۰ نفر
۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۷
جهان ادب شیعی فارسی در قرن نهم هجری

نوشتار پیش روی شما عزیزان، مروری است بر یک جُنگ ادبی، حاوی قصاید منقبتی در باره اهل بیت (ع) از شاعران متعدد قرن نهم هجری (و پیش از آن) که در سال 902 هجری فراهم آمده است. این مجموعه، دامنه و گستره ی تشیع را در ادب فارسی پیش از عصر صفوی نشان می دهد.

بارها اشاره کرده ایم که تشیع ایران در قرن ششم تا نهم هجری، نوعی تشیع ادبی است که معارف و داستانها و فضائل اهل بیت را در دل شعر فارسی ریخته و از این طریق محبت اهل بیت (ع9‌و باورهای شیعیانه را میان مردم برده است.

یکی از بهترین منابع در این زمینه، جُنگ های چندی است که از قرن نهم باقی مانده و آینه تمام نمای رواج تشیع در میان عامه مردم است.

یکی از این جُنگ‌های با ارزش که در سالهای نخست قرن دهم هجری و تقریبا به طور معین 902 نوشته شده، و تماما متکی به اشعار پیشینیان، یعنی شاعران شیعی قرن هشتم و نهم است، جنگ شماره 7594 کتابخانه مجلس است.
رسول جعفریان

در این مجموعه، دریایی از ادب شیعی، داستانها و فضائل اهل بیت (ع) را در شعر منظوم فارسی می توان ملاحظه کرد که هم به لحاظ بنیادهای شعری و هم محتوایی، جای بررسی بسیار جدی دارد، اما آنچه برای ما اهمیت دارد، اهمیت این مجموعه در نشان دادن، وجه ادبی شیعه در این دو قرن و نفوذ آن میان عامه مردم است. قبلا در همین وبلاگ مروری بر جنگ عبدالکریم مداح که چاپ شده داشتم و این نوشته می تواند ادامه همان باشد.

به طور کلی، مرور بر این جُنگ می تواند، افزون بر نشان دادن وضعیت ادب شیعه در زبان فارسی، برخی از باورهای عمومی شیعیان به خصوص داستانهایی که میان مردم رایج بوده و در آنها عناصر شیعی مبنای قصه بوده و سبب اصلی رواج تشیع در ایران این دوره است، را نشان دهد. این به ویژه برای آنان خوب است که هنوز فکر می کنند بسط تشیع در ایران کار صفویان بود. اگر این جنگها را با دقت بخوانند در می یابند که ادب فارسی که آن زمان وارث یک ادب ششصد ساله بود، دقیقا در چه مسیری پیش رفته و چگونه تشیع را در خود مستقر کرده است.

این جنگ، بر اساس صفحه ای آغازین و موجود، با اشعار شیخ حسن کاشی شناخته می‌شود که اساس منقبت خوانی در دوره جدید یعنی از قرن هفتم به بعد است. به طور کلی بخش عمده اشعار از کاشی و سلیمی است، هرچند از تعداد دیگری از شعرا هم قصاید قابل توجهی در آن آمده است. دیوان کاشی و سلیمی هر دو در ضمن انتشارات مجلس و به کوشش آقای سید عباس رستاخیز در سال 1389 و 1390 چاپ شده است.

در بخش نخست این جنگ، بسیاری از اشعار و قصاید وی که همگی در ستایش امام علی (ع) و اهل بیت است، درج شده است. شیخ حسن از داستان گویی بدور است، و در عوض، عالی ترین مضامین منقبت را که در ذهن متصور است، با شعر ساده و روان، عرضه کرده است.  اشاره به ابیاتی از اشعار وی در آغاز معرفی این جنگ مناسب است: (برگ 23):

حاصل این چرخ چیست، دوستی مصطفاست              فایده عقل چیست منزلت مرتضاست

گوهر دریای علم، شمع شبستان علم              بلبل بستان دین، پیشرو اولیاست

شاه رسالت بحق، احمد مختار بود               معجزه انبیاء‌ حیدر کرار است

پس از اشعار کاشی، نخستین شعر از سنایی است که حکایت فتح خیبر به صورت داستانی و با تفصیل در هشت برگ (41 ـ 48) آمده است. اساس این حکایات، بحث از شجاعت امام علی علیه السلام است که در بیشتر حکایات شیعی این دوره روی آن تأکید شده است. پس از آن شعری منسوب به فرخی آمده، ابتدا ستایش خداوند و رسول و پس از آن صحابه:‌«بر اصحاب و اولاد او سر برس / ز ما باد هر دم ثنایی شمر». آنگاه حکایتی و داستانی در باره امام علی (ع) آغاز کرده است:

کنون ای خرد مند فرخ روان                      شنو تا بگویم یکی داستان

ز مردی شیر خدا بوالحسن                                    امام انام و گزین زَمن

روایت کند شهره مقداد داد                          گزین امین مومن پاک زاد

در اینجا حکایتی از یکی از جَنگها بیان کرده که از برگ 48 تا 61 ادامه یافته است. هر دو حکایت قابل بررسی و نقد است.

شعر بعدی از شاعری با نام شعبان کاشی است که خطاب به امام زمان (ع) سروده شده است: (برگ 61 ـ 62)

آمد دم ظهور تو یا صاحب الزمان                عالم گرفت نور تو یا صاحب زمان

عیسی ز آسمان چهارم نزول کرد                در وعده ظهور تو یا صاحب زمان

نه سقف آسمان بود از رفعت جلال               یک غرفه از قصور تو یا صاحب زمان

تاریک بود دیده مردم ز جور و ظلم             روشن شد از در تو یا صاحب زمان

هر دل که بود مرده از آن ظلم زنده شد          از نفخ‌های صور تو یا صاحب زمان

شادند دوستی تو کوری دشمنان                   بنشسته بر صدور تو یا صاحب زمان

ما شرمسار آمده ایم و گناه کار                    بیچاره در حضور تو یا صاحب زمان

ما را به لطف و مرحمت خود قبول کن

گر نیک آمدیم و گر بد قبول کن

«مناقب مخمّس من کلام قنبر شاه» شعر بعدی است با این ترکیب: (برگ 63)

گرچو ما پرورده‌ای از رحمت پروردگار       چاکر اولاد احمد باش شیر کردگار

تا نگردی روز حشر از روی ایشان شرمسار این حدیث از جان و دل بشنو چو مردان یاد دار

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

آن که فرمودست ایزد هل أتی در شأن او        انّما یعنی مسلّم حجّت و برهان او

کوری آن کو ندارد مهر فرزندان او              این زمان تا هر زمان آید فغان از جان او

لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

شعر بعدی ترجیع بندی در مناقب امام علی (ع) است از «اشرف» شاعر: (برگ 64 ـ 65)

ای روی تو آفتاب تابان                             در روی تو چشم عقل حیران

بر چهره نازکت دل من                         چون زلف تو مو به مو پریشان.....

سلطان جهان علیّ عالی

مخدوم زمان ولیّ والی

ترجیع بند دیگری هم پس از آن آمده است: (برگ 66)

بلبل خوشگوی سلونی سرا                         طوسی شکر سخن انّما

سرو روان چمن لَو کَشف                          پادشاه مملکت لافتی

معنی هر چار کتاب از علوم                       منشی هر هفت ورق از ذکا

پرتوی از مطلع رویت صباح                     شمه ای از حلقه مویت مسا

روشنی چشمی و در چشم من                     خاک درت خوبتر از توتیا

پی رو تو از ره صدق و درون                   در دو جهان بر دو جهان پیشوا

هر نفس از عالم روحانیان                         می دهدم هاتف غیبی ندا

فرض علی الحاضر و الغایب

حبّ علی بن ابی طالب

در حاشیه برگ 66 شعری از «مرشدی» شاعر نقل کرده است که البته به دلیل صحافی برخی بیشتر ابیات از آخر، ناقص است:

دلم دگر سخن از عشق می کند پرواز            نوای پرده عشاق می نوازد ساز

همای همت من از هوای مهر علی                گشاده است پر و بال می کند پرواز

چو صبح صادق دم ز بوتراب زنی              برو درون دل از مهر غیر واپرداز

در برگ 67 قصیده ای دیگر آمده که نام شاعر محو شده و در ادامه آن در برگ 68 قصیده ای از شاعری با این تعبیر:  «ناظمی راست» یعنی ناظمی گوید، این ابیات را آمده است:

سلام من الله رب العُلا                   لذو طول و الجود و الکبریا

سلام علی سید المرسلین                امام الوری خاتم الانبیاء

سلام علی ابن عمّ الرسول              علیّ وفی سید الاوصیاء

سلام علی سیّده فاطمه                   بتول دو سبطین و خیر النساء...

به غربت فکنده رضا را چنین         اسیر بلا و قتیل عنا

... شفاعت کنی ناظمی را به حشر   که تا رسته گردد بروز وغا

قصیده بعدی در باره امام زمان (ع) از امیر مجد جلال کاشی است: (برگ 69)

دهد بگوش جهان مژده ز نو هر دم               بشیر حضرت فرمان روای ملک قدم

که بر جهان و بر اهل جهان مبارک باد         طلوع کوکب اقبال خسرو عالم

سپهر قدر و شرف آفتاب دولت و دین

محمد بن حسن صاحب زمان و زمین

رسول جعفریان

شعر بلند بعدی (برگ 69 ـ 72) از «ملک الشعراء آشیخ سعدی» است که شعری حاوی برخی از معجزات و حکایات داستانی و ساده است که طبعا به سعدی مشهور نمی‌آید. پس از آن در حاشیه برگ 71  با مدخل «قادری راست رحمة الله علیه» شعر دیگری آمده است که اغلب ابیات در صحافی محو شده است:

بگویم کدام ند آن هر دو نور                        نبی و ولیّ اند با هر دو پور

نبینی که دارنده او را ستود                         در علم خود را بر او برگشود

در حاشیه برگ 72 شعری از امیر سید علی قائنی آورده و در متن همان برگ 72 ـ 73، اشعاری از سلیمی شاعرآورده است:

 السلام ای سید کونین و ختم انبیاء                السلام ای شاه مرسل صاحب تاج و لوا

السالم ای صدر و بدر عالم و نور اله             السلام ای فخر نسل آدم و شمع هدا

السلام ای آفتاب آسمان یاء و سین                السلام ای ماه مهر افروز برج طاؤها

... السلام ای سرور غالب امیر المؤمنین        شیر میدان شجاعت صفدر روز عزا

السلام ای حامی دین نبی کاسلام را              داده ای قوت بدست و بازوی خیبر گشا

قصاید دیگری هم از سلیمی در ادامه آمده است (برگ 73 ـ 78). اشعار وی نیز جزو اشعار جدی و با ارزش در منقبت امام علی (ع)‌ و اهل بیت است و غالب آنها در دیوان سلیمی (به کوشش رستاخیز، تهران، 1390) چاپ شده است. برخی از این اشعار حکایات و قصه هایی است که در میان مردم در باره فضائل اهل بیت شیوع داشته است. ما بر اساس همین جنگ اشعار سلیمی را دنبال می کنیم:

 از جمله شعری «در قصه انار صدقه دادن امیر المؤمنین و ده انار از جنت آوردن جبرئیل» (برگ 78 ـ 80) که از همین سلیمی است. قصیده بلندی بعدی باز حاوی قصه های دیگری است که به صورت منظوم درآمده است و بر اساس آخرین بیت از سال 844 هجری است: (برگ 87):

محمد و علی و فاطمه حسین و حسن را         شفیع ذلت ما ساز روز عرصه محشر

به حق آدم آل عبا و حرمت باقر                   بحق جعفر صادق بحق موسی و جعفر            بحق به حجت هشتم رضا شهید خراسان                      به آبروی تقی و نقی و حرمت عسکر 

بحق قایم آل رسول مهدی هادی                   کز آفتاب بود فیض فضل و نور وی اظهر

که هرچه گشت ز ما بی رضا و امر تو صادر            بفضل و مرحمت خویشتن از آن همه بگذر

بسال هشتصد و چل بُدُ و چهار ز هجرت      که این قصیده در آمد به نظم و گشت محرّر

. در برگ 85 در حاشیه شعری از ابن حسام خوسفی «در مدح دوازده امام»‌ آمده است. در برگ 86 از کمال غیاث الدین فارسی.

قصیده ای از سلیمی در تطبیق اسامی امامان و اعداد در ادامه (برگ  87 ـ 89)) آمده با عنوان «در اسماء الله و اسامی انبیاء و الفاظی که با عدد ائمه معصومین علیهم السلام موافق است». در این اشعار به طور شگفت آوری بسیاری از صفات خدا و کلمات و اسامی که مناسبت با انبیاء و ائمه دارد و از نظر حروف ابجد همخوان است، به صورت منظوم عرضه شده است:

با محمد دان رسول الله موافق این عدد            با امیر المؤمنین نیز آن شه روز غدیر

چون علی بن ابی طالب ده و دو حرف دادن    فاطمه بنت محمد کین حساب آمد یسیر

دیگر اعداد ائمه چون حسین دان و الحسین      سید شباب جنت صاحب تاج و سریر

خاصه بهر دوستی این امامان آفرید              بر ده و دو قسمت ایزد این سپهر مستدیر

نامها را نیز یزدان آفرید اثنا عشر    روز و شب هر یک بساعت هم برین دستور گیر

در اشعار سلیمی، برخلاف بسیاری از اشعار این دوره که طعن و لعن در آنها وجود ندارد، جنبه انتقادی و تبرایی هم دارد.

قصاید دیگری هم سلیمی که در فضائل اهل بیت و برخی از داستانها در این زمینه است، در ادامه آمده است. قصیده ای در ستایش امام رضا (ع) (برگ 90) و قصیده ای «در فرمان کردن امیر المؤمنین و امام المتقین علی بن ابی طالب علیه السلام جماعت نحل را و فرمان بردن ایشان امیر المؤمنین را»‌ (برگ 91 ـ 92) و قصیده ای «در فرمان کردن امیر المؤمنین شیر را از مزرعه مرد درویش و انگشتری فرستادن و رجعت آفتاب» ((برگ 93 ـ 94) و قصیده ای «در التماس نمودن امام حسن بن علی علیه الصلاة و السلام از پدر معجزات سلمان و نمودن امیرالمؤمنین علی یأجوج و مأجوج و بعضی معجزات دیگر» (برگ 95 ـ 98) و قصیده «در معجز امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصلاة و السلام و باز گردانیدن آب فرات از بصره به مقام نجف» (برگ 98 ـ 99) قصیده «در خانه فروختن امیر المؤمنین علی علیه السلام در بهشت و مکتوب آوردن کبوتر از آسمان من عند الله که رضیت به بیع علی بن ابی طالب»‌ (برگ 100) و در ادامه باز اشعاری از شیخ حسن کاشی (تا برگ 145) و جایی گوید: (برگ 119).

مولدش در آمل و آب و خورش مازندران       وز ره جد و پدر نسبت به کاشان می رود

و در ادامه باز قصایدی از سلیمی تونی که همان سبک قصه ای را در کنار نقل فضائل دارد. از جمله در برگ 145 «در ولایت امیر المؤمنین علیه السلام در زمان خلافت عمر نمودار دانیال پیغمبر» و در برگ 148 «در موالات پادشاه روم در زمان خلافت ابابکر و جاثلیق را فرستادن با صد مرد دانشمند ترسا پیش وی و عاجز شدن او در جواب ایاشن و حل کردن و جواب گفتن امیر المؤمنین علی علیه الصلاة و السلام آن مشکلات و سوالات را و مسلمان شدن ایشان»، و باز حکایتی دیگر در برگ 151 و 153 - 154 «در فضائل اهل بیت علیهم الصلوة و السلام و مسخ شدن موذن که امیر المؤمنین را ناسزا می گفته در ولایت شام در زمان ابوجعفر دوانیقی». محتمل است که میانه برگ 153 ـ 154 چیزی سقط شده باشد، چون شعری که در 154 ـ ر آمده با مصرعی آغاز می شود که مصرع پیشین آن نیست و بعد از آن این بیت آمده است:

ای بغیر مصطفی نابوده همتای تو کس          بسته بر بهر تو ایزد مهر حور العین و بس

و این شعر به احتمال سلیمی که یکسره از کاشی و آمل و شهر او تعریف می کند: (برگ 158).

استرآباد که نزهتگه باغ ارم است                 بی جناب تو مرا نیک چو زندان آمد

گرچه دارم وطن خویش در آمل لیکن            نسبت شعر من از خطه کاشان آمد

در برگ 162 گویی بخشی از کتاب توسط کاتب یا گردآورنده تمام شده با این رباعی و سپس تاریخ:

گر حبّ علی وان بتولت نبود                       امید شفاعت رسولت نبود

گر طاعت حق جمله بجا آری تو                  بی حبّ علی هیچ قبولت نبود

آنگاه نوشته است: تم الکتاب بعون الملک الوهاب فی منتصف شهر رمضان المبارک لسنة اثنتین و تسعمائه (902).

بلافاصله پس از آن و درست زیر عبارت بالا آمده است: مولانا محمد گنجه ای فرماید: بنام خداوند پروردگار / خداوند لیل و خدای نهار... و پس از آن اشعاری دیگر، هرچند برگ بعد باز با این اشعار سازگار نیست و گویی جابجایی هایی در برگها یا سقطی صورت گرفته است. صفحه مقابل علی القاعده از کاشی است که باز از آمل ستایش کرده است:

از لطف او دارد آمل چندان امید حب از او      کز صاحب جود و کرم گاه سخا آمالیان

شعر بعدی در برگ 164 «فی مرثیه امام حسین علیه السلام»‌است:

ای معلی یا حسین ابن امیر المؤمنین              وی مزکی یا حسین ابن امیر المؤمنین

در مراثی تو چشم خامه خون می باردم         گاه انشا یا حسین ابن امیر المؤمنین

... یک نظر بفکن بما باشد ببخشاید بلطف      حق تعالی یا حسین ابن امیرالمؤمنین

رسول جعفریان
اشعار دیگری در ادامه آمده اما از برگ 167 باز ارتباط قطع شده و حکایت ترسا و جاثلیق و پادشاه روم و سوالات او و پاسخ های امام به صورت منظوم و تفصیلی درج شده است. (برگ 167 ـ 171). اشاره «طبع سلیم» در پایان اشعار، شاید اشاره به آن باشد که اشعار از سلیمی تونی است که در منظوم کردن این قبیل حکایات ید طولایی دارد. نمونه بعدی «در معجز امام زین العابدین علیه الصلاة و السلام» است که باز از تونی و به نظرم کشیدن یک روایت است: (برگ 172)

گر همی خواهی که یابی دولت دنیا و تن        از دل و جان باشد مولای امیر المؤمنین

مهر مهرش بر نگین خاتم دل نقش کن           تا که ملک جاودانی آیدت زیر نگین

دامن حب علی و آل او از کف مده                عروة الوثقا اگر می خواهی و حبل المتین

از پی آن شاه مولای حسن باش و حسین        تا ترا باشند رهبر سوی فردوس برین

آدم آل عبا باشد علی بن الحسین                   سید السجاد و العبّاد زین العابدین

... چون سلیمی مدحل آل مصطفی ورد منست             گاه و بیگه روز شب اندر شهور و در سنین

کان محبان را که در مدح آل مصطفی           هست اندر گوش جان با بحر غفران کن قرین.

شعر بعدی «فی مدیح سلطان الاولیاء و برهان الاتقیاء علی بن موسی رضا علیهم الصلاة و السلام و علی آبائه الطاهرین و اولاد المعصومین» که باز سلیمی است و شعر بعدی هم (173 ـ 174) و شعر دیگری «اشتر و حجره» که بسیار عالی با مضامین بدیع است:

بار تو میکشم چو شتر بر دل این نگار          کس را درون حجره دل نیست جز تو یار

و شعری دیگر با این بیت:

نگارا روز عید آمد بیار اشتر و حجره          که با زینت بود زیبا و رعنا اشتر و حجره

همه این اشعار و چند قطعه دیگر همه از سلیمی است (تا برگ 177). در آنجا شعر بلند دیگری آمده است با این عنوان «در ولادت صاحب الزمان و نسبت مادر و غیبت و علامات ظهور وی».

به نوک خامه سر نامه ساز نام خدای                        که بر سر همه منشور ها بود و طغرا

سخن بحمد خدا ابتدا کن ای مؤمن                 که ابتدای سخن واجبست حمد و ثنا

...امام وقت و اولوالامر و حجت یزدان          که شرع و دین نبی را از او بود احیا

محمد بن حسن را شناس آن شاهی                که قایم از شرف ذات اوست ارض و سما

سپس داستان مادر امام زمان (ع)‌ و ولادت امام زمان و حکایات بعدی و مسائل ظهور در ادامه آمده است.

شنید سوره القدر را ز طفل صریح               که خواند در شکم مادرش بلفظ فصیح

سلام کرد برو حجت خدا آنگاه                    ز ترس و هیبت آن شد رخ حکیمه چو کاه

رسید وقت ولادت برو که دیدارش                بفال خیر ببینی به موجب دلخواه

سپس روایت مربوط به امام عسکری که کسی را برای بردن نامه ای به مدائن فرستاد و به او فرمود پس از پانزده روز که باز آیی، صدای شیون خواهی شنید که به خاطر رحلت من است. او از جانشین حضرت پرسید و امام عسکری (ع) در باره حضرت حجت (ع)‌به او توضیح داد: (برگ 183)

به گریه گفت ای مقتدای متقیان                    ز بعد تو که بود قایم و امام زمن

امام گفت که بر من نماز هر که کند               پس آن که از تو بخواهد جواب نامه من

بعد از این، در باره ظهور سخن گفته است: (برگ 184).

چو جبرئیل بفرمان ایزد متعال        کند بدان شه معصوم بیعت اول حال

ز بام کعبه ندا در دهد که حجت حق              ظهور کرده خلایق کنید استعجال

کند سلام و گواهی دهد که بر خلقان              تویی امام بحق قایم محمد و آل

زمان کوکبه صاحب الزمان چو رسد                        شهان روی زمین را رسد زمان زوال

خلاف و ظلم ز روی زمین بر اندازد                        جهان ز خارجی و ناصبی بپردازد

قصیده بالا که تا برگ 185 ادامه دارد از سلیمی تونی است که در این قبیل تصویرپردازی ها بسیار چیره دست است. اشعار بالا با قسم دادن به حرمت تک تک امامان در پایان گوید:

بفضل خود همه را با سعادت دایم                 رسان بدولت دیدار حجة القایم

دو قصیده دیگر یکی با عنوان «در احوال قیامت و صور اسرافیل از تفسیر کلام الله و حدیث مصطفوی علیه السلام» (برگ 186) و دیگری با عنوان: «در معجز حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم»‌ باز از همین سلیمی در ادامه آمده است. (تا برگ 193). اما از آنها جالبتر قصیده بلندی است با عنوان «قصه فرزندان حضرت صاحب الزمان علیه السلام و شهرهایی که بنا کرده اند در جزایر و شیعه آنجا». (برگهای 194 ـ 199). این شعر در وصف جزیره خضراء است که از میان دو حکایت نقل شده یکی از سال 543 است و دیگری مربوط به سال 691. آنچه در اینجا به شعر درآمده، حکایت اول است که از کمال الدین احمد بن محمد بن یحیی الانباری نقل شده و مجلسی نیز در بحار  (بحار: 53/213 ـ 214) آورده است. سلیمی این حکایت را به شعر درآورده است:

این حکایت بگوش جان بشنو                      معجز صاحب الزمان بشنو

این چنین است نقل ای دانا                          از سعید بن احمد بن رضا

کز که هجرت رسول انام                           پانصد و چل بدوسه سال تمام

سپس باقی ماجرا نقل شده که از آن جمله از خبر از شهری به نام مبارکه است که فردی با نام طاهر بن محمد بن حسن برآن فرمانروایی دارد. دنباله آن، قصیده دیگری از سلیمی آمده و در آن فضائل خوانی به نوعی برابر داستان های شاهنامه قرار گرفته است: (برگ 200).

اگر فردوسی آگه بودی از وی                    نکردی یاد گیو و سام و نیرم

حدیث رستم و بازوی حیدر                        مثال حمله روباه و ضیغم

اگر قهرش دهد پروانه در خاک                   فرو ریزد زهم اعضاء رستم

ز شاهان خواه سام و خواه رستم                 همه از مهتران از بیش و از کم

ز روی راستی چون حصن خیبر                کرا شد در جهان فتحی مسلّم

قصیده در جواب «مولانا حسن کاشی رحمة الله علیه به مقام استرآباد گفته شد» و «در معجز امیر المؤمنین علیه الصلاة‌ و السلام و درست ساختن دست بریده» در یکی از معجزات نقل شده: (برگ 203)

بشنو این معجز ز اخبار صحیح                  تا ببینی حجت و برهان صریح

اصبغ نبّاته راوی امین                              گفت مولایم امیر المؤمنین

تا آخر این قصیده از سلیمی است که ضمن آن باز از شیخ حسن کاشی بنیانگزار این مکتب منقبت خوانی ستایش کرده است:

به مدح میر دین کاشی در آمل                     نهاده گنج مستوفی فراهم

مرا از بهر مدحش باید این جان                   و گرنه جان کرا باید درین غم

و قصاید دیگری باز از وی، به صورت مستقل یا در جواب شیخ حسن در ادامه آمده است (برگ 204 ـ 206).

کمینه بنده سلیمی ز چاکران علی است           که از محبت او می زند چو کاشی لاف

ز مادحان ولی الله ام که این صنفند               به قدر و مرتبه عالی تر از همه اصناف

قصیده دیگری باز در ادامه در منقبت امام علی (ع) آمده: «ایضا فی الجواب فی مناقب امیر المؤمنین علی علیه الصلاة و السلام»

الا ای مؤمن صادق اگر حق گویی و حق دان              علی را حجت حق گوی و راه او ره حق دان

دلیل ار زانکه بر حقّیت آن شاه می خواهی     حدیث مصطفی کن گوش و قول ایزدی برخوان

علی حجت، علی قدرت، علی حکمت، علی حشمت        علی جنت، علی نعمت، علی رحمت، علی غفران

علی نور و علی انور علی درّ و علی گوهر     علی ساقی علی کوثرعلی مالک علی رضوان

و در ادامه باز از شیخ حسن کاشی یاد می کند: (برگ 208)

اگر کاشی و حسان زنده بودندی به مداحی                نمودندی سلیمی را ز حسن طبع استحسان

مرا تون مولدست و سبزوار آمد وطن لیکن             مرید کاشیم بر کیش و دین مردم کاشان

می دانیم که سلیمی در جای دیگری هم گفته است:‌ مولدم تون و سبزوار وطن /  مسکن مؤمنان پاک سیر (دیوان سلیمی چاپی، 161).

قصاید فراون دیگری از سلیمی در توحید و نعت نبی و مناقب علی (ع)‌ در ادامه در این جنگ آمده (تا برگ 215) و در اینجا قصیده ای «در جواب مولانا لطف الله به مقام نیشابور به التماس بعضی اعزه در یک سحر گفته شد». اشاره وی به لطف الله نیشابوری است که او هم از مداحان امام علی (ع) و اهل بیت است و دیوان وی باقی مانده که چاپ عکسی از  به کوشش بنده انتشار یافته است. باز قصاید دیگر (تا برگ 219) و دیگری با عنوان «در تتبع مولانا حسن کاشی به وقت عزیمت مشهد شاه علیه السلام». در این شعر، علاوه بر جنبه ولایی، جنبه تبرایی هم آمده است. (برگ 220).

در مذاق موالیان علی                    مدح وی به بود از شهد شکر

لیک بر جان خارجی لعین             بتر آید ز زخم تیر و تبر

ظلم بعد از نبی بنا آن کرد              که بناحق نشست بر منبر

حق و باطل بهم درآوردند              کار اسلام شد هبا و هدر

مر وصیت که مصطفا فرمود          شد فراموششان تمام مگر

آن نخستین ز بهر خویش ستاند       بیعت از مردمان به زور و به زر

و باز قصیده ای «در جواب افضل المادحین مولانا حسن کاشی»‌ (222) و قصایدی «فی مناقب امیر المؤمنین علی علیه الصلاة‌ و السلام» (برگ 223 ـ 224) با این بیت:

دلی به مدح علی و محبت آل محمد                تتبع است و تشبّه به کاشی و به فرزدق

که شیخ حسن را با فرزدق کنار هم گذاشته است (برگ 190)

و دنبال آن قصیده ای «فی تتبع مولانا خواجو رحمة الله علیه»‌: (برگ 225)

بر جان ما محبت حیدر نوشته اند                 خط وفای آن شه صفدر نوشته‌اند

...ای ناصبی تو را درک الاسفلست جای       کانجا بهای مقرر نوشته‌اند

آن کو محب شاه چو سلمان و بوذرست          او را خط نجات ز آذر نوشته‌اند

سلیمی قصیده دیگری دارد که «به وقت عزیمت مشهد مقدس امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام»‌ سروده است (برگ 226). در حاشیه همین صفحه، قصیده ای است از «مولانا هیبت»:

جان من از بهر حیدر بین که قربان می رود                جان چه باشد سر فدای شاه مردان می رود

سوی جنت میرود از بهر عزت آن امام                      اهل جنت جمله پیش شیر یزدان می رود

در قصیده دیگری که «فی جواب ترجیع مولانا حسن کاشی به مقام نجف امیر المؤمنین علی علیه السلام» است از داستان سلمان و دشت ارژن یاد شده است (برگ 239). چندین قصیده منقبت در ادامه آمده (تا برگ 241) و در آنجا شعری «فی جواب مولانا کمال غیاث فی المخمس» آمده است: (برگ 241).

بشکر و حمد حکیمی کنم اساس سخن           که داد حکمت او انس روح را با تن

به مهر آل عبا ساخت جان ما روشن             که نامشان ز شرف کرد ایزد ذو المن

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

قصاید دیگر سلیمی ادامه یافته و یکی از آنها «فی المرثیه»‌ است (برگ 247) و دیگری وداع نامه وی با نجف (برگ 248) و باز شعری در مرثیه امام حسین علیه السلام: (برگ 249)

ای دل گرت محبت آل محمد ست                 خون شود که روز محنت آل محمدست

وی دیده ساز خون دل از غم تو هم روان       امروز چون مصیبت آل محمدست

و باز هم مرثیه دیگر

ز ایرانیم ما با چشم خون افشان همه             گریه و زاری که اینجا جای زاری و بکاست

جمله جان های شیهیدان غرقه بحر عناست                 خون روان از چشم خلق امروز می دانی چراست

خاک خون آغشته لب تشنگان کربلاست        آ]ر ای چشم بلابین اشک خونابت کجاست

این جنگ در برگ 251 پایان می یابد و تاریخ نسخه که محو شده، کسی 920 نوشته که علی القاعده و با توجه به تاریخی که میانه کتاب بود، باید 902 هجری باشد.

 رسول جعفریان

رسول جعفریان

تذییل:
دو جُنگ منقبتی دیگر
جنگ دیگری که در کنار این جنگ می تواند روشنگر نکات قابل توجهی در باره ادب شیعی در قرن نهم باشد، جنگ شماره 7887 مجلس است که آن نیز شامل اشعاری از کاشی و سلیمی و نظام استرآبادی و لطف الله و دیگران در باره اهل بیت است.

از دیگر جنگ های حاوی اشعار شیعی قرن نهم جنگ شماره 3528 دانشگاه تهران است که از شماری از شاعران شیعی، اشعار منقبتی نقل کرده است. از جمله شعری از مولانا بوطالب در مقتل امام حسین: (برگ 15)

ای دل ملول باش که ماه محرم است              وی دیده، خون ببار که ایام ماتم است

سگ زادگان به عشرت و عیش اند خرمی      هر جا که مؤمن است، دل افگار و باغم است

گویند خلق پشت فلک خم چرا شده‌ست؟         از ماتم حسین علی پشت او خم است

باز شعری در رثای امام حسین از میر سید مسکین: (برگ 17)

ای دل گری که ماتم اولاد مصطفی است        ماه محرم آمد و وقت غم و عناست

در این جنگ اشعاری نیز از ناصر خسرو شاعر اسماعیلی آمده است. شعری از مولای رومی در ارادت به دوازده امام آمده (برگ 45) که نشان می دهد برخی از اشعار این مجموعه ها را باید مورد تأمل قرار داد:

من رومی چالاکم اثناعشری پاکم                 در عشق تو غمناکم از مات سلام الله

قصیده ای از کمالی رازی و همین طور شعری در مناقب امام علی (ع) از مولانا افجنگی آمده است (برگ 53). از مولانا اشرف بغدادی نیز که در یکی از جنگهای سابق نیز اشعاری بود، در این جنگ نیز قصیده ای آمده است. (برگ 59). حکایت کشتن عنتر لعین نیز که در داستانهای عامیانه مربوط به امام علی (ع) فراوان حضور داشت، قصیده ای از مولانا عمادی نقل شده است:

ای به مهر علی در دلت منور جان                با قرین علی کوش تا رسی به جنان

علی که بود ولی خدای عزوجل                   علی بود نبی را برادر از دل و جان

چرا تو فخر به قوم یزید می آری                 چرا تو حیدر و گویی به رستم دستان

و این اشعار در باره رستم ادامه می‌یابد و نشان می دهد بحثی که شیخ حسن کاشی شروع کرده و خواسته بود که شعر در مدح امام علی سروده شود نه رستم، ادامه یافته است. (برگ 75). ساختن دیونامه ها و نقش امام در کشتن آنها، نوعی جایگزین برای قتل اژدها و دیو سپید و غیره در داستانهای کهن ایرانی توسط رستم است. در همین جنگ قصیده ای با عنوان «ولایات دیونامه مرتضی علی کرم الله وجهه در گفتار شیخ انوری قدس سره» آمده است. (برگ 83). داستان دشت ارژنه هم که مربوط به سلمان و شیر و امام علی (ع) است از افجنگی در این جنگ آمده است (برگ 85). چندین قصیده (برگ 97) در این مجموعه از قول فردوسی در مناقب امام علی (ع) آمده است که محل تأمل است: (برگ  101)

میر دین پور شجاع صف هیجا حیدر است     زانکه شیر ایزد و ابن عم پیغمبر است

آن سوار صفر لشکر شکن کز بیم او                        تا ابد هول و قضا بر جان عمرو و عنتر است

نمونه دیگرش شعر منقبتی در باره امام علی (ع)‌ از سعدی است: «منم از جان و دل مولای حیدر/امیر المؤمنین آن شاه صفدر». (برگ 293)

قصه دشت ارژنه به گونه ای دیگر و در قصیده ای دیگر هم در این جنگ آمده است، (برگ 119). شماری قصیده با عنوان ولایت نامه از شاعران مختلف و کمتر شناخته شده در این جنگ هست، که نشان از نوعی گرایش فکری در میان تشیع و تسنن در ایران قرن هشتم و نهم هجری دارد. (برگ های 125 ـ 129) نام شاعرانی مانند رواسی، قطبی، اساعیل جوالقی، سید حسین شیرازی، خواجه مقصود، درویش اقطع و مانند اینها. (133، 137، 165، 253). ولایت نامه ای از علی حجاجی (؟) بر اساس بیتی از آن در سال 700 از هجرت ساخته شده است (برگ 97). در این جنگ، به دفعات از اشعار شیخ حسن کاشی که بنیانگزار این مکتب منقبتی در شکل جدید آن است، قصایدی نقل شده است. قصادی از حمزه کوچک (برگ 223) و بوالقاسم سبزواری (برگ 221) هم در این جنگ هست که تاریخ نظم آن بر اساس یک بیت 745 است. (برگ 225). از چندین شاعر دیگر هم قصایدی در این جنگ هست که نشانگر گستره منقبت خوانی در ایران و ادب فارسی در قرنهای هشتم و نهم هجری است.

 رسول جعفریان

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 405540

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۸:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
    11 4
    آقای جعفریان اگر دنبال تشیع در ایران باشیم ،خوب شیعیان اختصاصات زیادی دارند که سنی ها کمتر دارند از جمله همین شعرهای منقبتی در مدح دوازده امام ، ولی مثلاً ازدواج موقت هم از اختصاصات مذهب شیعه است که اگر در یک محدوده تاریخی شواهدی از صیغه وجود داشته باشد نشان دهنده آن است که مذهب شیعه در آن محدوده تاریخی وجود داشته است،
    • الیمی A1 ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
      8 4
      یه کم به عقلتون رجوع کنید دوست عزیز ... خداوند در قرآن داشتن 4 زن رو جایز دونسته . ... اساسا قرآن با شهوت پرستی مخالفه و صیغه نماد بارز شهوت پرستی است .قرآن با هر چیزی که همانند اب شور شما رو تشنه تر کنه مخالفه ....
    • بی نام IR ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
      5 5
      آیه 24 از سوره نساء را تفاسیر عمده اهل سنت مانندتفسیر کبیر فخر رازی مربوط به حکم و دستور ازدواج موقت و متعه گرفته اند."فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضة و لا جناح علیکم" ترجمه:"زنانی را که متعه ازدواج موقت می کنید، واجب است مهرآنها را بپردازید و گناهی بر شما نیست" روایات اهل سنت: الف: در شرح قوشجی بر تجرید العقاید، مبحث امامت ص 464 و غیر آن آمده است که عمر خلیفه دوم گفت: ای مردم سه چیز در عهد پیامبر حلال و جایز بودند یکی متعه زنان و من آنان را حرام کردم ب: صحیح بخاری در ج 6 ص 37 قسم التفسیر ذیل آیه 196 سوره بقره از عمران بن حصین نقل می کند که هنگامی که آیه متعه در کتاب خدا نازل شد ما همراه رسول خدا بودیم و بدان عمل می کردیم و پیامبر اکرم ص تا زنده بود از آن نهی نکرد
    • بی نام A1 ۱۴:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
      6 4
      این یه بحث علمی و دینی است که باید متخصصین در باره آن نظر بدند. کار هر ... نیست خرمن ... کوفتن... شیر نر می خواهد و مرد کهن.....
    • الیمی A1 ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
      3 2
      قرآن و عقل از تاریخ بالاتر است ...
  • بی نام A1 ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۳
    5 0
    چرا این همه متن و جنگ کهن ادبی فقط باید در دست شما باشد و بقیه حتی از دیدنشان محروم؟ تا کی میخواهید این نسخ را ششخصی کنید و نهایت در دست دوستان خاص؟؟
  • بی نام A1 ۰۷:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
    2 0
    الله اکبر به گستره ادبیات فارسی تشیع