عاشقانه روز بیست و پنجم/ انسان چگونه می تواند از مرگ عبور کند؟/ تاثیر دوست بد بر اعتدال روح و نفس

بیست و پنجمین روز از میهمانی خدا فرا رسیده است، از میزبان مهربان و بخشنده یاری می خواهیم تا با بخشش ها و صدقه های جاری کاری کنیم که پس از مرگ نیز زنده باشیم. پرونده روز بیست و پنجم به دوستداران اخلاق و نیکویی تقدیم می شود.

 Video Link

دوست و معاشر چگونه بر انسان تاثیر می گذارد؟

فایلی که در ابتدای مطلب می شنوید، سخنان آیت الله آقا مجتبی تهرانی (که روانش غرق رحمت الهی باد) پیرامون «چگونگی حفظ اعتدال در راه اخلاقی شدن» است که بخش نخست آن منتشر شده است.

در سخنان ایشان می شنویم: «علمای اخلاق می گویند اول صحت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب و جبران ضررهای گذشته بپردازد. مثلا کسی که چند صفت خوب دارد و در کنارش هم چند رذیله. نباید در حالی که می خواهد خودش را از صفات های بد پاک کند، صفت های خوبش را فراموش کند بلکه باید آنها را همچنان حفظ کند.

این که انسان اعتدال موجودش را در هر مرحله ای که هست حفظ کند، اولین دستور این است که انسان معاشرت و رفاقت و مجالستش را با نیکان و کسانی که دارای فضایل اخلاقی هستند قرار دهد و از کسانی که زذائل اخلاقی دارند دوری کند. در معاشرت با نیکان به سلوک و روش آنها دقت کند. انسان چنین حالتی در او هست که وقتی با همنوعش مواجه می شود، طبع از طبع رذیله و فضیله را می دزدد و این اصطلاحی است.

معاشر و دوست چگونه می تواند روی انسان اثر بگذارد؟ اول خود حالت ظاهری و قیافه اش اثر می گذارد. دوم گفتار و صحبت های او. سوم کردار و اعمال اوست. این سه بر انسان اثر می گذارد. روایتی ابن عباس از پیامبر (ص) نقل می کند که از ایشان پرسیدند کدام یک از همنشین ها خوب هستند؟ فرمود: کسی که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد. و کسی که گفتار او به دانش و بینش تو اضافه کند. و کسی که عمل او تو را به آخرت و جهان دیگر ترغیب کند.»

و در دعای امروز می خوانیم: «خداوندا مرا در این روز محب دوستانت ودشمن دشمنانت قرار ده و در راه روش به طریقه و سنت خاتم پیغمبرانت بدار ای عصمت بخش دل های پیعمبران.» نجوای امروز را اینجا بشنوید.

 

پیامبر (ص) در بحث جدل نمی کرد و عیب های دیگران را به خاطر نمی سپرد

امام حسین (ع) می فرماید از پدرم درباره رفتار پیامبر(ص) با همنشینانش پرسیدم، فرمود: همواره لبخندی به لب داشت و نرم خو و خوش اخلاق بود. خشن و ترش رو، پرخنده و ناسزاگو، عیب جو و چاپلوس نبود. به چیزی که رغبتی نداشت توجه نمی کرد. کسی را از چیزی ناامید نمی فرمود و آرزومندانش را مایوس نمی کرد.

از سه چیز به شدت پرهیز داشت: جدال و کشمکش در بحث، پرحرفی و گفتن سخنان بیهوده. در مورد مردم نیز از سه چیز خیلی دوری می کرد: احدی را نکوهش و سرزنش نمی کرد، خطاهای دیگران را به خاطر نمی سپرد و از کسی عیب جویی نمی کرد.

سخن نمی گفت مگر آن که امید ثواب در آن داشت. وقتی سخن می گفت، چنان حضار را مبهوت می کرد که سر به زیر می افکندند. وقتی سکوت می کرد سخن می گفتند و در محضر ایشان بر سر چیزی نزاع نمی کردند. هر کس صحبت می کرد همه ساکت، به سخنانش گوش می دادند تا کلامش به اتمام برسد. از چیزی که حاضران می خندیدند، می خندید و از چیزی که تعجب می کردند، شگفت زده می شد یعنی با آنان همراهی می کرد.

بر گستاخی افراد غریبه در درخواست ها و سخنان بی جا صبر می کرد، به طوری که اصحاب می خواستند مانع او شوند یا کلامش را قطع کنند اما حضرت می فرمود: هر گاه نیازمندی را دیدید کمکش کنید. مدح و ثنای هیچ کس را نمی پذیرفت مگر کسی که می خواست تشکر کند. کلام کسی را قطع نمی کرد مگر آن که از حد می گذشت یا وقت دیگران تضییع می شد، که در این صورت با نهی کردن یا برخاستن، کلامش را قطع می کرد.

 

دوری و نزدیکی خداوند به ما به چه معناست؟

«الَّذِی بَعُدَ فَلا یُرَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى تَبَارَکَ وَ تَعَالَى»

در این بخش از دعا می گوییم خدا از سویی دور و از سویی نزدیک است. دور است به این معنا که دیده نمی شود و نزدیک است به این معنا که همه صداهای مخفی و سری ما را هم می شنود و به آن آگاه است. اما این که خداوند متعال دور است به این معنا است که از دیدگاه جسمانی و مکانی به ما نزدیک نیست. یعنی در مرتبه ما نیست و مانند سایر اجسام و اجرام با ما وضع و محاذات ندارد تا ما او را با چشم خود ببینیم و درک کنیم. اگر می گوییم خدا دور است مقصود دوری مکانی نیست زیرا خدا دارای مکان نیست و او با ماست هر کجا که باشیم: ... وهو  معکم اینما کنتم.... فاینما تولوا فثم وجه الله ... به هر طرف که رو کنید همان جا وجه خدا و چهره او است.

ذعلب یمانی از امام علی(ع) پرسید: ای امیرمومنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ امام در پاسخ فرمود: آیا من کسی را می پرستم که نمی بینمش؟ پرسید چگونه او را مشاهده کرده ای؟ فرمود: چشم ها هرگز او را آشکار نمی بینند. اما قلب ها به حقیقت ایمان او را درک می کنند. به همه چیز نزدیک است اما نه آن که به آنها چسبیده باشد. از همه چیز دور است بدون آن که از آنها بیگانه باشد. گویا است بی آن که نیازی به اندیشه داشته باشد. اراده می کند بی سابقه فکر و تصمیم. صانع و سازنده است اما نه به خشونت و جفا، بینا است ولی نه با حس بینایی. رحیم است نه با نازک دلی. چهره ها در برابر عظمتش خاضع و قلب ها از هیبتش لرزانند.

قرآن در سوره ق تعبیر زیبایی در این باره دارد: «ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نفس او را می دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیک تریم.» امیرالمومنین در این باره می گوید: با همه چیز است بدون آن که با چیزی پیوست شود و غیر از همه چیز است بی آن که از آن بیگانه و جدا باشد...

                یار نزدیک تر از من به من است     وین عجب تر که من از وی دورم

چرا خداوند قسم می خورد که انسان در خسران است؟ / انسان چگونه می تواند بر گذشت زمان چیره شود و از مرگ عبور کند؟

تفسیر سوره عصر (بخش اول)


وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

سوگند به این زمان. که آدمی در خسران است. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش کرده اند.

این سوره مبارک چون بسیاری از سوره های قرآنی با سوگند آغاز می شود. سوگند به عصر، همان زمان. سبب سوگند به زمان همچون سبب سوگند به انجیر و زیتون و خورشید ماه در سوره های دیگر است. تاکید قرآن بر این است که موجودات هستی، مثلا هر چیزی که بدان سوگند می خورند، موجودات مقدسی هستند چرا که قوای آنها همگی مطیع اوامر خدا و پرستنده و ستایشگر و ثناگو و نمازگزار خدا هستند.

مفهوم کلمه عصر در آغاز سوره سوگند به زمان است، چون بحثی که می آید متناسب با زمان است. کلمه عصر به پایان روز اطلاق می شود، چون این سوره درباره زوال آدمی و پایان اوست، مگر این که عمر خود را با عملش طولانی کند.

سوگند می خوریم به زمان و تاکید می کنیم که آدمی در خسران است. انسان همیشه در خسران است، چرا که با گذشت هر روز، یک روز از عمر او و بخشی از سرمایه او و برگی از کتاب زندگی اش از دست می رود. پس انسان عادی در خسران همیشگی است مگر کسانی که چهار شرط داشته باشند: ایمان بیاورند، عمل صالح انجام دهند، یکدیگر را به حق سفارش کنند و به صبر توصیه کنند.

ایمان شرط اولی است که وجود آدمی را بسط و توسعه می دهد و سبب می شود که احساس کند که با خدای بزرگ مرتبط است. کسی که ایمان ندارد، خود را یکی از پدیده های هستی می داند که عمرش کوتاه و اندازه اش اندک است. اما مومنی که ایمان دارد خدا را آفریننده مرگ و زندگی، و مرگ را انتقال از یک مکان به مکانی دیگر و از محیطی به محیط دیگر می داند.

و ایمان بدون عمل صالح از بین می رود لذا در صدها آیه قرآن کلمه ایمان در کنار عمل صالح آمده است. اما ایمان و عمل صالح برای آن که در شمار زیان دیدگان نباشد، کافی نیست. اگر بخواهیم از زیان کاران نباشیم، باید همراه حق باشیم و یکدیگر را به صبر سفارش کنیم.

معنای آن این است که انسان موجودی اجتماعی است، اگر در جامعه صالحی نباشد که همدیگر را به حق و صبر سفارش کنند، انسان در چنین جامعه ای ذوب و منحرف و از زیان دیدگان می شود. اگر انسان نتواند جامعه صالح بزرگی ایجاد کند، باید جامعه صالح کوچکی در خانه یا خانواده یا دفتر یا میان دوستان خود ایجاد کند تا در مسیر درست و ایمان و عمل صالح پایدار بماند. اما اگر آدمی در جامعه غریب و تنها زندگی کند و کسی او را به حق و صبر سفارش نکند و او نیز کسی را، پس طبیعتا ایمان او ذوب می شود و از عمل صالح او کاسته می شود. در نتیجه خسران می بیند.

بدین ترتیب به انسانی موفق می رسیم، کسی که زمان نمی تواند بر او چیره شود و مرگ نمی تواند راه را بر او ببندد و او را مرده و بی حرکت در جای خود نگه دارد. پس انسان مومن و کسی که عمل صالح انجام می دهد انسانی است که می تواند از مرگ بگذرد و از آن عبور کند. چنین انسانی می تواند زمان متحرم فانی را به زمان جاودان بدل کند.

انسان می تواند پایه و اساسی ایجاد کند که پس از مرگش نیز باقی بماند. با بخشش و تلاش برای خود ثواب و خیر و خدمت جلب می کند. کسی که درختی می کارد و می میرد، مادامی که آن درخت سایه و میوه دارد زنده است. یا کسی که کتابی می نویسد یا دانشی را کشف می کند یا به کسی دانش می آموزد، حتی پس از مرگش نیز بخشش می کند. از آن رو در خبر شریف و حدیث مبارک آمده است: فرزند آدم می میرد و عمل او از بین می رود، مگر سه چیز: فرزند صالح، صدقه جاری و کتاب علمی که دیگران از آن منتفع شوند.

انسان می تواند بر گذشت زمان چیره شود و از مرگ عبور کند و مرگ حقیقی نداشته باشد، همان طور که می تواند حقیقتا بمیرد در حالی که زنده است، و آن هنگامی است که متوقف شود و بخشش نکند. مومن همواره در حال موفقیت و پیروزی است، خیر او و عطای او با گذشت زمان افزوده می شود و کمال می یابد.

 

گلایه کردن از مهمانی و میزبان سطح پایین فرهنگ و اندیشه آدمی است

آداب مهمانی (بخش سوم و پایانی)

مهمان ناخوانده

روابط مودت آمیز در جامعه اسلامی و میان برادران دینی و خانواده ها باید در سطحی باشد که رفت و آمدها گرم و مهمانی دادن ها صمیمی، مهمانی رفتن ها بی تکلف و چذیرایی ها خودمانی و بی گله باشد. رعایت نکاتی هم در این زمینه ضروری است که یکی از آنها بی دعوت به مهمانی نرفتن است، یکی هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گرچه میزبانان معمولا می گویند: خب، چه می شد مهمانتان را هم می آوردید، غریبه که نیستید، می آوردید و دور هم بودیم و ...

اما توصیه اسلام به پرهیز از این مساله است. حتی همراه بردن کودکان به مهمانی، اگر دعوت نشده اند، گاهی اشکال شرعی هم پیدا می کند، به ویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که لطفا از آوردن بچه خودداری کنید.

امام صادق(ع) از رسول خدا نقل می کند که فرمود: هر گاه یکی از شما به مهمانی و طعامی دعوت شده اید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کاری ناروا و غاصبانه کرده اید. در حدیث دیگری پیامبر به حضرت علی در ضمن وصایایی فرمود: یا علی! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگری را. یکی از آنان کسی است که به مهمانی ای که دعوت نشده برود و بر سر سفره ناخوانده بنشیند.

گله نداشتن

مشهور است که: سفره نینداخته یک عیب دارد. سفره انداخته هزار عیب! وقتی کسی مهمانی می دهد به خصوص به صورت دسته جمعی عموما چیزی به نام گلایه مطرح می شود.

اما چیزی که برای دیگران بسیار کارساز است، عدم توقع است. نتیجه این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسی از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران سوری داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جای گله؟ مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسی نداشته یا فراموش کرده بگوید یا از نظر جا و غذا و انکانات ظرفیت نبوده است و ...

چرا به ما بربخورد و غبار کدورت بر آینه دوستی هایمان بنشیند؟ حیف است که حریم و مرز دوستی ها و خویشاوندی ها با این گونه مسائل آشفته گردد. زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده می کند هم نشانه کم ظرفیتی و دون همتی و حقارت نفس گله کننده است.

مناعت طبع، گوهری است که نباید آن را با سنگ «توقع های کوچک» شکست! اگر به مهمانی هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیب جویی و شکوه، مناسب نیست، زیرا گلایه های بعدی نه عیوب و کاستی های گذشته را جبران می کند نه چیزی عاید ما می شود، تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان داده ایم.

*****

روزه دل و جسمتان مقبول ...

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 366456

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =