حوراء صدر می گوید: «ما معتقدیم امام زنده است و تنها راه این است که لیبیایی ها در جستجوی میدانی و جمع آوری اطلاعات و سرنخ ها با ما مشارکت کنند. ولی تا کی می توانیم این حرف را بزنیم و صبر کنیم؟»

امروز، نهم شهریور ماه، سالروز ربوده شدن امام موسی صدر و دو نفر از همراهانش در کشور لیبی در سال 1357 است. 37 سال است که خبر موثق و قابل قبولی از آنها به دست نیامده و پیگیری ها برای آزادسازی امام و همراهانش همچنان وجود دارد. حوراء صدر، فرزند امام موسی صدر و مدیر موسسه فرهنگی تحقیقاتی صدر در ایران معتقد است که پیگیری و تلاش ها آن طور که باید شایسته این پرونده نبوده است و برخی عملا بیشتر تماشاگر هستند.

به مناسبت این روز تعدادی از رسانه های خبری با حضور در دفتر موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در تهران، سوالاتی را درباره وضعیت پرونده ربوده شدن امام صدر و همراهانش از فرزند ایشان، حوراء صدر پرسیدند.

حوراء صدر در ابتدای جلسه و پیش از آغاز پرسش ها توضیحی درباره آخرین اخبار و روند پیشرفت کار کمیته پیگیری پرونده عنوان کرده و می گوید:

«4 سال از زمانی که دولت لبنان کمیته پیگیری رسمی را تشکیل داده می گذرد. این کمیته از همان روزهای اول بعد از سقوط قذافی با مقامات لیبیایی ارتباط برقرار کرد و اعضای کمیته پیگیری سفرهای متعددی به لیبی داشتند و قضات لیبیایی برای تبادل اطلاعات و ارتباط به لبنان آمدند. سرانجام این فعالیت ها توافق نامه ای بود که سال گذشته میان دولت لیبی و لبنان منعقد شد و اجازه جستجوی میدانی برای یافتن امام موسی صدر به عنوان یکی از درخواست‌هایی که ما داشتیم محقق شد.

بازجویی از مقامات دولت سابق و یا افرادی که یا به نوعی متهم بودند یا احتمال می رفت از شرایط و وضعیت امام موسی صدر اطلاعی داشته باشند، از دیگر مصوبات این توافق نامه است. تلاش دوساله ای برای امضای این توافق نامه صورت گرفته بود اما متاسفانه بلافاصله بعد از امضای آن لیبی دچار درگیری های داخلی شد که وضعیت را عوض کرد به همین دلیل این امکان فراهم نشد تا آن طور که باید این توافق نامه اجرایی شود.

اگرچه لیبی دچار بحران است اما تلاش ما یا خواسته ما همیشه این بود که این توافق نامه اجرایی شود و همکاری های مشترک در همه سطوح برای رسیدن به محل نگه داری امام موسی متوقف نشود. تفاهم نامه اجرایی نشد اما اعضای کمیته و قاضی هماهنگ با لیبی دست روی دست نگذاشتند و با بسیاری از مقامات رده اول دولت سابق لیبی دیدار داشتند و سوال کردند. هر جا که بودند به سراغ آنها رفتند و اطلاعاتی را جمع آوری کردند و متهمین جدیدی شناسایی شد که بر اساس آن شکایت نامه جدیدی به دادگاه لبنان در کمتر از یکسال گذشته ارائه شد»

پس از این توضیح و مقدمه رسانه های مختلف پرسش های خود را مطرح کردند که متن این پرسش و پاسخ های دریافتی را به تفکیک رسانه های حاضر در جلسه در جدول زیر می خوانید.

 

نام رسانه

پرسش ها

پاسخ های حوراء صدر

خبرگزاری خبرآنلاین

ما شخصیت دیگری را در این حد از اعتبار سراغ نداریم که این اتفاق برای او افتاده باشد، ربوده شود و به مدت طولانی بی خبری از او وجود داشته باشد. با این که قبل از ربوده شدن، امام به نوعی به خیلی ها تعلق داشت و فقط با لبنان در ارتباط نبود، اما پس از آن به نظر می رسد دچار نوعی بی تعلقی شده و هیچ نهاد قدرت مندی متولی پیگیری جدی و به ثمر رسیدن این پرونده نیست، چرا این اتفاق افتاده است؟

ما دیدارهای متعددی با افراد مختلف در این سال ها داشتیم. به طور مثال با شخصیت های حوزوی که صحبت می کنیم بیشتر از آن که ما بخواهیم از امام صدر بگوییم و از اهمیت حضور او در شرایط فعلی، آنها از شخصیت امام می گویند و افسوس نبودنش در این زمان را می خورند و استدلال می آورند که اگر او بود این اتفاق ها نمی افتاد و ... شخصیت های سیاسی هم همینطور خیلی بهتر از ما امام موسی صدر را معرفی می کنند. اما چرا کسی اقدامی که شایسته شخص ایشان و پیچیدگی این پرونده است نمی کند ما هم نمی دانیم. اگر اقدام شایسته ای شده بود، ایشان آزاد شده بودند و ما از حضورشان محروم نبودیم. عملا این سوال شما سؤال ماست. اما در واقع جوابی برای آن نیست.

 

می گویند شاید اگر اتفاقی برای امام موسی صدر افتاده باشد به این دلیل علنی نمی شود تا از او در ذهن مردم بت و اسطوره ساخته نشده و باعث جنبش در میان آنها نشود، چقدر این حرف را قبول دارید؟

این نظریه را خیلی قبول ندارم و نمی دانم با چه استدلالی چنین مطلبی عنوان می شود اگر با این دید بخواهیم نگاه کنیم شرایط فعلی و محبوس بودن و مفقودالاثر بودن این شخصیت که امکان بهتری را برای بت سازی فراهم می کند. اساسا وقتی شما از کسی بی خبر هستید انگیزه بیشتری دارید تا برای یافتن او تلاش کنید.

 

با توجه به وضعیت فعلی دولت ایران که فراغتی از موضوع هسته ای هم حاصل شده آیا نباید پیگیری و مطالبه جدیدی از مسئولان درباره رسیدگی به این موضوع داشت؟

بله، در ابتدای تشکیل دولت اقداماتی بوده، امیدواریم که به جایی برسد.

 

آیا دغدغه از طرف دولت ایجاد شد یا شما خودتان به سراغ آنها رفتید؟

هر دو. یعنی ارتباط از دو طرف بوده است و امیدواریم که اقدامی حاصل شود.

 

وقتی درباره واژه دشمنی فکر می کنیم، این سوال به ذهن می رسد که چرا انسانی که بیشترین تعامل را با بقیه داشته باید این همه دشمن داشته باشد که بخواهند او را از بین ببرند یا از نبودنش خشنود باشند؟ امام صدری که یک مسیحی را از دشمنی طبیعی اعتقادی به دوستی می کشاند چطور عده ای هم در آن زمان به دشمنانش تبدیل می شود؟

بالاخره فعالیت و حضور ایشان ممکن بود که منافع عده ای و جریاناتی را از بین می برد. درباره برخی هم ممکن است حسادت باشد  ویا دلایل دیگر. این محبوبیتی که ایشان نزد مردم داشت فقط در لبنان هم نبود، اگر کتاب «روح تشریع در اسلام» را مطالعه کنید چند صفحه از کتاب متن سخنرانی ایشان در کنفرانسی درالجزایر است اما بقیه کتاب سوال و جواب حضار با امام است. همه شخصیت هایی که حضور داشتند از شخصیت های درجه یک جهان تسنن بودند اما احترامی آنجا حاکم بود که نشان دهنده مقبولیت امام است.

یکی از خبرنگاران سال ها قبل از ربوده شدن در سال 1973 میلادی می پرسد که چرا شما اینقدر نزد مردم محبوبیت دارید؟ خود خبرنگار می نویسد اول ایشان تواضع کرد و از پاسخ دادن عذر خواست، ولی با اصرار من پاسخ داد و گفت که اگر هم چنین باشد و من مقبولیتی داشته باشم شاید عامل اول آن این باشد که من با مردم صادقم و حقیقت را بیان می کنم. عامل دوم این است که هیچ وقت سعی نکردم خودم یا نظرم  را بر دیگران تحمیل کنم و بگویم حرف من درست است بلکه گفت و گو کردم. عامل سوم هم این است که بالاخره خدا هم ناظر کار من است. من با اخلاص فعالیت می کنم و خدا هم برکت می دهد.

در زمان جنگ داخلی لبنان و در سال 1976 و 1977 امام خیلی برای توقف جنگ تلاش کردند و خود سفر به لیبی هم در این چارچوب بود که به دلیل تاثیر لیبی در داخل لبنان به آنجا رفتند و همین تلاش ها موجب نارضایتی خیلی ها بود. در سال های بعد از جنگ یکی از خبرنگاران می پرسد که چرا مدتی است که خبری از شما در رسانه ها نیست؟ امام در پاسخ  می گوید که تلاشی که باید برای تخفیف این رنج ها انجام دهم، انجام می دهم ولی اطلاع رسانی نمی شود یا سانسور می شود. اما اگر به علت جنگ لبنان برگردیم، در لبنان که محل همزیستی ادیان مختلف است، من نماد این همزیستی هستم. اگر قرار است ضربه ای به این همزیستی بزنند به نماد آن یعنی من می زنند. ایشان سپس یادآوری می کند که تنها شخصیت مسلمانی یک منسک دینی را در کلیسا انجام داد من بودم. این اتفاق نه قبل از من افتاده است و نه بعد از من. 

آیا امام موسی صدر با وجود این که با اهل سنت تعامل داشتند، وقتی در میان شیعیان قرار می گرفت آنها را برتر می دانست و درصدد بود که سنی ها هم شیعه شوند؟ با توجه به برنامه ویژه ای هم که برای رفع محرومیت شیعیان لبنان داشت.

درباره  محرومیت که می پرسید باید عرض کنم که از ایشان سوال شد که شما چرا فقط به محرومین شیعه می رسید؟ و امام پاسخ می دهد که من برای همه محرومین تلاش می کنم ولی از قضا اکثریت محرومین در لبنان الان شیعه هستند اما تلاش من برای محروم مسیحی به همان میزان است که برای محروم سنی و شیعه. تلاشم این است که نه آدم محرومی باقی بماند و نه منطقه محروم.

اما درباره نکته اول، یکی از ویژگی های امام موسی صدر هماهنگ بودن اندیشه و عمل در ایشان است. هر چه گفتند، عمل هم کردند. یک بار خودم در همان عالم کودکی از ایشان سوالی پرسیدم که خود سوال هم یادم نیست اما بخشی از پاسخ را در ذهن دارم. می دانید که در لبنان تعدد فرقه و مذهب بسیار است و صحبت فرقه ناجیه هم که یکی بیشتر نیست وجود داشت و من درباره این وضعیت پرسیدم و ایشان این آیه را برای من خواندند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره، 62- کسانی که ايمان آوردند و کسانی که آيين يهودان و ترسايان و صابئان را، برگزيدند ، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند و کاری شايسته کنند، خدا به آنها پاداش نيک می دهد و نه بيمناک می شوند و نه محزون)

من این سوال را در بالای منبر یا در میان جمع نپرسده بودم اما به من پاسخ دادند که هر کسی تلاش کند و ایمان داشته باشد و عمل کند نباید بترسد. این نشان دهنده اعتقاد راسخ ایشان به وحدت و همزیستی است. بارها توصیه ایشان نقل می شود که  افراد را جدا و دسته بندی نکنیم و مهر مخالف نزنید.

رئیس سابق دانشگاه لبنانی که شیعه بود، نقل می کند که در جوانی چپ گرا بودم و اصلا اعتقادات من به امام موسی صدر نزدیک نبود ولی بارها امام با من تماس گرفته و می گفت بیا با هم بنشینیم و صحبت کنیم و هیچ وقت هم نمی گفت از این اعتقاد خودت عدول کن بلکه تنها می خواست که حرف بزنیم. امام با همه این ارتباط گفت و گویی را برقرار می کردند. هدف اصلی ایشان را نمی دانم چه بود اما همین کار موجب برداشت مثبتی نزد مخاطبش می شد و از طرفی هم می خواستند ببینند.

خبرگزاری آنا

آیا تا کنون زندان های موجود در لیبی بازرسی شده است و می دانید چه تعداد زندان در لیبی وجود دارد؟

 

چندین زندان بازرسی شده. گفتنی است یکی از زندانبان‌های امام موسی صدر اعتراف کرده که تا سال  1999 دوسال زندانبان امام موسی صدر بوده است و اینکه امام موسی صدر طولانی مدت در جای مشخص و زیر نظر زندانبان مشخصی قرار نداشت. این زندانبان هم تاکید کرده حتی او نیز در این دو سال اجازه ارتباط مستقیم با امام موسی را نداشته و رئیس اصلی زندان همیشه مانع چنین ارتباطی می شده است. این‌ها نشان می دهد که مرتب جا و مکان زندان امام موسی تغییر می کند. اینکه آیا همه زندان‌ها  بررسی شده، به ادعای خود مقامات لیبیایی سرزمین‌های زیادی از لیبی هست که دولت سلطه ای بر آن ندارند و هنوز در دست قبائل و یا طرفداران قذافی است. البته این جوابی است که آنها به ما می دهند. باید بگویم که برای خود ما کافی و قانع کننده نیست.

ابهامی درباره رم هم وجود دارد، که چرا موضوع رفتن به ایتالیا مطرح شد و حکم جدیدی هم درباره آن صادر شد؟

اگر تاریخچه مختصری از این جریان بخواهیم بگوییم به همان ابتدای ربودن امام موسی صدر و آغاز بی خبری از او بر می گردد. بعد از چند روز که مشخص شد این بی خبری، بی خبری عادی ومعمولی نیست و لیبی ادعا کرد که امام موسی به رم رفته (علی‌رغم اینکه آن‌ها نیتی برای رفتن به رم نداشتند و قرار بود به پاریس بروند) یک هیات امنیتی از مقامات نظامی-امنیتی و یک مقام سیاسی لبنانی تشکیل شد و این هیات ماموریت یافت به لیبی وایتالیا برود تا ماجرا را بررسی کند. لیبی اجازه نداد این هیات وارد آن کشور شود و آن‌ها مستقیما به ایتالیا و رم رفتند. بنا بر این ادعا گزارشی ارائه شد که دادگاه ایتالیا براساس آن تحقیقاتی را آغاز کرد و ادعای لیبی را مورد واکاوی قرار داد که آیا امام موسی صدر وارد هواپیمای آلیتالیا شده یا نه؟ آیا از طرابلس به رم رفته و در رم در هتلی به نام هالیدی این اقامت کرده یا نه.

