سنی‌ها درباره زیارت امام رضا(ع) چه‌ می‌گویند؟

زیارت حرم امام هشتم در خراسان را به روایت از ۴ کتاب بررسی کرده‌ایم.

به گزارش «مبلغ»، روایات‌های گوناگونی درباره زیارت مزار اهل بیت، بیانگر این است که سفر زیارتی، امری مستحب است. در این مجال نگاه علمای اهل تسنن را درباره زیارت حضرت امام رضا(ع) از ۴ کتاب نقل کرده‌ایم، که می‌خوانید:

در کتاب تاریخ نیشابور، ص ۲۶ آمده است:

حاکم نیشابوری از اندیشمندان اهل تسنن در کتاب تاریخ خود این روایت شگرف را از امام رضا علیه‌السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَن زارَنِی عَلَی بُعدِ دارِی، أتَیتُهُ یَومَ القِیامَةِ فی ثَلاثِ مَواطِنَ حتّی اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها: إذا تَطایَرَتِ الکُتُبُ یَمینا و شِمالاً، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِیزانِ؛
هر که مرا در دیار غربت زیارت کند، روز قیامت در سه جا به داد او می‌رسم و از هراس‌ها و سختی‌های آن‌ها نجاتش می‌دهم: وقتی که نامه‌های اعمال از راست و چپ پراکنده شوند و هنگام گذشتن از صراط و موقع سنجیدن میزان [اعمال].»

نکته قابل توجه در این روایت که اهل تسنن آن را نقل کرده‌اند این است که این بیان امام رضا علیه‌السلام نشان از اتصال وی به منبع وحی و خبر از عالم غیب دارد. کدام یک از صحابه و تابعین به چنین درجه‌ای رسیده‌اند تا شایسته باشد مسلمانان دست از دامان آن امام کشیده و پیرو او بشوند؟

در کتاب تهذیب التهذیب ج ۷ ص ۳۸۸ نوشته شده است:

محمد بن مومل نقل می‌کند که همراه با ابوبکر بن خزیمه، بزرگ حنابله در قرن سوم و داماد وی و دیگر بزرگان به زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام رفتیم. وی رفتار بزرگ اهل سنت را این‌گونه توصیف می‌کند:
«فَرَأیتُ مِن تَعظیمِه یَعنی بن خُزَیمة لِتِلکَ البُقعة وَ تَواضُعه لَها وَ تَضَرُّعه عِندَها ما تَحَیَّرنا؛
ابن خزیمه، بقعه امام رضا را آن‌گونه تعظیم کرد و تواضع نمود که ما متحیر ماندیم.»

نکته مهم در این داستان، وجود بقعه برای امام در قرن سوم است که علمای اهل تسنن نه تنها آن را شرک نمی‌دانستند؛ بلکه به زیارت آن می‌شتافتند و این نشان از گمراهی وهابیت است که ساخت بقعه و زیارت را شرک می‌دانند و فتوا به تخریب حرم امامان داده‌اند.

در کتاب الثقات، ج ۸، ص ۴۵۷ نوشته شده است:

ابن حبان نیز که از مشاهیر علمای اهل تسنن است در کتاب «الثقات» خود در مورد زیارت امام رضا علیه‌السلام و گرفتن حاجات خود چنین نگاشته است:
«قَد زُرتُه مِرَارًا کَثِیرَة وَمَا حلّت بِی شِدَّة فِی وَقت مَقَامی بِطوس فَزُرت قبر عَلیّ بن مُوسَی الرِّضَا صلوَات الله علی جده وَعَلِیهِ ودعوت الله إِزَالَتهَا عَنی إِلَّا أستجیب لی وزالت عَنی تِلْکَ الشدَّة وَهَذَا شَیْء جربته مرَارًا فَوَجَدته کَذَلِک أماتنا الله علی محبَّة المصطفی وَأهل بَیته صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الله عَلَیْهِ وَعَلَیْهِم أَجْمَعِینَ؛
من بارها مرقدش را زیارت کرده‌ام و در هنگامی که در طوس بودم، هرگاه مسأله مشکل و سختی برایم پیش می‌آمد، به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا که صلوات خدا بر جدش و بر او باد می‌رفتم و رفع آن مشکل را از خدا درخواست می‌کردم، قطعاً و صددرصد دعایم مستجاب شده و آن مشکل از من رفع می‌شد و این مسأله را بارها تجربه کردم و مشکلم رفع شد.»

در کتاب فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۶۵ نقل شده است:

نگهبان و خدمتکار حمّویة بن علی، فرماندار سنی مذهب خراسان می‌گوید: روزی به همراه حمّویه برای بازدید به بازار بلخ رفته بودیم. مشغول گشت‌زنی بودیم که ناگاه نگاه حمویه به مردی افتاد و دستور بازداشت او را صادر کرد.
سپس فرمان خرید یک مرکب و مقداری پنیر و دویست درهم پول را داد. پس از بازگشت به دارالحکومه، آن مردِ بازداشتی را احضار کرده و خطاب به او گفت: تو یک پسِ‌گردنی به من بدهکاری و باید از تو قصاص کنم.

حاکم ماجرای پس‌گردنی را به او یادآوری کرد و گفت: به یاد داری روزی را که با هم به زیارت قبر علی بن موسی الرضا علیه‌السلام رفته بودیم. تو در کنار قبر شریف آن حضرت دعا کردی و گفتی:
خدایا! یک مرکب، دویست درهم و مقداری پنیر به من عنایت کن و من نیز دعا کردم و گفتم: خداوندا! فرمانداری خراسان را نصیب من کن. تو در آن لحظه از جا برخاستی و یک پسِ‌گردنی به من زدی و گفتی: چیزی که شدنی نیست، درخواست نکن. ولی می‌بینی خداوند دعایم را مستجاب گردانیده و دعای تو هم مستجاب شده است. ولی حقّ قصاص برای من باقی است.
آری امام رئوف که کرامتش تا بدان‌جا است که حاجات همه حاجتمندان را عطا می‌کند، ببین چگونه حاجات شیعیان و پیروانش را عطا خواهد کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1908527

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =