چرا در میان ائمه فقط حسین بن علی(ع) قیام کرد؟/ فرمانده ای که در مقابل امام حسین بی ادبی نکرد

دلایل ماندگاری واقعه کربلا، اولین رویارویی کاروان امام با سپاه حر و سابقه سوگواری های مذهبی در ایران را در پرونده خبرآنلاین در روز پنجم محرم بخوانید.

 

  گفت و گو با دکتر صادق آیینه وند، استاد تاریخ اسلام 

پرسش: چرا واقعه کربلا این چنین در تاریخ اسلام ماندگار و جاودانه شده است؟

پاسخ: دلایل فراوانی می‌توان یافت برای آنکه این حادثه در تاریخ اسلام اینچنین ماندگار شده است. نخست اینکه قهرمان این واقعه یکی از نوادگان مستقیم پیامبر (ص) بود که در جامعه آن روز از همگان معتبرتر و مورد اطمینان‌تر بود. دیگر آنکه کسانی که مقابل امام (ع) قرار گرفتند، پایگاه دینی قوی‌ای نداشتند. از دیگر دلایل ماندگاری این قیام، اخلاص امام(ع) و یاران‌شان بود، یعنی امام(ع) و اصحابش به آنچه گفتند، پایدار ماندند، دیگر اینکه در اقدام امام(ع) روشنگری در مفهوم، کلام و رفتار مشهود بود. ضمن اینکه به لحاظ تاریخی، از منظر ابعاد فاجعه چنان تلخ بود که حادثه دیگری مشابه آن در جهان اسلام صورت نگرفته است. نکته دیگر آنکه هیچ حادثه دیگری چنین در تاریخ اسلام ماندگار نشده است.

یعنی همه احزاب، گروه‌ها، فرقه‌ها و جماعت‌های مسلمان اگر با نگاه منصفانه به تاریخ اسلام نگاه کنند، نمی‌توانند در اهمیت این حادثه تشکیکی ایجاد کنند. دلیل اصلی آن هم حق‌طلبی امام حسین(ع) است، یعنی امام حسین(ع) به دنبال حق بود و به آنچه گفت عمل کرد.

پرسش: وضعیت تحقیقات و منابعی که به قیام کربلا پرداخته اند چگونه است و چقدر توانسته اند اهداف آن را روشن کنند؟

پاسخ: در سال‌های اخیر تحقیقات فراوانی در زمینه قیام عاشورا و ابعادش صورت گرفته است و آثار متعددی به زبان‌های مختلف دنیا مثل انگلیسی و عربی منتشر شده‌اند. اما هنوز کارهای فراوانی باید صورت بگیرد، عاشورا جنبه‌های گوناگونی دارد و هیچ کس نمی‌تواند بگوید درباره قیام امام حسین(ع) یک کار جامع انجام داده است. باید بر اساس آن کتاب‌ها، فیلم‌ها، مقالات و آثار هنری گوناگونی ساخته شود، زیرا هر چه جلوتر می‌رویم، گویی این واقعه تازه‌تر شده است و به تعبیر دقیق‌تر، تا انتهای تاریخ تفسیربردار است و جنبه‌های گوناگون رمزآلود و نمادین و هستی‌شناسانه دارد که نمی‌توان آن را در چند کتاب یا فیلم خلاصه کرد. بنابراین پرداختن و بازخوانی این واقعه باید همچنان ادامه پیدا کند تا بشریت معناهای بیشتری از آن افاده کند.

پرسش: بهترین پیامی که از واقعه کربلا می توان برای نسل امروز بیان کرد، چیست؟

پاسخ: در طول تاریخ اسلام، با هر بار مراجعه به واقعه کربلا یکی از وجوه آن اهمیت خاص می‌یابد، مثلا در دهه‌های ۱۳۴۰ یا دهه ۱۳۵۰ کسانی که به واقعه عاشورا می‌پرداختند، عمدتا به جنبه قیام و انقلاب آن اشاره می‌کردند. اما امروز در زمانه ما مهم‌ترین درسی که می‌توان از قیام امام حسین(ع) گرفت، بحث اخلاق است. امروز ما باید اخلاق و سیره معصومین(ع) را بنگریم و ببینیم که ایشان در آن شرایط دشوار چگونه رفتار می‌کردند. ما در جهان امروز بیش از هر چیز به اخلاق نیازمندیم، ضمن آنکه نباید از سایر ابعاد عاشورا غفلت کنیم.

چرا در میان ائمه تنها امام حسین(ع) قیام کرد؟

بسیاری از مردم، روش امام حسین(ع) متفاوت از سایر ائمه اطهار می پندارند؛ مثلا برخی گمان می کنند که از علامات شیعه، تقیه است؛ در حالی که امام حسین(ع) تقیه نکرد. اگر تقیه حق است، چرا امام حسین تقیه نکرد و اگر حق نیست، چرا سایر ائمه تقیه کرده و به آن دستور داده اند؟ در بسیاری از امور دیگر هم بین سیره معصومین تعارض و تناقض ظاهری دیده می شود. از طرفی چون همه ائمه به عقیده ما معصومند و فعلشان مانند قولشان حجت است، پس ما در عمل چه کنیم و تابع کدام سیره باشیم؟ و گاهی از این موضوع به نقطه ضعف شیعه یاد می شود.

اما باید گفت نقطه قوت شیعه در همین موضوع است. یک پیشوا اگر فقط 23 سال در میان ما باشد، چندان تحولات و تغییرات و موقعیت های مختلف برایش پیش نمی آید که ما وی را در همه حالات الگوی خود قرارا دهیم؛ ولی اگر به مدت 273 سال، پیشوایانی داشته باشیم که با انواع قضایا مواجه شوند و طریق حل آن قضایا را به ما بنمایانند، ما بهتر با روح تعالیم اسلام آشنا می شویم و از جمود و خشکی نجات پیدا می کنیم.

اما درباره تفاوت حرکت امام حسین (ع) با دو امام پیش از خود باید گفت که شرایط زمان هر کدام اتخاذ یک روش خاص را می طلبیده است. به طور مثال مشکلاتی از قبیل کشته شدن عثمان و وجود خشک مذهبان متعصب و جاهل یک مدل رفتار و سیاست را برای امام علی (ع) رقم زد و همچنین مشخص نبودن وضعیت ناسالم حکومت معاویه که در ضمن ادعای خلافت پیامبر(ص) را هم نداشت شرایط دیگری را برای امام حسن(ع) رقم زد که نباید همانند برادرش دست به قیام می زد.

برای بررسی بیشتر این تفاوت ها در حرکت امام حسین(ع) با پدر و برادرش اینجا را بخوانید.

 

 برگرفته از دروس عاشورایی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

اولین رویارویی سپاه حق و باطل / چرا حر در مقابل امام حسین(ع) بی ادبی نکرد؟

حضرت وقتی که از مکه حرکت کرد، منازل بسیاری را طی کرد. اما منزلی که نسبتا حساس بود و به نوعی یک مقابله میان حق و باطل بود اینجا است. حضرت خیلی جاها آمد و اطراق کرد؛ با افرادی هم مثل عبیدالله بن حر و زبیر هم برخورد کرد ولی هیچ کدام این برخوردها رویارویی حق و باطل نبود؛ می نویسند در یکی از منازل حضرت فرمود: آب برداریم. اصحاب هم آب برداشتند آمدند و به منزل ذی حسم رسیدند.

آنجا که رسیدند یکی از اصحاب تکبیر گفت؛ پرسیدند: چه شده که تکبیر می گویی؟ گفت: اینجا دارم یک نخلستان می بینم! وسط بیابان حجاز و نخلستان! یعنی چه؟ خوب که نگاه کرد، گفت: نه؛ این ها سرنیزه است که دارد به سمت ما می آید. وقتی کاروان نزدیک تر شد، دیدند یک لشکر با هزار نفر آمده است.
هنگام ظهر بود؛ آن هم حرارت ظهر در بیابان های حجاز!
کاروانشان آب زیادی همراه داشتند؛ این ها هم تشنه هستند و هوا گرم است.

حضرت به جوان هایش-نه اصحاب، یعنی به علی اکبر و دیگر جوانان- رو کرد و گفت: بروید به این ها آب دهید! این ها تشنه هستند. خوب از این ها پذیرایی کردند. بعد وقتی حال این ها جا آمد، دارد که حر تا موقع نماز ظهر همراه حضرت بود. حضرت به یکی از اصحاب فرمود: اذان بگو که می خواهیم نماز بخوانیم. حجاج اذان گفت و امام حسین، عبا بر دوش آمد و آماده نماز شد.

اولین خطبه و سکوت معنادار کوفیان

حضرت قبل از نماز، چند جمله خطاب به آن ها می گوید. دارد که: ای مردم! من پیش شما نیامدم مگر زمانی که نامه هایتان به دست من رسید، و فرستاده هایتان نزد من آمدند که: نزد ما بیا که ما امامی نداریم که پشت سر او، برحق و هدایت جمع شویم. ببینید حضرت از میان آن همه نامه، چقدر از این یک جمله استفاده می کند!

بعد حضرت فرمود: اگر شما پایش ایستاده اید، من آمده ام، پس مرا نسبت به پیمانتان مطمئن کنید. اما اگر از آمدن من کراهت دارید و تحت هواهای نفسانی اسیر شده اید، من بر می گردم. دیگر هیچ کس حرفی نزد.

سپس حضرت به موذن فرمودند: اقامه نماز را بگو. بعد حضرت به حر فرمود: آیا می خواهی با همان هزار نفری که همراهت آمده اند نماز بخوانی؟! حر گفت: من هیچ وقت این کار را نمی کنم. تو جلو بایست، ما همه با تو نماز می خوانیم. امام حسین نماز خواند و آن ها هم اقتدا کردند.

خطبه ای دیگر و جواب حر

امام حسین بعد از سلام نماز عصر رو به این ها کرد، باز هم حضرت بحث حق را به میان آورده و می گویند: ای مردم! اگر حریم الهی را حفظ کنید و حق اهل حق را بشناسید، خدا بیشتر از شما خشنود می شود. ما سزاوارتر و شایسته تریم برای اینکه زمام کار را در دست بگیریم.
اگر غیر از این است و آنچه برای ما نوشته بودید را الان قبول ندارید، پس ما برمی گردیم.

اینجا بود که حر جواب داد. در خطبه قبل چیزی نگفت، اما اینجا گفت: به خدا قسم! من نمی دانم این نوشته هایی که می گویی چسیت. امام حسین گفت: بروید نامه ها را بیاورید. حضرت رباب، غلامی داشت که او رفت و نامه ها را آورد. دوازده هزار نامه را جلوی این ها ریخت.

بعد امام حسین تصمیم به حرکت گرفت. وقتی که حضرت سوار مرکب شده و می خواهد برود، حر عرض کرد: من که نامه ننوشتم شما بیایی! پس حساب من جدا است. از طرف دیگر هم به من دستور داده شده که از شما جدا نشوم تا شما را نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. حسین چه جوابش دارد؟فرمود: مرگ به تو نزدیک تر است از اینکه بتوانی مرا نزد عبیدالله ببری. همین هم شد و حر پیش از آن از دنیا رفت.

کارکرد عقلی که هنوز اسیر نفس نشده است / وقتی حر مقابل امام بی ادبی نمی کند

همین که حضرت خواست حرکت کند، حر جلویش را گرفت. امام به حر نهیب زد که مادر به عزایت بنشیند! چه کار می خواهی بکنی ؟! حر پاسخ داد: اگر غیر تو از عرب، چنین حرفی را به من می زد، آن هم در یک چنین موقعیتی که تو داری، من هم همان طوری که اسم مادرم را می برد، اسم مادرش را می بردم. در میان عرب، «مادر به عزایت بنشیند» تعبیر سنگینی است! اما به خدا قسم! من راهی جز این ندارم که اسم مادرت را به بهترین وجه ببرم! لذا حر ساکت شد و جوابی نداد.

قضیه چیست؟ چرا حر این حرف را نزد؟ چون او هنوز به اسارت نفسش نرفته بود. عقلش کار می کرد. هنوز عقلش به اسارت هواهای نفسانیه اش نرفته بود. به تعبیری حر، سر عقل بود. از همین جا معلوم می شود که تابع غضبش رفتار نمی کرد. لذا این تعبیری که از علی نقل شده که «الحرّ حرّ» حر و شخص آزاده، آزاده است، اگر چه این آزادگی به ضررش باشد. به این معنا است.

بله، حق ثقیل و مر است، اما برای کسی که به اسارت نفس رفته است؛ در صورتی که اگر شخص به اسارت نرفته و حر و آزاده باشد، حق برایش سنگین و تلخ نیست. این حرف های جناب حر فقط ادعا نبود؛ بلکه باید بیایید و ببینید روز عاشورا چه کرد...

 نوشته سید علی موسوی گرمارودی، شاعر و پژوهشگر

سوگواره های ادبی و مذهبی در تاریخ ایران / شاعری از دیار چهار محال و بختیاری و مرثیه ای مشهور برای کربلا (قسمت اول)

کربلا نه تنها رستاخیز عشق، برپادارنده قیامت تاریخی انسان ها و رستخیز جان مردم مرده است. به قول محتشم، در کربلا جهان از هم می گسلد و محشر کبرای الهی برپا می شود، از آسمان خون می بارد و حتی سُرادق گردون نگون می گردد، اما مانند رستخیز، به تن مردگان جان می دمد و انسان ها بر صحنه حیات و پهنه هستی، از تاثیر آن برپای می ایستند.

بیش از هزار و سیصد سال است که آن را از هر زبان می شنوی، از منابر، در مجالس، تکایا، محافل و ... در حقیقت از کلام هر کس که از ستم می خروشد، ندای حسین می جوشد و ندای سرخ وی، چون پرچمی، بر چکاد هر قیام، در اهتزاز بوده است و تا قیامت نیز خواهد بود ...

از این میان، شعرا، این گلبانگ را رساتر خروشیده اند و 
سوگواری ادبی در ایران سابقه دیرینه ای دارد؛ برخی از مشهورترین آنها عبارت است از: سوگواری مشهور رودکی در رثای شهید بلخی:

کاروان «شهید» رفت از پیش   وانِ ما رفته گیر و می اندیش!
از شمار دو چشم، یک تن کم  وز شمار خرد، هزاران بیش

در شاهنامه شاعر شیعی بلند آوازه، حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز چندین سوگ بلند وجود دارد از جمله: سوگ سیاوش؛ زاری رستم بر بالین سهراب؛ سوگ اسفندیار و ... 

نظامی گنجوی نیز، در خمسه گران قدر خود، مرثیه های بسیار دارد از جمله: در سوگ دارا و در مرگ خسرو و شیرین و در وفات لیلی و مجنون و جز آن ها...سعدی و حتی حافظ نیز مراثی دارند. مرثیه فخیم حافظ، در مرگ شاه شیخ ابواسحاق، بسیار مشهور است:
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود   دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

آزادی عمل شعرا برای سوگواری های مذهبی بعد از صفویه

در حوزه سوگواری های مذهبی فارسی، خاصه در سوگ سیدالشهدا و آل الله و ائمه معصوم -سلام الله علیهم اجمعین- در شعر ما، از همان قرون اوائل هجری قمری، اهتمام بسیار شده است. شعرای شیعی فارسی، حتی در روزگارانی که حکومت در دست کسانی به جز شیعیان بود، از ذکر مصیبت های اهل بیت در اشعار خویش دریغ نکردند؛ از کسائی مروزی و قوامی رازی تا دیگران....

اما از روزگار صفویه به بعد، شاعران ما، در این زمینه، به دلیل آزادی بیشتر در بیان این مصیبت ها، اهتمام ویژه ای به کار برده اند که از آن میان، از «بهترین ها» یکی محتشم است و دیگر نیاز جوشقانی؛ هر دو از دوره صفویه. و در دوره قاجاریه نیز چند تن را می توان نام برد که در این زمینه شعرهای بلند و استوار و خواندنی و ماندنی دارند.

یکی، حاج سلیمان صباحی بیدگلی کاشانی، شاعر اوائل سده سیزدهم هجری قمری، معاصر آغا محمد خان قاجار، که مرثیه نیک می سرود و ترکیب چهارده بندی وی در اقتفاء محتشم مشهور است؛ یک بیت از آن را تیمنا می آورم:
افتاد شامگه به کنار افق نگون    خور، چون سر بریده ازین تشت واژگون

از سید میرزا آقا بسمل سخت سری هم هنوز در رامسر و روستاهای اطراف آن مرثیه های بلند سینه زنی بین مردم به جای مانده که در سینه ها و یا در بیاض های خطی باقی است. بسمل مرثیه های پر تصور و بدیعی دارد:
صبح عاشوراستی یا محشر عظماستی
دست عباس علی یا شاخه طوباستی
بید مجنون یا کمان یا قامت زهراستی...

