیاست نیست. سیاست هم البته هست اما فقط سیاست نیست. دریدا با مشاركت در قانون آموزشی فلسفه، یا بوردیو با انتشار فلاكت جهان، و در ایران، سعید مدنی در پژوهش‌های وسیع خود در زمینه آسیب‌های اجتماعی، در نقش سیاسی نبود كه حضور یافتند.

شریعتی نمونه خوبی از این موقعیت «در- خارج» از دانشگاه است. مقصودم فرد علی شریعتی است و نه اندیشه وی. علی شریعتی، نخست دانشجوی فلسفه دانشگاه تهران و بعد دانشجوی ادبیات دانشگاه مشهد. رتبه اول می‌شود و به عنوان بورسیه برای اخذ دكترا به خارج می‌رود و در بازگشت، پس از دوره دبیری، استاد تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد است. قبل و بعد دانشگاه، همواره خارج از دانشگاه حضوری فكری، اجتماعی و سیاسی نیز داشته است. از زمان ورود به دانشگاه، به عنوان نویسنده و مترجم شناخته می‌شده است و همچنین به عنوان زندانی سیاسی. در طول زندگی دانشگاهی‌اش همواره به دلیل فعالیت‌های فكری خارج از دانشگاه، تذكر دریافت كرده، در مواردی توبیخ شده یا از آن ممانعت به عمل آمده است. در نهایت در جریان جشن‌های دو هزار و ٥٠٠ ساله، اجبارا به بخش تحقیقاتی وزارت علوم به تهران منتقل می‌شود و بعد بازنشستگی اجباری در سی و چند سالگی.

از اینجا زندگی پس از دانشگاه شریعتی شروع می‌شود. و اگر پیش از آن كل فعالیت خارج از دانشگاه شریعتی به چند سخنرانی در دیگر دانشگاه‌ها محدود بود، با خروج از دانشگاه این فعالیت‌ها بسط و گسترش چشمگیری می‌یابد. شریعتی امكان ورود به حوزه عمومی را با خروج-اخراج از دانشگاه یافت و اجبارا زیرزمین ارشاد را به كلاس درس بدل كرد. یك آكادمی موازی، یك جامعه‌شناسی پوبلیك. اما این دانشگاه بود كه مسبب و مولد این جریان موازی شد. این دانشگاه بود كه اخراجی‌هایش را آفرید. هنوز هم می‌آفریند. این دانشگاه بود كه با شكل دادن به آكادمیسمی محصور و با طرد و توبیخ كردن هر نوع خروج از محدوده و گرایش به سمت جامعه، دو گانه آكادمیك- روشنفكر را ایجاد كرد.

به نظر می‌رسد در ایران - بر خلاف امریكا كه ریاست انجمن جامعه‌شناسی‌اش به عنوان نهاد مشروع علم، نظریه پرداز جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌شود- پوبلیك شدن جامعه‌شناسی به قیمت خروج از دانشگاه است. گویی شرط ورود به جامعه، خروج از دانشگاه است.

جمع‌بندی می‌كنم: دانش علوم اجتماعی در جهت تحلیل مسائل اجتماعی و فهم جامعه امروز یك نیاز است. اگر دانشگاه با ارجحیت دادن فعالیت‌های درون دانشگاهی و به رسمیت نشناختن هرگونه موقعیت «در- خارج» از نهاد، نتواند یا نخواهد به این نیاز پاسخ دهد و میان دانش تخصصی و مسائل اجتماعی رابطه برقرار كند، در بهترین حالت، این روشنفكران منتقد خارج از دانشگاهند كه به این نیاز پاسخ خواهند داد و بار دیگر دو‌گانه آكادمیك-روشنفكر در درون و در خارج دانشگاه ساخته خواهد شد.

این دو گانه خوبی نیست. این دو‌گانه به نوعی نشان‌دهنده خنثی بودن دانش آكادمیك، ناكارآمدی آن و محصور و منزوی بودن این دانش است. این دو‌گانه نشان از ناتوانی دانش دانشگاهی در جهت برقراری ارتباط با متن جامعه دارد. تصور غلطی است اگر فكر كنیم كه اصل «خنثی بودن ارزشی» به دانشی بی‌شناسنامه، بی‌مصداق، ناكارآمد و ضرورتا بی‌ربط با متن جامعه می‌انجامد. می‌توان به شكل موردی، نشان داد كه همه جامعه شناسان بزرگ، چطور با مهم‌ترین پرونده‌های اجتماعی جامعه خود درگیر بودند. گفتم كه در بهترین حالت این روشنفكران منتقدند كه به نیاز كاربست دانش اجتماعی در متن جامعه پاسخ می‌دهند اما در بدترین حالت، این عوام فریبانند كه به نام عمومیت بخشی به علم، آن را تملك می‌كنند، از ادبیات علوم اجتماعی استفاده می‌كنند تا ناكارآمدش كنند.

در این میان، البته كه مردم نیز نقشی ایفا می‌كنند. مردم همواره مصرف‌كننده نیستند. آنها هم برای فهم مسائل اجتماعی، جامعه‌شناسی خود را، جامعه‌شناسی مردم را شكل می‌دهند. یك جامعه‌شناسی مردم، توسط مردم و برای مردم! این چگونه جامعه‌شناسی‌ای است؟ این همان تحلیل‌های اجتماعی است كه هر روز از مردم می‌شنویم، در تاكسی، در صف، در خیابان. ظهور این اشكال دانش اجتماعی، شاید نشانی از همان «بحران مرجعیت» دانشگاه و جامعه‌شناسی باشد كه عنوان سخنرانی دكتر قانعی‌راد بود و متاسفانه از آن محروم شدیم. اینها انواع دانش خودآموخته اجتماعی است و نشان از یك نیاز اجتماعی دارد. انواع دانش خودآموخته‌ای كه در جامعه ما دارد شكل می‌گیرد و عمومیت می‌یابد، اگر دانشگاه همچنان به عنوان یك نهاد بسته و منفك از جامعه عمل كند، اگر دانشگاه نتواند در نقش مرجع فكری حضور پیدا كند.

.........

* متن این سخنرانی در روزنامه اعتماد منتشر شده است.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 412437

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
    3 2
    بسمه تعالی با سلام به خانم سارا شریعتی «...و اجبارا زیرزمین ارشاد را به كلاس درس بدل كرد....» یعنی چه؟ مرحوم دکتر شریعتی کل حسینه را تبدیل به دانشگاه کرد. سالن اصلی، زیر زمین، مسجد و دبیرخانه را. اگر منظور این باشد که دانشگاهی زیرزمینی نیز درست کرد که کل ایران را فراگرفت، بحث دیگری است.