به بازیکنان محترم تیم ملی والیبال دستمریزاد میگویم. بههرحال افتخار آفریدند. پاداشی هم که گرفتند، اگرچه با رقم دهانپرکن میلیاردی خبری شد، اما با تقسیم آن میان افراد، زیاد هم چشمگیر نبود! لااقل در مقایسه با فوتبال. هرچند در دورهای که اغلب نخبگان فرهنگی علمی و هنری باسیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند، این ارقام هم چشمگیراست! فقط برای تنویر افکار عموم بگویم رقمی که به هر بازیکن رسید با هزینه یک سال انجمن شاعران ایران برابری میکند!
بگذریم که برخی نهادها و افراد که به آب کر وصلند، بیسروصدا از بودجههای کلانی برخوردارند. بازهم تیمهای فوتبال و والیبال و برخی دیگر از صنوف ورزشی اگر گاهی این پاداشها نصیبشان میشود در معرض دید همگان قرار دارند و مجبورند، طعن و کنایه امثال نگارنده را نیز تحمل کنند؛ اما بههرحال در این مملکت قدردان دارند! مخصوصاً فوتبالیستها.
بگذار برخی گمان کنند از سر حسد و طمع، این حرفها را میزنم. حتی شاید خیل بیشماری از هواداران ورزش هم بر من خرده بگیرند که چشم دیدن رفاه حال قهرمانانمان را ندارم! چه باک، ما که بخیل نیستیم؛ اما در روزگاری که امثال سپانلوی بزرگ، در فقر و انزوا میمیرند و بسیاری از صاحبان ذوق و خرد و قلم برای معیشت خود با مرگ تدریجی دستوپنجه نرم میکنند و کسی هم به فکر رفاه حالشان نیست، اینگونه توجهات جای شکر ندارد؟
گیرم در سطح بینالملل افتخار آفریده شد. دستشان درد نکند. تکلیف اینهمه جوان نخبه و مخترع و کاشف عاشق وطن که هرروز برای پیدا کردن کار و سفارش به نهادهای ذیربط به اینوآن رومی اندازند، چیست؟ پس حق شاعران و نویسندگان و خوشنویسان و اهالی موسیقی و دیگر هنرمندان جوان و غریب این آبوخاک را چه کسی باید بدهد؟
اشتباه نکنید! کاسه گدایی به دست نگرفتهام و آبروی اهل هنر و فرهنگ را هم دستمایه تقاضای کمک قرار ندادهام که شأن یکایک آنان -از خرد تا کلان- اجل از اینهاست. ولی در برابر صعود روزافزون این بنای کج -یعنی دامن زدن به رونق بازار برخی ورزشکاران، هنرپیشگان، مجریان سیما، مداحان و...و در عوض، بیمهری به صنوف ارزشمند دیگر- سکوت تاکی؟ آنهم وقتیکه فقط نزد مخاطب عام، شاهد این اقبال و صعود این بنای کج نیستیم که متأسفانه باور مسئولان بلندپایه نیز چنین است! قبول دارم که تب ورزش و سینما و... جهانی است.
اما قرار نبود که ایران بعد از نهضت 57 تابع اینگونه تبهای جهانی باشد و فقط با بالا رفتن از این پلهها به خود ببالد. اینجا ایران است. مهد تمدن و ادبیات و فرهنگ. اگر اصحاب این عرصه به سبب گوهر بینیازی و قناعت، زبان به شکایت نمیگشایند، قرار نیست که مسئولان امر نیز خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند.
برفرض که شرایط اقتصادی و معضلات مالی جای توقعی باقی نگذارد حرفی نیست. لااقل جانب اعتدال را بگیرید و در حاتمبخشیهایتان انصاف داشته باشید. بازهم تکرارمی کنم بنده منکر جایگاه، اهمیت و محبوبیت صنوف نامبرده نیستم. مبادا فردا به کسی (مخصوصاً تیم والیبال افتخارآفرین) بربخورد. نحوه ارزیابی و اولویت دادن به اشخاص و صنوف در نزد مسئولان است که جای تأمل و بازنگری دارد. برای خود نیز کیسه ندوختهام که به لطف حق، نزد بزرگانی مشق شعر وزندگی کردهام که نام بردن از آنان ظلم به دیگرانی ست که نمیشناسمشان؛ اما میدانم زندگانیشان ترجمان این بیت حافظ بزرگ است: «گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم/ گر، به آب چشمه خورشید، دامن تر کنم»
قائممقام انجمن شاعران ایران
5757
نظر شما