شاعری از دیار چهار محال و بختیاری و سرودن مرثیه های مذهبی مشهور

از دیگر مرثیه سرایان قوی، پس از میرزا تقی خان علی آبادی، باید از عمان سامانی نام برد که از بسیاری از همگنان سر ایستاده است.
میرزا نورالله عمان از مردم سامان چهارمحال بختیاری و جدش قطره و پدرش جیحون و عمویش دریا و برادرش قلزم و فرزندش محیط همه از شاعران آل الله بوده اند. (تخلص های شعری این خاندان همه به مفهوم استعاری اشک اشاره دارد)

دیوان عمان سامانی (وفات:1322 هـ ق) بارها چاپ شده است. او بیشتر اشتهار خود را مدیون مثنوی بلند «گنجینه الاسرار» خود است که سوگی است پرشور و عرفانی برای حضرت سیدالشهدا-سلام الله علیه- با زبانی فصیح و گرم و گیرا و در خور شان عظیم واقعه طف.
به چند بیت از آن با هم نگاهی بیفکنیم:

معجر از سر، پرده از رخ وامکن              آفتاب و ماه را رسوا مکن
هر چه باشد تو علی را دختری             ماده شیرا، کی کم از شیر نری
.....
آمد و افتاد از ره با شتاب                   همچو طفل اشک بر دامان باب
کای پدر جان، همرهان بستند             مانده بار افتاده من، در رهگذار
دیر شد هنگام رفتن ای پدر                رخصتی گر هست باری، زودتر!
در جواب از تنگ شکر، قند ریخت          شکر از لب های شکرخند ریخت:
راست بهر فتنه، قامت کرده ای           وه کزین قامت، قیامت کرده ای
از رخت مست غرورم می کنی           از مراد خویش دورم می کنی
گه دلم پیش تو، گاهی پیش «او»ست  رو که با یک دل نمی گنجد دو دوست
بیش از این بابا دلم را خون مکن          زاده لیلا، مرا مجنون مکن
جان رهین و دل اسیر چهر توست        مانع راه محبت مهر توست
چون تو را «او» خواهد از من رونما       رو نما شو جانب او رو نما

پس سلیمان بر دهانش بوسه داد       اندک اندک خاتمش بر لب نهاد
مهر آن لب های گوهر پاش کرد          تا نیارد سرّ حق را فاش کرد
هر که را اسرارا حق آموختند             مهر کردند و دهانش دوختند

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382956

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 14
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آقام علی IR ۰۵:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    83 2
    امام حسین قیام نکرده. با زن وبچه و بیمار قیام نمی کنند. امام را دعوت کرده بودند امام به قصد جنگ نمی آمد .هیچ وقت با 70یا80نفر درمقابل 4000 جنگجو قیام نمی کنند. امام را وادارکردند تا از خودش دفاع کند امام را محاصره کردند راهش را گرفتند امام برای جنگ نیامدبود.
    • حمید IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
      14 21
      دوستان فکر کنم کلمه قیام را با انقلاب اشتباه گرفته اند. قیام در لغت به معنای برخاستن و بلند شدن هست امام حسین برای نشان دادن حق در برابر حکومت ظالم و امر به معروف و ... قیام کرد، یعنی برای این امر برخاست و حرکت کرد ... و البته شرایط به گونه ای بود که می دانستند که حکومت او را تحمل نمی کند و حتما به شهادت می رسند پس از درگیری و جنگ نیز آگاه بودند و بردن زنان و اهل بیت نیز دلایل خاص خود را دارد .. به همین دلیل هم بود که از مکه خارج شدند تا خونشان در حرم ریخته نشود. بنابر این نتیجه چنین قیام و حرکتی جنگ، دفاع و شهادت بود.
  • بی نام A1 ۰۶:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    51 1
    قیام یعنی سلاح دست بگیرید و علیه حاکم بپا خیزید...امام حسین دعوت شده بود برای خلافت و ولایت بر مردم کوفه کما اینکه خود حضرت اتمام حجت کرد و گفت اگر من را نمیخواهید برمیگردم... پس لفظ قیام برای حرکت امام حسین اشتباه است و مظلومیت و بر حق بودن ایشان در کربلا را دچار چالش میکند
    • خائف A1 ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۳
      1 0
      مسلّمه که اول امام در مدینه از بیعت اعراض کرد و بعد که مردم کوفه این خبر رو شنیدند نامه نوشتنه و از امام دعوت کردند . امام هم وقتی تعداد نامه ها به دوازده هزار رسید حجت رو بر خود تمام دیدند و به سمت کوفه حرکت کردند . وقتی به سپاه حرّ رسیدند پرسیدند که شما به استقبال آمده اید یا به جنگ ؟ حر پاسخ داد که به جنگ . اینجا بود که امام فرمود اگر من را نمیخواهید برمیگردم ، اما نگفت بیعت میکنم پس ممکنه قصد داشته اند که جای دیگری مثلن حجاز رو مرکز قیام قرار بدن .
  • بی نام A1 ۰۶:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    49 3
    ايشان هم قيام نکردند
  • بی نام A1 ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    4 85
    علمی ترین جواب ان است که بگوییم " هر قانون یک استثنا دارد .
  • بنده A1 ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    63 2
    میدونم منتشر نمیکنید اما توجه بهش ضروری ست : امام حسین هرگز قصد قیام نداشت. تو وصیت نامه اش به صراحت میگه صبر میکنم تا خدا بین ما حکومت کنه. در جای دیگری میفرماید : انی اقصد مکه... من به مکه میروم که امنیت داشنه باشم. اگر هم اونجا امنیت نبود به کوه ها و دره ها و صحرا ها پناه میبرم. و الا لحقت بالشعاب و الرمال... جای دیگری نیز صریح تر میفرماید :« من تصمیم گرفته ام در مكه اقامت گزینم و براي هميشه بمانم ، اگر بدانم مردم مرا دوست دارند و به عنوان یک شهروند مرا می پذیرند و به سخنانم گوش مي دهند و در حفظ امنيت من و خانواده ام ياري ام مي كنند ، اما اگر بخواهند مرا به خذلان بکشانند و به پستی دعوت کنند ، باز هم جای دیگري می روم که مقصودم برآورده شود. از این صراحت سخنان امام هرگز قیام بیرون نمیاد
  • بی نام A1 ۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    64 0
    اگر در این زمانه امام حسینی وجود داشته باشد به مراتب از سال 61 هجری غریب تر و مظلوم تر است
    • بی نام A1 ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
      9 17
      بی نام یه جوری میگی وجود داشته باشند مگه شک داری البته که وجود دارند منتها به لطف بدعهدی و پیمان شکنی ما شیعه ها که متاسفانه مثل شیعه های کوفی سال 61 هجری شدیم پرده نشین غیبت هستند آقا امام عصر هم مثل جدشون مظلوم وغریبن
    • بی نام IR ۰۵:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۴
      3 0
      احسنت
  • بی نام A1 ۰۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    3 1
    راستی چه وقت می خواهیم به چالش ها پاسخ بدیم بلاخره امام قیام فرمودند یا به دنبال مکانی امن برای وقوف و همراهی با دوستانی که دعوتش کرده بودند بود؟ اگر فرض اول را بپذیریم جواب آن عالم عربستانی چه می شود آن وقت که می گوید ایشان بر خلیفه مشروع قیام کردند اگر بگوییم آن خلیفه مشروع نبوده است آن وقت معیارهای ما برای اثبات و استدلالات تاریخی اش چه می شود به فرض نامشروع بودن خلیفه مسلمین زمینه قیام و جای قیام و امکان قیام چه است و اگر بپذیریم مشروعیت بعد از اشغال جایگاه خلافت بلااشکال است آن وقت وضعیت همه حاکمان جهان اسلام چه طور می شود خلاصه چالش زیاد است و فقط خدا از نیت دل حضرت حسین علیه السلام خبر دارد ما هم تفسیر خودمان را داریم
  • بی نام A1 ۰۹:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    9 1
    نمیدونم کجای تاریخ نوشته که امام حسین ع قیام کرده؟ امام به دعوت مردم کوفه با زن و بچه به سمت اونجا رفت، در نزدیکی کوفه امام متوجه شد که کوفیان عهد شکنی کردن، بعد سخنرانی کرد و گفت حالا که زیر دعوت خودتون زدید من هم برمیگردم، اما حر اجازه برگشتن نداد و جنگ به امام تحمیل شد
  • امین IR ۱۰:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    18 0
    السلام علیک یا ابا عبداله
  • سپهرارا A1 ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    12 0
    موافقم چون ازروی احسااس دلسوزی میکنیم واگر امام در این عصر می بود وافعا تنها می ماند چون ما همه به احتکار وگران فروشی وکلاه سر گذاشتن همدیگر گرفتار بودیم و غرق در مادیات بعد مگفتیم اقا شما بروید ما بعدا خودمان می ایم وای بر ما