همه‌ کارکنان فرودگاه رم، مسئولین پاسپورت، ‌مسافران هواپیما و مهمانداران مورد بازجویی قرار گرفتند. حتی از کارمندان هتل رم هم سوالاتی شد و این نتیجه به دست آمد که این دو شخصیت که لیبی ادعا می کند به هتل هالیدی این رفته اند امام موسی صدر وهمراهانش نبودند. دولت ایتالیا هم براساس این دلایل، حکم را اعلام و پرونده را مختومه اعلام کرد، چون در ایتالیا جرمی اتفاق نیفتاده بود.

پس در واقع  شروع این مسئله دقیقا همان سال‌های اول ربوده شدن امام موسی بود.(یعنی بلافاصله بعد از اعلام خبر ربودن امام موسی) اما  لیبی در خواست تحقیق مجدد کرده و شاهدان جدیدی معرفی کرد. لیبی دوباره مدعی شده بود که افراد جدیدی را می تواند معرفی کند که امام موسی را هنگام ترک فرودگاه طرابلس دیده اند که عملا اطلاعات غلط و منحرف کننده ای بود. ولی باز دوباره دادگاه ایتالیا پرونده را به جریان انداخت و تحقیقات شروع شد. ایتالیا این بار با ادله محکم تر و حکمی قوی تر در سال 1982 اعلام کرد که امام موسی صدر از لیبی خارج نشده است و پرونده عملا در ایتالیا مختومه است. ناگهان بعد از سال‌ها، سال 2005 حکمی بدون اطلاع قبلی از بازگشایی پرونده در ایتالیا و قاضی یکی از دادگاه ها اعلام می کند که این پرونده را باز کردیم و با یک شاهد جدید مجدد بررسی کردیم و ممکن است امام وارد ایتالیا شده باشد و سپس پرونده را مختومه می کند.

اساسا اینکه پرونده ای را باز کنند و با شواهد و مدارک عنوان کنند فرد ربوده شده ممکن است به ایتالیا آمده باشد و بدون نتیجه پرونده را مختومه کند این تناقض است. اگر نتایجی بدست آمده که امام موسی وارد ایتالیا شده چرا پرونده را مختومه کردند؟ البته این قضیه مربوط به زمان برلوسکونی بود و قذافی هم هنوز قدرت داشت. نهایتا هم مشخص شد که میلیاردها داد و ستد شده تا این حکم صادر شود  و قذافی به شکلی خودش را مبرا کند. در دوره ای واقعا نمی شد کاری کرد. هم برلوسکونی در قدرت بود و هم قذافی، اگر دفعه قبل مبلغی پرداخت کرده بودند در صورت پیگیری مجدد مبلغ را بیشتر می کردند تا پرونده به نتیجه نرسد و قضیه را منحرف کنند. علاوه بر این وکلای پرونده هم برای اقدام در ایتالیا اختلاف نظر داشتند. وکلایی که ما به همه شان اعتماد داشتیم و داریم. اما زمانی که شرایط جهانی تغییر کرد هم در ایتالیا و هم در لیبی، برلوسکونی رفت و قذافی سقوط کرد و دوباره اقدامات پیگیرانه در دادگاه ایتالیا آغاز شد. خانواده دوباره شکایتی تنظیم کرد و تحویل مقامات قضایی داد.

باید دوباره پرونده جدیدی باز می شد و حکم جدید صادر شد و عنوان کردند که به هیچ و جه نمی توان ثابت کرد امام موسی وارد ایتالیا شده است. این حکم باز محکم تر از قبل بود. بعد از صدور حکم مذکور برخی گفتند که این اصلا چه اهمیتی دارد و مگر ما شک داشتیم که امام موسی در ایتالیا نبوده است؟ درست است ما که واقعا مطمئن بودیم که ادعای ورود امام موسی به ایتالیا صحیح نیست ولی به قول دبیر کمیته پیگیری، حکم قضایی که یک مقاله یا گفتگوی دو نفره نیست، این یک حکم قضایی است. باید با آن برخورد شایسته ای صورت بگیرد. به هر حال این حکم باید به گونه ای صادر می شد و ادعای ورود امام موسی به ایتالیا به صورت قانونی تکذیب و ملغی می شد.

ما چاره ای نداشتیم. خیلی انرژی گرفت، خیلی وقت گرفت، ولی این اتفاق باید می افتاد. برای اینکه مبادا از این مسئله سوء استفاده شود. به عبارت دیگر یک حکم مبهم در این مورد وجود داشت که نهایتا هم ثابت شد این حکم نتیجه‌ یک تعامل و داد و ستد بوده، فیلم دست بوسی برلوسکونی از قذافی را دیده اید. یک مقام اروپایی که بی جهت و بدون هیچ منفعتی چنین کاری نمی کند، حتما یک زمینه ای و وابستگی بوده است.

با وجود روی کار آمدن دولت جدید لیبی و اینکه این موضوع به دولت قبلی برمی گردد و حتی به مردم لیبی هم ارتباطی ندارد چرا الان که انقلاب هم صورت گرفته، اما باز نوعی واهمه نسبت به شفاف سازی این موضوع وجود دارد. دلیل این رفتار مبهم چیست؟

مقامات لیبی معترفند که امام در لیبی ربوده شده و آن را اعلام هم کرده اند و در توافق نامه همکاری هم بر آن تاکید شده است. می دانند که اگرچه قذافی سقوط کرده اما آنها مسئولیت دارند. درست است که در این سال‌ها کشور و دولت لیبی به نوعی گرفتار جنگ و انقلاب درگیری بوده‌اند و باید شرایط داخلی آنها را درک کرد. ولی از این طرف آن‌ها هم باید شرایط ما را درک کنند که بیشتر از این نمی توانیم منتظر باشیم. البته «بیشتر از این را» که بیست سال پیش می گفتیم و تاکید می‌کردیم دیگر نمی توانیم تحمل کنیم.

هر چه هست که با وجود انقلاب و تغییرات حکومتی در لیبی همچنان یک شخصی در جایی نا مشخص زندانی است و منتظر است که کسی برایش کاری کند. نه فقط دولت لیبی، هر کس در دنیا کاری از دستش برمی آید باید اقدام کند این قضیه تماشاگر نیاز ندارد، اقدام کننده نیاز دارد.

ممکن است بگوییم شرایط آشوب وجود دارد و عملا سه دولت در لیبی وجود دارد. ولی بالاخره باید اقدام و تلاشی شود. در ثانی لیبیایی ها نیز موظف به پاسخگویی هستند. چه آن‌هایی که مستقیما کاری می توانند انجام دهند چه دیگران. واقعا نمی فهمیم چرا تأخیر می کنند. مردم ستم کشیده لیبی سرگذشتی دردناک داشته اند و درد ما را می فهمند. همچنین باید عرض کنم که هیچ نشانی از اتفاقی ناگواری برای امام وجود ندارد چرا که اگر سند و مدرکی وجود داشت حتما عنوان می شد. به همین دلیل ما باید تلاشمان بیشتر و مضاعف شود و به دنبال آزاد کردن امام موسی صدر برویم.

اگر سند و مدرک و دلیلی داشتند که اتفاقی برای امام موسی صدر افتاده ابایی از بیان آن نداشتند و اعلام می کردند. چرا که می‌گویند دولت قبل درگیر بوده است و ما هیچ نقشی در آن نداشتیم و تبعا هیچ ضرر و زیانی متوجه آنها نمی شد. پس چرا مستندی ارائه نمی کنند؟ زیرا سند و مدرکی ندارند. این عامل ما را بیشتر امیدوار می کند که امام موسی در قید حیات است. هر چند که این امید بیان کردنش هم خیلی راحت نیست. اینکه یک نفر 37 سال در شرایطی باشد که هیچ کس خبری از او نداشته باشد.

یک نقل قولی هست که قذافی وقتی نقشه ترور امام موسی صدر را کشید در همان سال 1357 ایشان را به شهادت رسانده و پیکر ایشان را هم به جسم سنگینی بسته و در آب دریا رها کرده است، درباره این ادعا چه پاسخی دارید؟

این یک ادعای تخیلی بود. تمام روایت هایی که از این قبیل است بر اساس تحلیل ایجاد شده و سند و مدرکی ندارد، اگر مدرکی هست خب نشان دهند ما هم نمی خواهیم ادعای گذافی داشته باشیم.

 

از دولت قبلی من این برداشت را داشتم که به دلیل تضاد فکری با امام صدر تلاشی در این باره انجام نشد اما در دولت جدید چطور، آیا رایزنی و دیداری صورت گرفته است؟

در ابتدای دولت جدید دیداری صورت گرفت و امیدواریم که به نتیجه برسد.

 

مرحوم صادق طباطبایی بیشتر اوقات از زندگی امام صحبت می کردند و فرصتی هم در تلویزیون ایجاد شده بود که آنجا از خاطرات بگویند. این که افکار و زندگی ایشان بیشتر شناسانده شود و مردم بفهمند که چه کسی را از دست داده ایم شاید به افکار عمومی برای پیگیری پرونده ایشان هم کمک کند. برای این مسئله چه کرده اید؟

حرف شما درست است اما باید بگویم که در ایران این موضوع حساس است. یعنی این طور نیست که شما هر چه بیشتر از کسی حرف بزنید تاثیرش آن چیزی باشد که می خواهید. ما دلمان نمی خواهد که مردم را خسته کنیم ولی وظیفه مان این است که این شخصیت و ابعاد او را به مردم بشناسانیم تا درک کنند که چقدر به حضور ایشان نیاز هست.

 

با توجه به وضعیت فعلی که هر کسی قرائت خودش را از اسلام دارد. می خواهم بدانم که تلقی امام موسی صدر از اسلام چه بوده است؟

امام صدر فهم دین را منحصر به خود نمی داند. ما در سخنرانی های او بارها می شنویم و می خوانیم که می گوید این نظر من است و از همه می‌خواهد خودشان هم تحقیق کنند. هیچ وقت نظر خود را به مخاطب تحمیل نمی کرد. امام صدر فهم قرآن را نه محدود به خودش می‌دانست و نه محدود به پیشینیان. بالاخره انسان پیشرفت و توسعه‌ فکری پیدا می کند. لذا می‌توان ضمن مقید بودن به اصول و روش تفسیر فهم جدیدی از آیات قرآن داشت. فهمی که هماهنگ و همسو با امروز باشد.

خبرگزاری ایلنا

اگر ایشان، با توجه به این شرایط فعلی و خوانش های مختلف از دین حضور داشتند، فکر می کنید چه دشمنانی و چه تضاد فکری با خوانش و عملکرد ایشان به وجود می آمد؟

امام موسی صدر از همان لحظه اول فعالیت ارتباط خیلی خوبی (چه در ایران و چه در لبنان) با همه گروه‌ها و افراد برقرار کرده بود، آن هم نه یک ارتباط یک طرفه. اساسا مدت طولانی در ابتدای ورودش به لبنان کار امام موسی این بود که به مناطق مختلف محروم لبنان برود و سرکشی کند. با آن‌ها صحبت می کرد و  حرف‌هایشان را می شنید. فعالیت های او منحصر به موعظه نصحیت و منبر نبود. می خواست آرزوها، نگرانی ها و خواسته‌های آن‌ها و اینکه چه نیازهایی دارند از  خود آن‌ها بشنود. همین نگرش بود که کمک کرد تا بفهمد چه اقداماتی باید انجام بدهد و چه برنامه ای برای لبنان و منطقه باید پیاده شود. اگر حرفی می زد و مورد مقبولیت عام قرار می گرفت دلیلش این بود که مردم احساس می کردند این حرف خودشان است. ارتباط خیلی خوبی هم با مردم و هم با مسئولین همینطور با طوائف و مذاهب مختلف لبنان داشت. این مسئله وقتی جالب می‌شود که بدانیم لبنان 17 فرقه دارد. در چنین شرایطی امام موسی توانسته بود با همه‌ی دسته ها و گروه‌ها ارتباط برقرار کند.

حتی رئیس جمهور لبنان در خاطره ای که مربوط به قبل از دوران جنگ‌های داخلی بود نقل می کند که یکبار امام موسی صدر پیشنهاد داد که همه لبنان تبدیل به یک حوزه انتخاباتی شود. پاسخ رئیس جمهور هم این بود که «فکر کنم شما می خواهید رئیس جمهور شوید». این گفته یعنی اینکه خود رئیس جمهور لبنان هم فهمیده بود که امام موسی شخصیتی است مورد اتفاق نظر همه اقوام و قبیله ها و اگر قرار باشد این اتفاق بیفتد و یک انتخابات واحد برگزار شود تنها کسی که اکثر لبنانی ها بر آن اتفاق نظر دارند امام موسی صدر است.

مردم و گروه ها و مذاهب مختلف نگرانی از این شخصیت نداشت. خودم از یک مسیحی شنیدم که می گفت امام موسی صدر به هیچ کدام از ما توهین نکرد و هیچ نگرانی برای ما ایجاد نکرد. من مسیحی هیچ نگرانی از فعالیت‌های او نداشتم. مسئله‌ای که در حال حاضر متاسفانه خیلی از آن ضربه می خوریم. شیعه از فعالیت سنی نگران می شود،  فعالیت سنی شیعه را نگران می کند. مسیحیت هم در منطقه ما در حال حاضر خیلی وضعیت ناگواری پیدا کرده است مخصوصا در سوریه و در عراق.

چنین نگرانی‌هایی خودش یک ضربه است. امام موسی صدر معتقد است که نباید باعث شویم عده ای از ما نگران شوند. در یکی از سخنرانی ها که فارسی هم است و ما نوار آن را به تازگی در اصفهان پیدا کردیم، امام می گوید «من شخصا با اهل تسنن و رهبران آنان صحبت کردم و توضیح داده ام که نباید از شیعیان هراس داشته باشید ما می توانیم با هم دست به دست هم بدهیم و تلاش کنیم».

جنوب لبنان همیشه در معرض تهاجم اسرائیل بود غیر از تهاجم اسرائیل هم محرومیت‌های شدیدی در آنجا بود. به همین خاطر امام موسی کمیته ویژه ای تشکیل داد. اعضای این هیات همگی رهبران مسیحی و مسلمان شیعه و سنی و درزی منطقه جنوب بودند. امام موسی صدر از آن‌ها خواسته بود که همگی با هم فعالیت کنند و اگر ادعای گفتگو و ارتباط با یکدیگر را دارند در عمل هم آن را انجام بدهند. نه اینکه گفتگو درباره اعتقادات باشد وتو چگونه فکر می کنی و من اعتقادم چیست. باید با همدیگر فکری به حال مردمی بکنیم که از فقر و تنگدستی وکمبود رنج می کشند. در عمل تعامل و ارتباط را پیاده کرد. ضمن اینکه حرف خودش را هم می‌زد. اگر فاصله‌ میان افراد نباشد خودش کلی از نگرانی‌ها و آسیب‌ها را کاهش می‌دهد.

من معتقدم که اگر امام موسی ربوده نمی شد و برنامه‌ی خودش  را اجرا می‌کرد به احتمال خیلی زیاد، منطقه به وضعیت فعلی دچار نمی شد.

با این توضیحات فکر نمی کنید که به نوعی ترس از برگشتن ایشان وجود دارد، در شرایطی که خیلی ها از این شکاف ها و اختلافات سود می برند؟ و فکر نمی کنید اگر بودند شاید این اختلاف ها به وجود نمی آمد؟

اگر به مبانی اندیشه‌های او برگردیم کاملا لمس می‌کنیم که چه تاثیری می‌توانست در اوضاع فعلی منطقه بگذارد. همیشه سعی دارم از اغراق و مبالغه پرهیز کنم. نمی‌خواهم بگم که اگر امام موسی صدر ربوده نمی شد این مشکلات و مصیبت‌ها ابدا در منطقه به وجود نمی‌آید. ولی مسلم است که اگر راهی که او 50 سال پیش شروع کرد و تعامل و ارتباطی که با همه برقرار کرد. با حضور او ادامه پیدا می کرد وضعیت منطقه غیر از این بود. البته هم آن موقع و هم الان افرادی بودند که مخالف این همکاری بودند و مخالف این ارتباط بین فرقه ها بودند.

 

با توجه به این روش جدید دیپلماسی وزارت امور خارجه در دولت یازدهم، چقدر پتانسیل به ثمر رسیدن این پرونده وجود دارد؟

برای حل این پرونده کافی است افرادی که درگیر حل و فصل آن هستند تصور کنند انسانی با ویژگی های امام موسی صدر که موفقیت ها و دستاوردهای درخشانی داشته در جایی محبوس شده و منتظر یک اقدام است اگر چنین دیدی داشته باشند هرکسی هر کاری از دستش بر می آمد انجام می دهد. باید توجه کنیم که وضعیت زندگی ما کجا و وضعیت آن زندانی کجا. ما همگی هر چقدر هم که دغدغه پرونده را داشته باشیم باز هم درگیر زندگی خودمان هستیم و خللی در شرایط عادی حیات ما بوجود نیامده و هیچ مانعی بر سر فعالیت های روزمره مان نیست ولی شخصی که زندانی است و 37 سال است نه هیچ کسی از او خبر دارد و نه او از دیگران باید درک شود اگر کمی به وضعیت او توجه کنند مطمئنا راه های زیادی برای پیگیری می یابند. دست روی دست نباید گذاشت بخصوص کسانی که قدرت دارند و تاثیر گذار هستند. مسؤولین ایران که قدرت دارند و می توانند با فکر و خلاقیت  و ابتکار عمل خود راه های مثمر ثمری را انتخاب کنند که به نتیجه برسد. تا کی بگوییم ما مطمئنیم امام زنده است و اقدامی باید کرد، تا کی  مگر می شود این حرف را زد. برخی عملا بیشتر تماشاگر هستند تا کنشگر البته در فضای فعلی وموقعیتی که ایران به دست آورده خیلی شرایط فرق کرده و غیر از این تغییر موقعیت ظرفیت های تک تک افراد و تجربه ای که طی این سال ها بدست آورده اند حتما می تواند کمکی برای یافتن راه حل درست این  معضل باشند.

پایگاه خبری تحلیلی فردا

مرحوم صادق طباطبایی یک بار در مصاحبه ای گفته بودند در زمان پیگیری ها به سازمان اطلاعات آلمان شرقی هم رفتند و چون دستاوردی نداشته تصمیم دارد که دفعه بعد پسر امام موسی صدر را به عنوان مدعی ببرد، شما در جریان این مورد بودید و آیا برادر شما به آلمان رفت و این پیگیری نتیجه ای هم داشت؟

این موضوع به این جهت هم مطرح شده بود که سیستم امنیتی قذافی را آلمان شرقی طراحی کرده بود و فکر می کردند که شاید بتواند در استخراج اطلاعات کمکی کند.

 

سایت موسسه امام موسی صدر

می خواهم به تحلیل هایی که به هر حال از جانب عده ای مطرح می شود پاسخ جدی بگویید، مانند این که خانواده ممکن است اطلاعات داشته باشد اما مصلحت نداند که بگوید چرا که ادامه این بی خبری به تقویت آن اسطوره کمک می کند و به یکسری از پیگیری های کمیته در ایران استناد می شود که آنها پاسخ را داده اند اما خانواده قبول نکرده اند. درباره این کمیته رسمی پیگیری و نتیجه آن هم توضیحی بدهید.

به نتیجه عملی نرسید و ادامه روند مذاکرات داشت به جایی می‌رسید که یک سناریو تحویل ما می دادند که ساخته و پرداخته قذافی بود. هدف این بود که قذافی تبرئه شود. پیشنهاد و ابتکار عمل و نقشه راه مجموعا از جانب حاکمیت لیبی طراحی و ارائه شده بود و بیش از هر چیزی به دنبال رفع موانع در گسترش روابط میان لیبی و ایران بود نه نجات امام موسی صدر و همراهان او.

 

یعنی دولت لیبی هیچ صحبتی درباره زنده بودن یا نبودن امام نکرد؟

تنها چیزی که گفت این بود که ما حاضریم بار معنوی این کار را بپذیریم. می‌گفتند که ما مسئولیتی نداریم. حتی قذافی در مراسم جشن انقلاب لیبی در سال 2002 اعلام کرد که امام موسی صدر در لیبی ناپدید شده است.  فلانی این کار را کرده یا دیگری. او نمی خواست مسئولیت را بپذیرد. ما در پاسخ می‌گفتیم دنبال سناریو نیستیم. هر ادعایی باید مستند به  سند و مدرک باشد. اگر نمی‌توانید سند و مدرک ارائه دهند توقع نداشته باشند که ما هم سکوت کنیم.

افرادی از ابتدای انقلاب در ایران بودند که رابطه نزدیکی با لیبی داشتند و تعدادی از آنها با امام موسی صدر مخالف بودند و هنوز هم هستند و با توجه به رابطه با لیبی حتی روایت هایی هم از ماجرای ربودن ارائه می کنند و به نظر می رسد که شاید اطلاعاتی داشته باشند، آیا از خانواده یا مقامات ایرانی کسی سراغ آنها رفته که در این باره پرسش کند؟

تاجایی که من می دانم همه حرف هایشان مستند نیست و بر اساس تحلیل است. آنها دغدغه پیگیری را نداشتند. ممکن است جریانی در ایران مایل نباشد امام پیدا شود چرا که در زمان ربوده شدن امام ایران هم قدرت داشت و هم نفوذ و می‌توانست کاری انجام دهد و بر لیبی  فشاری بیاورد که اقدامی صورت گیرد ولی متاسفانه این دغدغه  نبود. برخی مواقع هم، ناامیدی مانع اصلی بود. همه می‌گفتند مگر می‌شود قذافی امام را این همه سال نگه دارد؟ و این نا امیدی موضوع را از دستور کار ذهنشان خارج می کردند.

ما معتقدیم امام زنده است و تنها راه این است که لیبیایی ها در جستجوی میدانی و جمع آوری اطلاعات و سرنخ ها با ما مشارکت کنند. ولی تا کی می توانیم این حرف را بزنیم و صبر کنیم. مقاماتی که ابتکار عمل دارند و لوازم مورد نیاز را در اختیار دارند می توانند کاری انجام دهند. خانواده چه کار می تواند انجام دهد. یکی از مظلومیت‌های امام موسی همین است. چرا اینگونه باید باشد؟ مگر امام موسی به خاطر من ربوده شد. مگر به خاطر پسرش و خانواده اش ربوده شد؟ البته این مسئولیت ماست و نمی‌خواهیم از آن شانه خالی کنیم ولی فقط خانواده نباید پیگیر باشد. باید قدرتی دولت کنونی لیبی را وادار کند که کار را انجام دهد.

یک انتقادی هم به خانواده وارد است. این که تا کنون خیلی محتاطانه عمل کرده و خودش متولی پیگیری این موضوع بوده تا این که افرادی را که مانع بودند به چالش بکشد و برای این حق از مسئولان مطالبه کند. به نوعی به دلیل این نجابت ذاتی خانواده مسئولان در این سال ها شانه خالی کرده و توپ را در زمین آنها انداخته اند و به جای این که خانواده از آنها مطالبه داشته باشد متهم اصلی است که درست پیگیری نکرده است. آیا نمی خواهید از این احتیاط و نجابت دست بردارید و تغییر لحن دهید؟

محرک اصلی در پیگیری باید خانواده باشد و هست اما پیگیری چنین پرونده‌ای که ابعاد بین‌المللی دارد و چند کشور درگیرش هستند مسلما دولت‌ها و قدرت‌ها هستند. گاهی پیگیری و استجابت درخواست اینقدر طولانی می‌شود که عملا زمان انجام آن کار می‌گذرد. تغیر لحن به این سادگی هم نیست. اگر بخواهیم در مورد کوتاهی‌ها وکم گذاشتن‌ها صحبت کنیم، منظور فقط دیگران نیستند. شاید از من باید شروع کنیم. هیچکدام اقدام شایسته‌ای درخوراین پرونده نکرده‌ایم.

 

/6262

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =